سبك يا شيوه بيان از مهمترين ويژگيهای نگارش به حساب میآيد. شیوه بیان در حقیقت چیزی است که به نوشته شكل میدهد و قلم نويسنده و مترجم را میشناساند. در این نوشتار سبک در حقیقت بصورت ساده، همان نوع زبان و شیوه نگارش کتاب یا متنی است که قرار است ترجمه شود و قصد پرداختن به مکتب های ادبی و پیچیده کرده قضیه نداریم. در واقع می خواهیم این سوال را مطرح کنیم که یک مترجم وقتی متن کتابی را ترجمه می کند چقدر به این نکته توجه می کند که این کتاب، مقاله یا داستان متنی ادبی، علمی و یا رسمی است و آیا برای هر کدام از اینها نوع نگارش جداگانه ای در نظر می گیرد. دكتر كوروش صفوی، زبانشناس، در كتاب «هفتگفتار در ترجمه» اينگونه آورده است: «براي نمونه، اگر مسوول هواشناسي به هنگام گزارش وضع هوا به جاي واژه «آسمان» از «گنبد مينا» استفاده كند و يا دندانپزشكي در مقاله علمي خود، به جاي استفاده از اصطلاح «ارتدنسي» عبارت «به زنجير كشيدن مرواريدهاي نشسته در قفاي غنچه رخ» را به كار برد.... چه اتفاقی خواهد افتاد». هر متني نيازمند سبك خاص خود است و نويسنده به اين مساله كاملا آگاه است تا براي نگارش هر متن خاصی نوع خاصی را از اين ميان برگزيند: ادبي، علمي، عاميانه، رسمي ،كهن. نه تنها نويسنده كه خواننده نيز از اين امر كاملا آگاه است و نامأنوس بودن را به خوبي تشخيص ميدهد. هر سبكي واژگان خودش را ميطلبد و اگر قرار باشد هر نويسنده، فقط از يك سبك در نوشتههاي مختلف استفاده كند، قطعا كمي مضحك به نظر ميرسد. نميتوان متن علمي را به سبك ادبي نوشت و ادبيات را عاميانه كرد.
سعيد سبزيان، مترجم كتاب «دوره آموزش فنون ترجمه» تعریف زیر را از «ام. اچ. ایبرمز» در «فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی» آورده است، سبک به معنی «شیوهای است که نویسندگان از آن طریق، مطالب خود را بیان میکنند. سبک عبارت است از «وضعیت بلاغی، بیانشیوه یا نوع واژگان، نوع ساختار جملات و نحو، انسجام و انواع زبان مصنوع». همچنین بیانشیوه به معنی انتخاب نوع واژگان خاص توسط نویسنده است.
هر متن و نویسندهای سیاق خاص خودش را دارد که مترجم باید امانتدارانه آن را منتقل و بر اساس تجربهاش سبک مناسب را انتخاب کند و اتفاقاً مترجم بد، مترجمی است که هر متنی را با یک سبک ثابت ترجمه میکند و ماحصل کار او در قبال متون مختلف یک شکل است.
پس در نتیجه می توان گفت ما مترجمی نداریم که سبک خاص خودش را داشته باشد و بگوییم فلان مترجم صاحب فلان سبک است مگر اینکه آن مترجم، فقط به نوع خاصی از متون ارتباط داشته باشد و به عنوان مثال فقط به کتابهای فلسفی و آن هم مثلا ویتگنشتاین بپردازد. در این صورت است که می توان گفت مترجم متخصص سبک خاصی است. والا وقتی با کتابها و داستانها و شعرهای مختلفی ارتباط داریم می بینیم حتی دو شعر و دو داستان از یک نویسنده خاص باز هم لحن و شیوه ی نگارش یکسانی ندارند. در این راستا اگر مترجمی را ببینیم که تمام ترجمه هایش سبک نگارش یکسانی دارند می توان نتیجه گرفت دلیل آن عدم شناخت و آگاهي مترجم از سبك آن نوشته اصلي است. شايد دانش كافی براي تشخيص سبك آن متن را نداشته باشد و اين ناخودآگاه باعث ميشود كه نتواند ترجمه صحيحي ارائه دهد. شايد در اين جا مترجم دچار اشتباه شده ولي احتمال دارد که به عمد نباشد و فقط از روی مسائل دیگری مجبور به ترجمه این متن بوده است. اما در هر صورت با ترجمه اشتباه، آن کتاب به نوعی بد و اشتباه به خوانندگان شناسانده می شود و ارزش واقعي متن اصلي از بين ميرود مگر اینکه مترجمی دیگر و یا فرد آگاهی پیدا شود و این اشتباه را تصحیح کرده و با ترجمه دوباره و بهتر آن نویسنده را به شکلی بهتر به خوانندگان بشناساند . همچنین دليل دیگر این نوع ترجمه ها ميتواند اين باشد كه شايد مترجم به خود سبك و نگارش متن آشنا باشد ولي بر حسب عادت يا تجربه فقط به يك گونه نوشتن آگاهي دارد و هرمتني را به يك سبك بر ميگرداند كه در اينجا باز همان متن و نويسنده اصلي لطمه ميخورد. چراكه شايد نويسنده تمام تلاش خود را به كار بسته كه به فرض با عاميانه نوشتن يك داستان، كار متفاوتي در كارنامهاش به جا بگذارد؛ ولي مترجم ناآگاه، به عمد تمام تلاش او را زير سوال برده و آن داستان را به دليل تبحر خود، به شكل ادبي ترجمه ميكند.
پس در نتیجه معنای حفظ امانت در ترجمه یک کتاب فقط به شکل، مفهوم و معنای کتاب برنمی گردد بلکه نوع سبک و نگارش کتاب را هم در می گیرد. به عنوان مثال نویسنده ای احتمال دارد در قسمتی از کتاب و داستان خود قصد ابهام گویی و پیچیده کردن قضیه را داشته باشد و در پی ایجاد سوالی در ذهن خواننده باشد. مترجم حق ندارد به گونه ای ترجمه را انجام دهد که آن ابهام را از بین ببرد و یا از پیچیدگی داستان بکاهد و به سوال مطرح شده پاسخ دهد. البته این نکته هم قابل یادآوری است که این به معنای ترجمه تحت اللفظی نیست و مترجم باید اولا از صناعات و مقولات سبکی آگاهی داشته باشد و بداند مثلا کنایه چه تأثیراتی در متن ایجاد میکند؛ دوم اینکه مترجمی که اثر ادبی را قبل از ترجمه نخواند و شیوهها، صناعات و بازیهای زبانی او را نکاود، بهتر است ترجمه را به کسی بسپارد که اشتیاق، وقت و حوصله برای چنین کاری را دارد.
در نهایت می توان گفت هر متنی مترجم خود را می طلبد و اگر مترجم نتواند با متن به صورتی کامل ارتباط پیدا کند و زیر و بم آن و روحیات تک تک شخصیت ها را مورد بررسی قرار دهد ترجمه ای خوب و قابل قبول ارائه نخواهد شد و این شاید باعث شود آن کتاب و آن نویسنده تا مدتها خوانده نشود و مورد نقد قرار نگیرد چرا که در همان بار اول بصورتی شایسته معرفی نشده است.