ترجمه و یک مترجم ( رضا سید حسینی)/ محمد اكبري

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

ترجمه ادبی یک ضرورت است.

اگر تعریف ترجمه را بدین صورت داشته باشیم: برگرداندن مطلبی از یک زبان (زبان مبدا) به زبان دیگر (زبان مقصد)، به طوری که آن مطلب (جمله یا عبارت یا کل اثر) تا حد امکان، در خواننده یا شنونده ی زبان مقصد، همان تاثیری را بگذارد که مطلب اصلی در خواننده یا شنونده ی زبان مبدا داشته است، در نتیجه باید ماحصل ترجمه هایی را که به عنوان مثال از زبان هایی دیگر به فارسی بر گردانده می شوند را انتظار چنین تاثیری را داشته باشیم. اما این منظور در بیشتر موارد، به علل مختلف حاصل نمی شود. علتهای مختلفی برای این موضوع وجود دارد و هر مترجمی شاید علتهای خودش را داشته باشد. و چون معتقدیم یک مترجم توانا بهتر از هرکسی می تواند دلایل این موضوع را بشمارد، سه دلیلی را که رضا سید حسینی برای این موضوع مهم تر می دانند را بررسی می کنیم.

1- نا همخوانی فرهنگ‌های مختلف با همدیگر، که موضوع اصلی بیشتر کتابهای زبانشناسان را درباره ترجمه تشکیل می‌دهد؛ به طوری که سبب شده است عده ای از این تئوریسین ها ارجمه را امری غیر ممکن بدانند. بهترین مترجمها کسانی هستند که می کوشند این ناهمخوانی زبانهای دو فرهنگ مختلف را تا حداقل ممکن، پایین بیاورند. در دو شماره قبلی چوک به این موضوع پرداخته شده است.

2- علت دوم هم که باز تا حدی به همان علت اول مربوط می شود، ناتوانی مترجم در پیدا کردن ساخت مناسب در زبان مقصد است که اگر ناشی از ضعف زبان و ضعف درک مطلب مورد ترجمه نباشد، بیشتر زائیده تاثیر پذیری مترجم از ساختمان زبان مبدا، و فدا کردن مشخصات زبان مادری است. این قبیل مترجمان گذشته از این که در کار ترجمه موفق نیستند، با الگو برداریهای پیاپی از زبان مبدا زبانخودشان را هم به تدریج خراب می کنند: در زبان فارسی کنونی، کاربرد نابه جای «او» و «یک» اضافی در اغلی ترجمه ها و حتی نوشته ها از این قبیل است. مثلا نوشتن «او یک ترسو است» به جای جمله فارسی «ترسو است» یا «آدم ترسوئی است»، و همچنین اصطلاحاتی از قبیل «بی تفاوت» به جای «بی اعتناء»، مرد قورباغه ای به جای «غواص» و ...

این موضوع را خود خوانندگان هم می توانند براحتی تشخیص دهند؛ اگر ضمن خواندن کتاب ترجمه شده ای دیدند که فراوانی بیش از حد «او» یا «یک» اذیت شان می کند، مدادی بدست بگیرند و بی محابا همه «او» ها و «یک» هایی را که می بینند حذفشان جمله را ناقص نمی کند، حذف کنند. نتیجه ای که خواهند گرفت جالب خواهد بود زیرا خواهند دید که خودشان ترجمه را ادیت کرده و به صورت فارسی خواندنی و روان تری در آورده اند.

3- و اما مورد سوم مورد فجیعی است که بخصوص اخیرا بیشتر باب شده است، و آن تغییر قسمتی از مطالب نوشته اصلی و گذاشتن مطلب دیگری به جای آن است. ( البته با نیت خیر و هدایت نویسنده به راه درست، و یا پوشاندن انحرافات نویسنده).

با در نظر گرفتن اینکه مترجم امین، نویسنده امین خوانندگان است، کسی که (حتی به تصور انجام کار مفید یا اخلاقی) نوشته اصلی را ضمن ترجمه، تحریف می کند تا حرف بهتری به دهان نویسنده بگذارد، هم به نویسنده اثر و هم به خوانندگان خیانت می کند. زیرا اولا خواننده را درباره نویسنده اصلی دچار اشتباه می کند و خواننده که شاید با استفاده از این متن بتواند درباره نویسنده تحقیق کند و مثلا معایب کار او را استخراج کند و جواب بدهد، دید نادرستی درباره آن نویسند پیدا می کند و یا بهتر بگوییم: نویسنده را آنچنان که باید نمی شناسد. ثانیا این کار از دروغگویی عادی هم هزاران بار خطرناکتر است زیرا دروغ معمولی یک بار گفته می شود و تاثیر آن به تدریج از میان می رود، ولی این دروغ کتبی است که در هزاران نسخه چاپ شده است و ممکن است سالها بعد کسی نسخه ای از آن رابا متن اصلی تطبیق کند و گریبان مترجم را بگیرد که تو چرا و به چه جراتی چنین دروغی گفته ای...

نظر پورحسینی این است که مترجم ایرانی در این باره می تواند این کار را بکند که اگر آن مطالب از نظر اصول اخلاقی یا عقیدتی مضر شناخته می شو، جای آن چند کلمه یا چند سطر، نقطه چین بگذارد و در حاشیه صفحه تذکر بدهد که چند کلمه یا جمله به این علت حذف شده تا خواننده ای که قصد تحقیق درباره نویسنده را دارد، در صورت احتیاج به اطلاع از آن مطالب، برود و اصل نوشته را پیدا کند و بخواند.یا اگر آن کلمات و جملات طوری هستند که قابل ذکرند ولی مترجم معتقد است که نویسنده اشتباه می کند و یا عمدا «قصدالقاء» نیت سوئی را دارد، جمله را عینا ترجمه کند و در حاشیه توضیح بدهد که مثلا نویسنده سوء نیت داشته و اصل مطلب چیز دیگری است.

سوالی که باید بدان پاسخ داد این است که ضرورت ترجمه ادبی در جوامع مختلف چیست؟ آیا ترجمه ادبیات به تضادهای فرهنگی دامن می زند، یا راهی است به بیراهه، یا راهی است به سوی تلتیف روح انسان؟ تاثیر مثبت و منفی ترجمه ادبیات تا چه حد می توان وسیع باشد؟

چیزی که در جامعه ما وجود دارد این است که عموم مردم در واقع به اهمیت ترجمه بصورت عام و ترجمه ادبی بصورت خاص پی نبرده اند واز این رو خواندن داستان، رمان و ترجمه رمان را موضوعی زائد، تجملاتی و برای تفریح و سرگرمی می دانند و برای احساساتی شدن خوش آیندی خوانده می شود. این موضوع ریشه ای تاریخی دارد و به علت شروع ترجمه توسط شاهزادگان قاجاری بوده است که با سفر به فرنگ و آشنایی با زبانهای خارجی، رمانهای خارجی را هم به ایران آورده و برای سرگرمی خوانده و ترجمه می کرده اند. اما باید به این نکته اشاره کرد که ترجمه و خواندن داستان چیزی بسیار فراتر از لذت روحی و تلطیف احساسات است.

در قرن بیستم رمان تحول عظیمی پیدا کرده است و جمله معروف «میگل داهمامونو» فیلسوف و نویسنده بزرگ اسپانیایی: «داستانها و افسانه ها حقیقی تر از تاریخند.» واقعا درباره رمان قرن بیستم صدق می کند. رمان هایی که در دهه های اخیر نوشته شده اند، ظریف ترین و مهمترین اطلاعات را درباره مردم جهان، روحیات و طرز تفکر آنان و وضع اجتماعی شان و سایر مشخصات کشورها و زندگی شان به ما می دهند. تنها از طریق خواندن این رمانها است که انسان بی آنکه از کشور خود بیرون برود و حتی بی آن که زبان خارجی بداند، می تواند به تمام معنی«جهاندیده» شود.

از این روست که می گوییم ترجمه ادبی یک ضرورت است. این موضوع که خواندن داستان و ترجمه ادبیات فاخر موضوعی حیاتی و غیر قابل انکار است باید حیطه ی روشنفکران و نویسندگان و مترجمان به عموم مردم منتقل شود و خواندن ادبیات فاخر نه سرگرمی و برای تلطیف روحیات بلکه برای شناخت و رونق فرهنگ و غنی کردن ادبیات است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692