مصاحبه با «آراويند آديگا»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

زاده ۲۳ اکتبر ۱۹۷۴) نویسنده و روزنامه‌نگار هندی/استرالیایی است. او در سال ۲۰۰۸ به خاطر رمان ببر سفید موفق به دریافت جایزهٔ ادبی من بوکر شد. ببر سفید، نخستین اثر این نویسنده است. آدیگا چهارمین نویسنده هندی است که برنده جایزه بوکر شده است.

-          در زمینه ادبیات چه کسانی روی کار شما تاثیرگذار بودند ؟آیا شما خودتان را یک نویسنده هندی میدانید ؟

صحبت کردن در مورد تاثیرات این کتاب عقلانی تر از آن است که در مورد من حرف بزنیم . سه نویسنده سیاهپوست امریکایی مربوط به
دوره ی بعد از جنگ جهانی روی تالیف کتاب "ببر سفید " تاثیرگزار بودند ، بنام های رالف الیسون ، جیمز بالدوین و ریچارد رایت . مسئله عجیبی که هست این است که آثار آنها را سالهاست که نخوانده ام کتاب " مرد نامرئی " الیسون را در سال 1995 یا 1996 خوانده ام ، و دیگر لای آنرا باز هم نکردم ولی حالا که کتابم تمام شده است ، می بینم که این کتاب را مدیون آنها هستم .من بعنوان یک نویسنده ، خودم را وابسته به هیچ کس نمی دانم ،ولی از هر کجا که فکرش را بکنید تاثیرات را جذب می کنم .

-          ممکن است در مورد روند نویسندگی تان توضیح دهید ؟ آیا تغییر شغل از روزنامه نگاری به نویسندگی مشکل بود ؟

اولین نسخه ی ببر سفید را در سال 2005 نوشتم ، و بعد آنرا کنار گذاشتم .نمی خواستم دوباره سراغش بروم . بعد به دلایلی که خودم هم دقیقا ً نمی دانم ، در دسامبر 2006 ، وقتی بعد از مدتی طولانی که در خارج بسر می بردم از هند برگشتم، نسخه اولیه آنرا آوردم و دوباره ویرایش کردم . به مدت یک ماه هر روز تمام وقت می نوشتم و در اوایل ژانویه سال 2007 بود که رمانم تکمیل شد و به پایان رسید.

-          الهام از Balram Halwai از کجا شکل گرفت ؟حرف های او را ضبط کرده بودید ؟

بالرام مخلوطی از چند آدم بود و من در سفرم به هند با او آشنا شدم .بیشتر وقت من به معطلی در ایستگاه های قطار یا اتوبوس یا توضیح برای پیشخدمت ها می گذشت و من به حرف های مردم اطرافم گوش می دادم یا با آنها صحبت می کردم . طبقه متوسط هند نوع خاصی زیر لبی صحبت میکنند که این ها هیچگاه ضبط نمی شود .

-          در این رمان جزئیات بخوبی مشهود هستند از کار نیروهای پلیس گرفته تا سیستم سیاسی ، یا از پیشخدمت های دهلی گرفته تا بازرگان های بنگلور . برای این رمان چه تحقیقاتی انجام داده اید ؟

این کتاب ، یک رمان است : یک داستان . در واقع چیزی در میان فصل های آن اتفاق نمی افتد و کسانی که اینجا می بینید واقعی نیستند . ولی زیر ساخت آن بر اساس واقعیت های هند بنا شده است .

بعنوان مثال : پدر بالرام در این رمان در اثر سل می میرد . خب این مرگ ساختگی یک شخصیت ساختگی است ، ولی پررنگ کردن آن یک واقعیت ترسناک می سازد این واقعیت که حدودا ً هزاران هندی ، که اکثر آنها فقیر هستند ، هرروز در اثر سل می میرند. پس اگر کاراکتری مانند پدر بالرام وجود داشته باشد و در شغل او که باربری بوده (ریکشا ) ، احتمال ابتلای او به سل خیلی بالاست. من خیلی تلاش کردم تا مطمئن بشوم همه چیز با واقعیت های هند تطابق دارد . بیمارستان های دولتی ، فروشگاه های فروش مشروبات الکلی و فاحشه خانه هایی که در رمان نام آنها آورده شده بر اساس مکان هایی واقعی نام برده شده اند که من در سفرهایم آنها را دیدم.

-          در رمان تان از طبیعت دوگانه ی فرهنگ هند نوشته اید : دو روی روشن و تاریک و اینکه چطور طبقات مختلف مردم به دو
دسته ی "مردمی که شکم های گنده دارند و مردمی که شکم هایشان صاف و لاغر است . " تقسیم شده اند . ممکن است بگوئید چرا بنظر شما مردم به دو دسته تقسیم شده اند ؟

خیلی مهم است که این طبقه بندی ها را همانطور که من و بالرام می دیدیم، شما هم ببینید .من از خواننده نمی خواهم همیشه همراه بالرام همه چیز را بشناسد : شاید بعضی ها نخواهند با او تا این اندازه یکی شوند .طی پنجاه سال گذشته جامعه هند دچار تغییرات بزرگی شده است و این تغییرات ، که بیشتر آنها در جهت مثبت بوده است ، تبدیل به سلسله مراتب سنتی ، و امنیت های قدیم زندگی شده است . بسیاری از مردم فقیر هند از هند جدیدی که اطراف آنها در حال شکل گیری است سردرگم شده اند .

-          گرچه آشوک ویژگیهای آزادانه ی خودش را دارد ، در بیشتر جاهایی که شما او را به تصویر کشیده اید ، خانواده اش و بقیه افرادی که از طبقه بالای جامعه هستند رفتارهای زننده ای دارند . آیا فساد به همان اندازه که بنظر می رسد وجود دارد ، و آیا ماهیت طبقه بالای جامعه تغییر می کند یا بخاطر تغییرات اقتصادی در هند حفظ می شود ؟

از هر هندی ای فقیر یا پولدار میتوانید بپرسید وضعیت فساد در اینجا چگونه است . افتضاح است . و هیچ نشانی دال بر از بین رفتن هم ندارد . این مسئله که آینده ی هند چه می شود ، یکی از مشکل ترین سوالاتی ست که می شود به آن پاسخ داد .

-          رمان شما هندی را به تصویر می کشد که ما بندرت آنرا دیده ایم . آیا برای شما مهم بود که دیدگاه دیگری ارائه دهید ؟چرا احساس کردید خواننده ی غربی به چنین تصویر جایگزینی نیاز دارد ؟

اصلی ترین دلیل خواندن این کتاب برای خواننده باید این باشدکه ، یا حداقل من امیدوارم اینطور باشد که ، این کتاب او را سرگرم کند و تا پایان بکشاند . من هیچ وقت چیزی را که "مجبور باشم " نمی خوانم : چیزی را می خوانم که از آن لذت ببرم ، و امیدوارم که بنظر خوانندگانم هم این کتاب جالب باشد .

من در مورد هندی نوشتم که می شناختم و در آن زندگی کرده بودم . این برای من "هند جایگزین " نیست ! بلکه اصل آن است ، باور کنید !

-          سابقه شغلی شما بعنوان روزنامه نگار تجاری چگونه بر روی رمان نویسی شما تاثیر داشت ، که پیشکسوت تان یک مرد خود ساخته ی موفق بود ؟با همه ی تغییراتی که هند با آن مواجه است ، آیا در جمعیت آن تغییری ایجاد شده یا چالش ها و قیمت موفقیت همانقدر زیاد است که برای بالرام بود ؟

در واقع سابقه شغلی من در روزنامه نگاری به من فهمانده بود که بیشتر چیزی که در جملات تجاری می نویسند چرت و پرت محض است ، و من تجارت یا ادبیات حقوقی را اصلا ً جدی نمی گیرم . در هند می توانید انواع و اقسام کتاب های آموزشی " چگونه یک تاجر اینترنتی خوب باشیم " را پیدا کنید ، و همه ی آنها با حرارت به شما وعده درآمدهای آنچنانی در مدتی کوتاه می دهند . این ها همان کتاب هایی هستند که راوی من با تمسخر به آنها اشاره می کند او می داند که زندگی سخت تر از آن چیزی است که این کتاب ها وعده می دهند . میلیونرهای خود ساخته ی زیادی در هند هستند همینطور دلال های موفق زیادی. اما یادتان باشد که بالغ بر یک میلیون نفر در اینجا زندگی می کنند و برای اکثر آنها ، که از حداقل امکانات بهداشتی ، تحصیلات یا استخدام کاری برخوردارند برای بالا کشیدن خود باید همان کاری را بکنند که بالرام کرد .

-          چیزی در قلب این رمان و همینطور در قلب بالرام هست ، تنش بین وفاداری به خود و وفاداری به خانواده . آیا این کشمکش های خاص هند است ، یا اینکه بنظر شما جهانی ست ؟

این کشمکش ممکن است در هند بحرانی تر باشد، زیرا ساختار خانواده در اینجا بعنوان مثال از امریکا محکم تر است ، و وفاداری به خانواده مجازاً آزمایشی بمنظور ثابت کردن کاراکترهای اخلاق گراست . (یعنی اگر یک روز صبح با مادرتان بد صحبت کردید ، اخلاقا ً این کار مساوی است با اینکه شما از بانک اختلاس کرده باشید) .کشمکش در اینجاست ، و تا حدودی در همه جا بچشم میخورد .

-          پروژه دیگری دارید ؟ روی رمان تازه ای کار می کنید ؟

-          بله !

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692