تکنیک درمانی «تداعی آزاد» و خلق آثار ادبی/سروش رهگذر

چاپ تاریخ انتشار:

 

بارها خوانده یا شنیده‌­ایم بزرگانی همچون جیمزجویس، سامرست موام، ساموئل بکت، مارسل پروست و... در خلق آثار ادبی­‌شان از تکنیکی استفاده کرده­اند تحت عنوان (یا مشابه عنوان) تداعی آزاد. اینکه این تکنیک چیست؟ و روند شکل­گیری اثر ادبی تحت تأثیر این تکنیک به واقع درمانی چگونه است؟ موضوع این مقاله است.

برای این منظور نخست باید تعریف اولیه­ای داشته باشیم:

«هرگونه رابطه آموخته‌شده بین دو یا چند جزء را "تداعی" گویند. به عبارت دیگر هم‌خوانی، پیوستگی، عملیات جمع، برقرار ساختن رابطه و ارتباط میان محرک و پاسخ یا دو پاسخ متوالی یا دو طرز تفکر را تداعی می‌نامند. همچنین به یک تجربه روان‌شناختی خاص که توسط محرک یا حادثه­ای برانگیخته ­شود، تداعی گفته می‌شود.» (پورافکاری، 1370، 120)

در مورد ترکیب " تداعی آزاد " نیز چنین می­خوانیم:

«یکی از تکنیک‌های روانکاوی برای کشف زندگی روانی ناهشیار مراجع "تداعی آزاد" است. تداعی آزاد، هر نوع تداعی بدون قید بین عقاید، واژه‌ها، افکار و نظایر آن‌ها را گویند. در تداعی آزاد، در دستورالعمل‌های اصلی که به مراجع داده می‌شود، از او می­خواهند که هر آنچه را در طول یک جلسه روانکاوی به ذهنش می­آید، بدون توجه به محتوای منطقی، اخلاقی، جنسی یا پرخاشگرانه، به زبان بیاورد.» (برونو، 1373، 93)

یکی از دو روش اصلی ارزیابی بیماران فروید (ر ک شماره قبل)‌روشی­ست تحت عنوان «تداعی آزاد» (freeassociation) که در کنار روش «تحلیل رویا» سهم بسزایی در درمان بیماران فروید داشت. فروید ابتدا این روش را از استادش بروئر (پزشک سوئیسی) آموخت که ایشان در درمان بیماران هیستریک­شان با القای خواب مصنوعی به آنها سعی می­کرد رویاهای سرکوب شده­ی آنان را کاری کند که توسط خودشان به زبان بیاورند. بروئر معتقد بود این فرآیند در درمان این بیماران بسیار موثر است. بعدها فروید این روش را «پالایش روانی» (catharsis) نامید. و با خلاقیت تغییراتی در آن لحاظ کرد. حالا دیگر بیمار نیاز نبود حتماً برای بیان رویاهای سرکوب شده­اش هیپنوتیزم شود. او روی تختی دراز می­کشد (لم می­دهد) و تلاش می­کند به نوعی خیال­پردازی با صدای بلند بپردازد. از او خواسته می­شود هر فکر یا عقیده­ای را دقیقاً همان­گونه که روی می­دهد، صرف­نظر از اینکه چقدر پیش­پا افتاده، خجالت­آور، یا عذاب آور باشد، به طور خودانگیخته ابراز کند. این خاطرات نباید حذف یا بازسازی می­شدند. (فروید، 1387، 79)

فروید معتقد بود اطلاعاتی که در مدت تداعی آزاد برملا می­شوند تصادفی نیستند و در معرض انتخاب هشیار بیمار قرار ندارند. ماهیت تعارض بیماران، مطالبی را که آنها در تداعی آزاد آشکار می­سازند، تعیین می­کند.

با همه­گیر شدن فرامین فروید (فرویدیسم) در جهان، بسیاری از تکنیک­های درمانی فروید نیز مورد توجه قشر علاقمندان به روان آدمی در همه­ی زمینه­ها قرار گرفت. در این میان نویسندگان و ادبا با مطالعه و آموختن این مطالب سعی کردند به طور خلاقانه­ای از این روش­ها برای دستیابی به گنج نهان " ناهشیار" خود استفاده کنند.

بعدها محققین با ساخت آزمون­های فرافکنی همچون «آزمون تداعی آزاد» با انتخاب دسته­ای از کلمات و ارائه آن به افراد سعی می­کردند مقدار زمان عکس­العمل فرد نسبت به این کلمات را ثبت کنند. بدین صورت که بیشترین زمان ممکن برای جوابگویی نسبت به یک کلمه به میزان "مقاومت" فرد نسبت به آن کلمه بستگی داشت. از این طریق می­توانستند حساسیت­های افراد را نسبت به مسائل مختلف اندازه­گیری و مورد بررسی قرار دهند.

در ادامه با بنیان جنبش «پست­مدرنیسم» در سده­ی بیستم، عملاً تکنیک تداعی آزاد به یک روش کارآمد در خلق آثار اصطلاحاً پست­مدرن رسمیت یافت: «تداعی آزاد یا همخوانی آزاد که عموماً در روان‏شناسی به‏کار می‏رود، از جمله تکنیک­هایی­ست که به نقد و نظریه‌ی ادبی هم راه یافته است. واژه یا اندیشه‏ای، برانگیزنده یا محرک یک سلسله واژه‏ها یا اندیشه‏های دیگر است که ممکن است پیوند منطقی با هم داشته یا نداشته باشند. برخی نوشته‏ها «شبیه» تداعی آزاد است. در تداعی آزاد، افکار و تصورات به همان ترتیبی که به ذهن می‏آیند و بدون فرامینی که مانع ترادف تداعی‏ها شود، موجودیت می‏یابند.» (داگلاس، 1381، 121)

به عبارت ساده­تر گاهی چند کلمه ساده (گاهاً نامتجانس) می­توانند برای ذهن خلاق نویسنده دنیایی از معانی را تعداد

 

کلمات و صفحات بالا القا سازند. تنها فکر به تعداد جلدهای «اولیس» جویس یا «زمان از دست رفته» پروست می­توانند شاهدی ساده بر این مدعا باشند که گاهی چطور چند کلمه به تنهایی حامل صدها صفحه واکاوی و درون­کاوی نویسندگان می­شوند.

بر همین اساس هم­اکنون این تکنیک که زمانی در اختیار روان­درمانگرهای روان­کاو بود، سال‌هاست در کلاس­های نویسندگی خلاق به طرق مختلف مورد آموزش و کنکاش قرار می­گیرد.

«من فهرست­هایی از اسم­ها می­نوشتم و بعد می­پرسیدم هر اسمی چه معنایی دارد؟ شما می­توانید همین الان بروید و فهرست خودتان را بنویسید و با مال من فرق هم بکند. شب. جیرجیرک. سوت قطار. زیرزمین. زیرشیروانی. کفش تنیس. آتش بازی. همه این­ها خیلی شخصی هستند. بعد وقتی سیاهه­تان آماده شد، شروع کنید به کلمه ساختن اطرافش. از خودتان بپرسید: "چرا این کلمه را نوشتم؟ این برای من چه معنایی دارد؟ چرا این اسم را نوشتم و یک کلمه دیگر را ننوشتم؟"» (والر، 1390، 171)

منابع:

1-       شولتز، نظریه­های شخصیت (ویراست هشتم)، تهران: ویرایش، 1387.

2-       پورافکاری، نصرت‌الله، فرهنگ جامع روان‌شناسی _ روانپزشکی، تهران: فرهنگ معاصر، 1370.

3-       برونو، فرانک، فرهنگ توصیفی روان‌شناسی، تهران: طرح نو، 1373.

4-       نشریه داستان همشهری، تهران: شماره هشتم، آذر 1390.