حتماً توجه کردهاید که داستانهای هر منطقۀ جغرافیایی در دنیا، ویژگیها و حالوهوای خاص خودشان را دارند. داستانهای آسیای شرقی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ویژگی شاخص آنها سادگی روایتها و شخصیتهاست،
نوعی سادهزیستی و سادهاندیشی که در زمینۀ این داستانهاست و بهنظر میرسد نشاندهندۀ ویژگی آنها و سبک زندگیشان است. باید اعتراف کنم که این ویژگی هیچگاه برای من جذابیت چندانی نداشت، این عدم جذابیت شامل داستانهای «هاروکی موراکامی» هم میشد، گرچه این روایتها کمی از رنگوبوی داستانهای غربی بهره برده و طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد. اما زمانی که کتاب «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» را خواندم، نظرم تغییر کرد و این روایت جداً بهنظرم خواندنی و گیرا آمد.
این کتاب، داستان مردی ژاپنی به نام «سوکورو تازاکی» است که در دوران نوجوانی با چهار تن از همکلاسیهایش صمیمی شده و گروهی پنج نفره را تشکیل میدهند که همیشه باهم بوده و وابستگی زیادی به یکدیگر پیدا میکنند. بعد از اتمام دوران دبیرستان، سوکورو مجبور میشود برای رفتن به دانشگاه از شهر کوچکش به توکیو نقلمکان کند و از دوستانش جدا بشود، ولی در هر فرصتی به آنجا بازمیگردد تا دوباره با آنها باشد، تا اینکه یک بار دوستانش حاضر نمیشوند او را ببینند و صراحتاً به او میگویند که از گروه حذف شدهاست. این اتفاق شخصیت و زندگی سوکورو را تحتتأثیر قرار میدهد، زیرا هیچ دلیلی برای این رفتار آنها پیدا نمیکند.
شانزده سال بعد سوکوروی 38 ساله به توصیۀ زنی که دوستش دارد بالآخره دوباره با دوستانش روبهرو میشود و وقتی علت رفتار آنها را جویا میشود، حقایق بسیاری را درمورد خود و دوستانش کشف میکند.
درخلال این سالها سوکورو دوستیِ ساده و کوتاهمدتی نیز با شخصی به نام «هایدا» پیدا میکند. موراکامی به روال معمولش با پیچ کوچکی که در این رابطه ایجاد میکند، هم جذابیت بیشتری به داستان میبخشد و هم دهها سؤال
بیپاسخ در ذهن خواننده ایجاد میکند.
به هر ترتیب هریک از این روابط و اتفاقهای سادۀ زندگی سوکورو، ما را با جنبهای از شخصیت وی آشنا میکند و اگرچه نویسنده پیچوخمهای فراوانی در داستان ایجاد میکند، اما همانطور که در ابتدا اشاره کردم، مخاطب با روایت و شخصیتهایی ساده روبهروست.
هنر موراکامی در این است که درخلال این سادگیها جنبههای مهمی از شخصیت انسانی و درگیریهای وجودی او را در دوران جوانی و میانسالی مطرح میکند و نشان میدهد که چگونه تفکر و دیدگاه انسان در طول زندگی تغییر میکند.
قطعهای از کتاب:
«آشناییشان باهم تصادف محض بود. چندینوچند فرصت برای کار داوطلبی بود که امکان داشت هرکدامشان یکی از آنها را انتخاب کند، ولی هر پنجتاشان، و هرکس جداجدا، تدریس در کلاسهای فوق برنامۀ شاگردهای دورۀ ابتدایی را انتخاب کرده بود (شاگردهایی که بیشترشان زیر بار نرفته بودند در مدرسۀ معمولی درس بخوانند). این برنامه را کلیسای کاتولیک برگزار میکرد و از بین سی و پنج شاگرد کلاس اول دبیرستان، فقط همین پنج تا انتخابش کرده بودند. آنها در اردوی مقدماتی سهروزهای که خارج ناگویا برگزار شد شرکت کردند و با بچهها دوست شدند.
وقت استراحت، پنجتایی دور هم جمع میشدند و حرف میزدند. کمکم همدیگر را بهتر شناختند، فکرهای خود را باهم در میان گذاشتند و فارغ و بیدغدغه، از آرزوهاشان برای هم گفتند و از مشکلاتشان. اردوی تابستانی که تمام شد، هرکدامشان حس میکرد همانجایی است که باید باشد و دوستانی از این بهتر گیرش نمیآید. همدلی منحصربهفردی بینشان شکل گرفت- هرکدامشان به آن چهارتای دیگر نیازمند شد و عوضش این حس مشترک را که بقیه هم به او نیاز دارند درک کرد. تمام این همگرایی مثل یک امتزاج شیمیایی موفقیتآمیز ولی کاملاً تصادفی بود- اتفاقی که
ممکن است تنها یک بار رخ بدهد. ممکن است یک بار دیگر همان ملات و مواد را کنار هم بگذاری، همهچیز را مثل دفعۀ پیش بچینی، ولی هیچوقت نتوانی نتیجۀ قبلی را تکرار کنی....»
هاروکی موراکامی، نویسنده و مترجم مشهور ژاپنی در سال ۱۹۴۹ در شهر کیوتوی ژاپن به دنیا آمد. پدر و مادر او ادبیات ژاپنی تدریس میکردند، بنابراین وی در دنیای ادبیات رشد کرد. موراکامی از سن ۳۰ سالگی نوشتن را آغاز کرد و بهزودی در ردیف نویسندگان بزرگ جهان قرار گرفت و کتابهایش به پنجاه زبان دنیا ترجمه شد.
این نویسنده بهدلیل شرایط سیاسی ژاپن و شهرتش در این کشور (که ظاهراً برایش ناخوشایند بود) در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ به اروپا سفر کرد و پس از چند سال زندگی در آنجا، در سال ۱۹۹۱ به آمریکا رفت و بهمدت پنج سال مشغول تدریس در دانشگاههای پرینستون و توفتز بوستون شد.
در ابتدا موراکامی شهرتش را مدیون رمانهای تخیلی و مبهمش بود، اما پس از اقامت در آمریکا در سال ۱۹۹۵ رمان «سرگذشت پرندۀ کوکی» را نوشت که سبکی کاملاً متفاوت داشت. در این رمان او به توصیف سیاست نظامیگری ژاپن میپردازد و آن را یک کابوس در قارۀ آسیا مینامد. او در همین سال، بهخاطر زمینلرزه و حملۀ تروریستیای که با انتشار گاز سارین در قطار زیرزمینی توکیو توسط یک گروه مذهبی افراطی به وقوع پیوست، به کشورش باز گشت، وقایعی که الهامبخش او برای نوشتن رمانهای بعدیاش شدند.
درحالحاضر موراکامی در منطقۀ مسکونی اویسو کاناگوا زندگی میکند و دفتر کارش در توکیو است. رمانهای او جوایز بسیاری را از آن خود کردهاند و بارها نامزد دریافت جایزۀ نوبل شدهاند.
ازجمله کتابهای او که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «کافکا در کرانه»، «جنگل نروژی» و «اولشخص مفرد» اشاره کرد.
کتاب «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش» سیزدهمین کتاب هاروکی موراکامی است. این رمان در سال ۲۰۱۳ در ژاپن منتشر شد و ظرف مدت یک ماه، یکمیلیون نسخه از آن به فروش رسید. این کتاب توسط امیرمهدی حقیقت به فارسی ترجمه شده و نشر چشمه آن را در سال ۱۳۹۳ منتشر کردهاست.
البته باید اضافه کنم بهدلیل محبوبیت نویسنده و گیرایی این اثر، ترجمههای دیگری هم از این کتاب راهی بازار نشر شده.
خواندن این کتاب را به همۀ عزیزان توصیه میکنم. ■