مادر ...
دوست دارم بدانم که هر سال چند روز قبل از روز مادر، چه کسی متنهایی که احساسات همه را برمیانگیزد طراحی کرده و به معرض نمایش قرارمیدهد؟ مردم هم آن را دست به دست میچرخانند و برای لحظهای به یاد رنجهایی که مادرشان از بابت آنها متحمل شده میافتند و احساس شرم و پشیمانی دارند، اما با خاموش کردن صفحه موبایلشان دوباره همه چیز را فراموش میکنند.
مادر به معنای سرچشمه و ریشه شناخته شده است، اما به عقیده من سرچشمه و ریشه هم نیاز به منبعی دارند و خودشان هم باید تأمین شوند.
دوست دارم یک بار برای همیشه افکارم را فریاد بزنم که سهم مادر کتلت سوخته ته ماهیتابه نیست. گُل هندوانه پیشکشِ پدر برای زحمتهای روزانهاش نارواست. دیدن فوتبال برادر ارجحیت به سریال مادر ندارد. شاید مادر نگاهش را به تلویزیون میدوزد اما ذهنش با این تفکر که کاری را برای دل خودش انجام میدهد آرام میکند. مفهوم این جمله کلیشهای که میگویند وقتی غذای کمی مانده، تنها کسی که میگوید سیر هستم مادر است، را درک نمیکنم.
مگر مادر باید تنبیه شود که غذا درست نکرده است؟ اگر ما این جملهها را میدانیم و در روز مادر با خواندن همین جمله تحت تأثیر قرار میگیریم و به یاد فداکاریهای مادرمان میافتیم، شرم بر ما باد.
میدانستیم که مادر گرسنه است و غذایمان را تا ته خوردیم؟ پس چرا گذشت و فداکاری را از چنین مادری یاد نگرفتیم؟ من به سهم خودم از این دنیا افکار و عقیدهام را زندگی میکنم و به دو فرزندم بارها ثابت کردم که نمیخواهم مادر خوبی باشم. کتلت سوخته تنبیه من نیست. آن هم بین همه تقسیم میشود درست مانند کتلت برشته شده. گُل هندوانه سهم خودم را دوست دارم یکجا در دهانم بگذارم و مانند شما از خوردنش لذت ببرم نه اینکه قسمت پر از تخمه هندوانه را پاکسازی و بعد میل کنم. دیدن سریال تکراری مورد علاقهام حق روزانه من است؛ شما باید یاد بگیرید که من هم مثل شما زمانی را باید صرف کارهای خودم بکنم. اگر غذا کم بود با هم، اما کم غذا میخوریم تا جای خالی مادر برایتان مهم باشد. اگر مادر خوبی بودن به معنای قربانی بودن است من دیگر نمیخواهم مادر خوبی باشم... ■