نام خانوادگی واگینوف که تا به حال به گوشمان نخورده است یک نام ساختگی است. این نام در حالی پدیدار شد که در سال 1915 رئیس اقتصاد بخش ژاندارمری پتروگراد (سنت پترزبورگ کنونی)، سرهنگ دوم کنستانتین ادولفوویچ واگنهایم، مانند بسیاری دیگر از المانیها دادخواستی را ارائه داد که علاوه بر تغییرنام خانوادگیاش به عالیترین نام، تغییرنام خانوادگی همسرو سه فرزندش ازجمله کوستیا 16 ساله را شامل میشد. همسرش از خانواده بالاندینها، تجار ثروتمند سیبیری بود.
کنستانتین واگینوف به عنوان فرزند خانواده ایی که پدر مسئول امور اقتصادی متعلق به نیروهای امنیتی و مادر یکی از تجار اهل سیبری بود، فردی اندیشمند و آسیب پذیر به حساب میآمد. همانند ولادیمیر ناباکوف که هم سن و سال خودش بود از همان بدو تولد برای چنین زندگی پر زرق و برقی زیادی فرهیخته به نظر میرسید چرا که مدتی به شاعری و فروشندگی کتابهای دست دوم مشغول بود. اما در سال 1917 به یکباره این سرنوشت مقدر شده به طور قابل توجهی تغییرکرد. برخلاف اشراف باستانی ناباکوف، واگینوف-واگنهایم در زمان نیکلاس اول به روسیه مهاجرت نکردند و کوستیا در 18 سالگی شاهد تمامی وحشتهای جنگ داخلی بود. پس میتوان ادعا نمود که سرهنگ ژاندارمری اگرچه ناشیانه اما کاملاً خالصانه در دادخواست خود بیان کرد: «احساس میکنم یک شخص کاملاً روس هستم.» در سال 1917 کوستیا پس از سرکوب احساسات درونی خود وارد دانشکده حقوق دانشگاه پتروگراد شد و در نهایت دو سال بعد یعنی در سال 1919 در ارتش سرخ اماده به خدمت شد. او در جبهه لهستان و فراتر از اورال جنگید و در سال 1921 در حالی که دندانهای جلویی خود را از دست داده و به کوکائین روی آورده بود به پتروگراد بازگشت ولی بعداً توانست کوکائین را کنار بگذارد و به ان غلبه کند.
در سال 1924 واگینوف با میخائیل باختین ملاقات کرد. در طی این دیدار کوسیا نه تنها از کارش بلکه بیشتر از همه از رمان کارناوال او قدردانی کرد. درحلقه باختین واگینوف با ایوان ایوانوویچ سالیرتینسکی، ماریا ونیامینونا یودینا، پاول نیکلاییویچ میدویدف و لف واسیلیویچ پومپیانسکی اشنا شد. واگینوف در
درجه اول به عنوان یک نویسنده نثر، نویسنده رمانهای مدرنیستی «کارها و روزهای سویستونوف»، «بامبوچادا»، «هارپاگونیاد» شناخته میشود. در سال 1927 پدرش دستگیر شد و در جلسه ویژه در دوم سپتامبر، طبق ماده 11-58 قانون کیفری روسیه شوروی به سه سال تبعید در سیبری محکوم شد جایی که توانست به عنوان حسابدار شغلی پیدا کند اما مجدداً در 16 آگوست 1937 در منطقه اورنبورگ دستگیر و توسط تروئیکا به اعدام محکوم شد.
در 26 آوریل 1934، واگینوف پس از مبارزه طولانی مدت با بیماری سل درگذشت. او در گورستان ارتدوکس اسمولنسک به خاک سپرده شد. یک صفحه کامل در روزنامۀ ادبی لنینگراد در سال 1934 به او اختصاص یافت. در این آگهی به جاذبۀ منحصربه فرد و سخت گیری و خودخواهی او اشاره شده بود. همچنین همکاران نویسندهاش ازاو به عنوان رفیقی فوق العاده و دوستی فهمیده یاد کردند. ازمهم ترین اثار او میتوان به «سفر به آشفتگی»، «ازمایش پیوستن کلمات از طریق ریتم» و «سرود بز» را میتوان نام برد. ■
Константин Константинович Вагинов. Подробная биография. Читать онлайн (md-eksperiment.org)
Ровесник. Константин Вагинов - Год Литературы (godliteratury.ru)