این کتاب، داستان شیرین ولی حیرتانگیزی دارد که وقایع آن در کشور بسیار کوچک بوروندی در افریقا اتفاق میافتد. بوروندی بهقدری کوچک است که روی نقشه هم بهسختی پیدا میشود، مگر ازطریق یافتن کشورهای همسایهاش، یعنی تانزانیا و کنگو. و عجیب اینکه در کشوری به این کوچکی وقایعی چنان هولناک و غیرانسانی اتفاق میافتد که باور آنها کار سادهای نیست.
داستان از زبان گبریل، که در بوروندی از پدری فرانسوی و مادری رواندایی به دنیا آمده، نقل میشود. رواندا کشور بسیار کوچک دیگری در شمال بوروندی است که دستخوش جنگهای قومی و نژادی بوده و بسیاری از مردمانش به بوروندی مهاجرت کردهاند. بعدها که آتش این جنگها دامنگیر بوروندی هم میشود، پدرِ گبی، او و خواهرش، آنا، را به فرانسه میفرستد، اما گبی همیشه آرزوی بازگشت به بوروندی را دارد، سرزمینی که دوران کودکی و نوجوانیاش را در آن گذراندهاست.
در این داستان ما با گبی و ماجراجوییهای شیرین دوران کودکی و نوجوانیاش در بوروندی همراه میشویم و با او وقایع نفسگیر جنگهای داخلی را تجربه میکنیم، وقایع تلخی که گرچه تاثربرانگیز هستند، اما جنبههای خاصی به این داستان میدهند که لذت خواندن آن را چند برابر میکنند. خواندن این رمان را به همۀ علاقهمندان ادبیات پیشنهاد میکنم.
پاراگرافی از کتاب:
«کافه بزرگترین آموزشگاه و میدان شهر، رادیوی پیادهرو و نبض ملت بود. هر کوچه و محلهای کافههای کوچک و بینوری را در خودش جا داده بود. مردم بیشتر بهخاطر تاریکی کافهها میآمدند آنجا و روی صندلی و چهارپایۀ کمارتفاعی مینشستند و نوشیدنیهای داغ سر میکشیدند. کافه این امکان را به مشتریها میداد تا بهعنوان ناشناسی آنجا بنشینند و در گفتوگوها شرکت کنند. در آن کشور کوچک که همه همدیگر را میشناختند، آدم فقط در کافهها میتوانست آزادانه حرف بزند و با خودش در صلح باشد. آنجا همان آزادی غرفههای رأی را داشتیم. برای ملتی که هیچوقت رأی نداده بودند، حرف زدن و نظر دادن اهمیت خاص خودش را داشت. چه پیر بودیم و چه جوان، در کافه همۀ اعضا و جوارح بدن، از سر و قلب گرفته تا نوک پا، بدون هیچ سلسلهمراتبی به حرف میآمد... مشتریهای کافه باهم گپ میزدند و درِ بطریها و افکارشان را باز میکردند. این افکار روحهای تبادلناپذیری بودند، صداهای بدون دهان و ضربان نامنظم قلبها. در این ساعتهای رنگپریدۀ شب، آدمها ناپدید میشوند و فقط کشور میماند، کشوری که با خودش حرف میزند.»
گئل فی، خواننده، رپر و نویسندۀ رواندایی – فرانسوی است که در سال 1982 در بوروندی از پدری فرانسوی و مادری رواندایی به دنیا آمد. او در سیزدهسالگی بهخاطر جنگهای داخلی کشورش به فرانسه مهاجرت کرده و خاطراتش الهامبخش نوشتن کتاب کشور کوچک گردیدهاست، کتابی که به 36 زبان دنیا ترجمه شده و در سال 2020 فیلمی از روی آن ساخته شدهاست. همچنین در سال 2010 گئل فی همراه ادگار سکلوکا یک آلبوم از ترانههای رپ و هیپهاپ به بازار عرضه کردهاست.
کتاب کشور کوچک توسط آذر نورانی ترجمه شده و در سال 1402 انتشارات «نیستان هنر» آن را منتشر کردهاست.
امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید. ■