در پاییز سال 1402، گل اندیشههای اندیشهور ایل، آقای هوشنگ کریمی، به بار نشست و کتاب " کالات " را که مجموعهای از سیزده داستان به زبان بختیاری است؛ توسط نشر وارگه به شمارگان هزار جلد و قیمت 150 هزار تومان، روانه گنجینه پربارادبیات بختیاری نمود و برگ زرینی به این مجموعه افزود.
زبان بختیاری، که در شأن و شوکت کلمات این کتاب خود نمایی میکند و نویسنده محترم استعداد خود را مصروف کشف آنها نموده، هم محرر و هم کلمات دنبال هویت " من کیستم " خود هستند. گرچه در باره زبان و ادبیات بختیاری به قول " صائب ":
" ما درچه شماریم که خورشید جهان تاب / گردن به تماشای تو از صبح کشیدست " هستند.
کلمات برگزیده کتاب " کالات "، مسافرانی هستند که از میان طبیعت بکر و دلنواز زادبوم خود؛ منطقه زرخیز بختیاری مسیری سخت اما شیرین را در گذر ایام طی کردند؛ چکش ایام آنها را شکل و شمایلی تازه بخشیده با وجود نا ملایمات و نا مهریهای ایام، دیرینگی خود را حفظ کردند و با صلابت و اصالت ماندند تا همگام با دیگر قرینهها ما را با بخشی از سرگذشت و خلقیات نیاکانمان پیوند دهند. راوی و خالق داستانهای کتاب " کالات "، با در نظر گرفتن حوصله خواننده امروزی و جلوگیری از اطناب، با فشردگی تعابیر و خلوص زبان با تراوشهای انتزاعی، تسلط واژگانی، تبحر در به کارگیری مناسب لغات، گاه با رؤیاپردازی و استفاده از عناصر معنوی درهم تنیده و در کلیتی واحد به خدمت مضمون در آورده است. وجود نمادهای قومی و قبیلهای که در قامت نام داستانها قد بر افراشته هر کدام بار معنایی خاصی را حمل میکنند و همراه موضوع و مباحث خاص و درون مایه کتاب در ذهن خواننده آشنا با این فرهنگ جاری و جاوید میمانند؛ این گونه کلمات را نمیتوان در کالبد فرهنگ لغات جای داد و شرح نمود. این کلمات در زنجیره گفتار جلوه گرند که گاه لحنی حزین و اندوهناک را القا میکنند و گاه شادیی وصف ناپذیر را یا از مسئلهای اجتماعی بهره جسته و با طیف رنگارنگ کلمات اقلیمی خوشه چینی کرده و با شگرد خاص و سبک نوشتاری خود با کلمات و حروف حرف نزده بلکه تصویرهای ملموسی در اوج پختگی و پروردگی خلق نموده و با عناصر روایی و روانی کلمات درهم تنیده و کلیتی واحد را رقم زده و آفریده که هنوز جای پای آنها در پستوی ذهن ما جا خوش کرده و منزل گزیده است. هر واژهای که به کار رفته، دریچهای از خاطرات دوران دور و نزدیک را در نظر خواننده آشنا به ادبیات و جامعه بختیاری مجسم میکند. نویسنده با نبوغ هنری خود و درون مایه و فحوای کلمات کهن در افق زمان و مکان در القای موضوع و باز آفرینی و اصالت هنری کلماتی که همراه ایل راههای سخت گذر سردسیر و گرمسیر را طی میکردند، کلماتی که همراه باد وزان در کوهساران، عطر دل انگیز " کلوس" و " چویل " و دیگر گیاهان و روییدنیها با آوای کبک و پازن، صخرهها را در مینوردیدند و در این زمان بر اثر عوامل گوناگون کنونی و عصر تحول و تغییرات، کم فروغ به چشمان ما خیره شدهاند و از آزدی افتادند، کلماتی که انگار دچار نوعی خود" تخت قاپویی" شده بودند، جانی دوباره به دست آوردند، در داستانهای کتاب " کالات " در چشم اندازهای هنری تازهتری گسترش یافتند و در دسترس هستند تا خواننده بتواند با حس آشناگری و روح تازه دمیده شده، با این آشنای دیرین دست در گردن شود و لذت خاصی را در روح کتاب لمس نموده و دوباره با آن همگام گردد.
در این کتاب؛ قلمرو زبان محلی که از سایه سر برآورده، به سبب دید وسیع، ذهن خلاق، حس صادقانه، و زبانی ملموس و آگاهی فزاینده نویسنده و تضمینهایی که از پشتوانه فرهنگی غنی او حکایت دارد و امکانات و تأولات زبانی از یک سو، تحول مدام شناخت زبانی مخاطب از سوی دیگر، مرحله فشردگی و تراکم تعابیر و تصاویرحسی با خلوص زبان، در آمیختگی جنبههای عناصر حیاتی انسانی و محیط، استفاده از اشارات و رموز اساطیری و تاریخی، فراهم کردن حیات خاص برای بیان و ارجاع ذهن مخاطب به سیاق داستان کمک گرفته و توفیق لازم را کسب نموده است.
نوشتههای کتاب " کالات "، گرچه در قالب داستان هستند که میبایست از ساختار خیالی تبعیت کنند اما بخشی از هویت انسانی و اجتماعی ما هستند که از گذشته غریب آن بر این خاک تا زمان حال و آتی ادامه دارد. در پس هر داستان رمز و رموز خاصی نهفته است که بیانگر حالات و روحیات قوم و قبیلههای بختیاری است و از ابعاد مختلف اهمیت خاص خود را دارد و متضمن دیدگاه نویسنده درباره مسائل مختلف اجتماعی از قبیل درگیریها، بیماریها، مرگ و میر، بی سوادی و جهل، خرافات، تقابل فرهنگی زندگی روستایی و شهری، نا هماهنگی رشد اقتصادی و فرهنگی، اختلافات جزئی، رشوه خواری، کلاه برداری، آداب، رسوم و اعتقادات محلی که گریبان گیر جامعه است و برخی از آدات و رسومی که قانون نانوشته ایلی گریست پرداخته.
گاه از خلال این داستانها، به حقیقت اتحاد قومی و قبیلهای پی میبریم و گاه از مسیر و گذار آداب و رسوم قبیلهای و سنتهای ایلی که چادرهایش در حال محو و زایل شدن هستند و در شهریتی که هنوز به وجود آن خو نگرفته خود را باخته است. قبل از هر خواننده و نقادی، این خود نویسنده است که درک خود را از اقتضاآت ساختاری و جوی که بر نوشتهاش حاکم کرده با متن خود مأنوس است و بار معنایی کلمات را به درستی در ذهن خود مجسم نموده تا بتواند این بار را به خواننده منتقل کند. هرچه نویسنده کتاب " کالات " با تبحری که داشته میتوانسته متن کتاب را به فارسی برگرداند و آن را آوانویسی نماید اما کار پسندیدهای که کرده و جامعه هدف ایشان که قوم بختیاریست را مخاطب قرار داده و از ترجمه و معادل نویسی فارسی آنها خود داری کرده است به قول شاعر:"این سوز و این گداز نگنجد به پارسی".
درهر کدام از داستانها به موضوع مجزا و خاص اجتماع پرداخته است. در اولین و طویلترین داستان " شی شیمتی " ضمن استفاده از اسامی اشخاص از قبیل " کرملی، ملوسی، خونیار، شانواز، مامیزر، سودی جون"، و... که حال بر اثر تغییر
ذائقه اجتماع جای خود را به اسامی تازه و مد روز دادهاند پرداخته است. در این داستان همکاری و همیاری زن و مرد برای گذران امور زندگی را رقم زده است. " ماگل " زن " مش خونیار " علی رغم رسیدگی به امور خانه داری، بافتنیهایی از قبیل " موج، چوقا، تییر، هور، هورجین، جل " و...که در محل خریدار داشتند را تهیه مینمود. تقابل و مشکلات گریبانگیر خانوادههای روستایی و مهاجرتشان به شهر را ضمن داستان بیان میکند. از تفاوت آداب و رسوم ازدواج در جوامع بسته و قومی و قبیلهای با جوامع شهر نشین سخن به میان میآورد. خرافات، جادوگری، رمالی و جن گیری در شهر نیز رواج دارد و معمار " خسرو " به خاطر این که پسرش " فرشاد" خلاف نظر او خواستار دختر دیگریست دست دامن دعا و دعا نویس میشود.
در داستان دوم؛ " پشنگ "، پسری که برخلاف میل اهالی روستا عمل میکرده و مورد تنفر مردم بوده در ابتدای داستان سخن به میان میآید و یکی از اهالی روستا که دستش به دهن میرسید، ملای مکتب داری را به روستا آورده. دختران و پسران روستا همگام در مکتب خانه درس میآموزند و اهالی روستا دستمزد مکتب دار را به صورت پایاپای و از محصولات دامی و زراعی خود از قبیل " کشک، پشم، روغن، بره، گندم"و... پرداخت میکنند.
در هر کدام از داستانها، اگر بخواهیم بر شماریم مسایلی از قبیل؛ جامعه شناسی، مردم شناسی، فولکلور و فرهنگ عامه و ... موج می زند. به خاطر طولانی نشدن مبحث خوانندگان گرام را به خواندن کتاب " کالات " حواله میدهم. ■