تصویرسازی(Illustration) یا تصویرگری یکی از زیرشاخه های هنرهای تجسمی محسوب میشود. به نوعی میتوان چنین برداشت نمود که تصویرساز با کمک و یاری ازاندیشه ومفاهیم طبیعی واجتماعی دست به یک خلاقیّت تصویری میزند.تصویرسازالقاکننده ی تجسمی یک مفهوم یا روایت با فرم ِبصری است.
به گونه ای که این روایت میتواند شاملِ داستان،شعر ، مقاله ای درروزنامه ،کتاب و حتا تبلیغات تجاری و اشکال و فرم های روی کالاها و لباس ها باشد. تصویر سازمیتواندازدوجهان بهره مندشود. یکی جهانِ عینی است که کاملاًیک متنِ مفهومی یا دارای مفهوم را و یا نشانه ی عینی و اجتماعی را نقاشی یا طراحی می کند و یا ذهنی است که دراین دایره تصویرساز دست به یک خلاقیّت ذهنی و تخیلی میزند وتقریبا"دراین گذرگاهِ خیال او را میتوان«نوآور» نامید..بین متن ، نوشتار وتصویر یک رابطه ی دوسویه و حتا چندسویه و چندگویه وجود دارد به طوری که خیلی ازداستان ها و اشعار به خودی خود و درجوانبی با تصویرهم ذات پندار و هم زاد پندار هستند وعکس این قضیه هم میتواند صادق باشد از این رو که خیلی ازتصاویر ، طراحی ها و تابلوها نیز کارکردِمعنایی و مفهومی خاصی را به جامعه منتقل میکنند. بسامدِخیال مهم ترین عنصری است که هنرمند بایستی ازآن بهره مند باشد و بدون صورِخیال هنرمند قادرِ به تصویرسازی نیست. نکته ی دیگر تصویرخوانی یا تصویرنویسی است .تصویرخوان کسی است که میتواند خوانش معناداری را ازیک تصویر ارائه دهد و تصویر نویس به کسی گفته میشود که میتواند یک متن یا مفهوم و یا یک کتاب یا شعر ویا جمله را از یک تصویر یا تابلو استخراج و به دایره ی نمایش و بایش بگذارد. برداشتِ درست ازیک تصویر و ارائه ِپیامِ سازنده آن به جامعه کارتصویرنویس است. تصویرنویس تنها کارش نوشتن مفاهیم و آراء و عقاید یک تصویر نیست بلکه به هرکسی که بتواند تصویرِیک شعر و یا نثر را فهم ، درک ،نقاشی ، طراحی و ترسیم نماید تصویر نویس میگویند. به هرروی ،کتابِ :«پنگوئن ِ غریب» اثرِسحر فهامی،درجوانبی درهمین مسیرهنرنمایی و سیر میکند.این کتاب درسالِ 1401توسطِ انتشارات رسولی تهران به چاپ رسیده است. کتاب دردو فصل تهیه و سُروده شده به طوری که فصلِ نخست شاملِ: «هم نشینی تصویر و متن» و فصلِ دوم حاوی:«یک مشت از احساس»میباشد. فهامی فهمِ خوبی از نوشتن و نقاشی دارد به طوری که دراین کتاب تلاش میکند تا که نوشتن و نقاشی را با هم تلفیق و تطبیق دهد. درفصلِ نخست از کتاب پنگوئن غریب، سبک و شیوه ی نویسنده درنوشتار نزدیک به نقاشی قصه است که درساخت و بافتی مفهومی تفسیر و تصویر می شود و درفصل دوم که یک مشت ازاحساس نام گرفته است. فهامی درقالب های ترانه، چهارگانه و درابعادی غزل هنرآزمایی کردهاند که به نوبه ی خود اشعارِ این فصل قابلِ تأمل بوده و اغلبِ اشعار از درون مایه ای عاشقانه و درزوایایی انتقادی- اجتماعی بهره مند شدهاند ودر مجموع سبک کتاب کانسپچوال (مفهومی) است. سبکِ مفهومی به سبکی گفته میشود که متن حاوی هرمنوتیک(زیرلایه هایی معرفت شناسانه) است و درواقع توجه به مفهوم و معنا بیشتر از زبان و فرم مدنظر و منظر است. هنرِ مفهومی یا کانسپچوآل (conceptualart) به گونه ای از هنرهای تجسمی گفته میشود که درآن مفهوم یا ایده ی موجود دراثر، برزیباشناسی معمول و مواد به کار رفته برای خلق آن اولویت دارد. درهنرِ مفهومی ، ایده یا مفهوم مهم ترین جنبه ی کار است . فهامی به نوبه ی خود دارای رویکرد و کاربست هایی قابلِ تأمل و تفقد درهنر و شعر است و باید بیشتر از این تلاش کند تا که به فهم ودرک فرآروندهتری از دانش، بینش و منشِ درحوزه ی هنر و شعر دست یابد و دراین کتاب و ابربتهای قُراضه میتوان درابعادی هنرِ تریلوژی (سه گانه) را درکارهای آن مشاهده نمود. احساس و تریلر(هیجان) زبان آن ذاتاً در جستجوی نوآوری و فکرآوردهایی نوین است و بیشتر از این که نویسایی شاعر یا نقاش باشد درواقع دغدغه ی نوآوری و نویسندگی و نقش نگاری و نقش انگاری درهنر و شعر درذاتِ آن نمایان تر است.تریلوژی مجموعه ای از سه اثر هنری معمولاً درقالبِ فیلم یا کتاب است که موضوع مشترکی دارند و آثار تشکیل دهنده ی سه گانه ممکن است داستانی طولانی را تعریف کنند. شخصیّت های مشترک یا مربوطی داشته باشند یا ارتباطشان ظریف و نامحسوس باشد. سه گانگی درواقع با پلی فونی (چندصدایی) نیز میتواند ارتباطِ معنایی داشته باشد چرا که دریک تصویر یا نقاشی و یا دریک شعر و حتی داستان و رُمان ، دیگری یا دیگران هم باید درمتن باشند و این دیگرانِ درمتن درواقع منجرِ به گفت و گو و گفتگومندی میشود. چند گانگی مفهوم و تغییر و پوست اندازی درمفهوم درجهتِ نیلِ به فهم و زبانِ دیگری خود میتواند به هنرِ تریلوژی درابعادی کمک نماید. درشعر شما یک مفهوم را عنوان میکنید اما منظور مفاهیم دیگر هم باید باشد و درآنجاست که چندگانگی و چند بایندگی درزبانِ هنر شکل میگیرد. شعر و نثر آکنده از تصویر و نُمادند و تصویر هم دربطنِ خود مفاهیمی را میسازد که این مفاهیم قدرت تعمیم پذیری و حتی جامعه پذیری دارند. دیگر نکته نقاشی قصه است. نقاشی قصه به معنی آن است که شما بتوانید یک قصه را طراحی و یا نقاشی نمائید. نوشتنِ قصه و تبدیلِ آن به تصویر و تصویرخوانی نیازِ به ذهنِ سیال و خلاقی دارد و پیرنگ مهم ترین عنصر و مؤلفهای است که درابتدای کار توسطِ نویسنده یا بانی طرح انجام میپذیرد و البته سایر عناصرِ داستان نیز کم و بیش به مانند دیالوگ ، فضاسازی و پردازش و حتی زاویه دید نیز بایستی درپیرنگ ( طرح) خود را به بایش و نمایش بگذارند. بنابراین مهم ترین نوآوری درکارهای فهامی تطبیق و تلفیق نوشته با نقاشی و نقاشی قصه با تِم( درون مایهای) مفهومی و کانسپت است. ادبیاتِ تطبیقی یا(comparativeliterature) که گاهی ازآن به عنوانِ ادبیاتِ همگانی نیز یاد میشود،تنها ادبیاتِ همگانی نیست بلکه ادبیاتِ همِدانی و همه پرسی هم هست و علمی است که تکیه برعملی بودنِ علم دارد وازآن حالت ِتئوری بایستی گام درپراگمای زبان و دانش گذاشت.درادبیات تطبیقی محقق باید بداند که چه باید کرد و چه هدفی را از این چه بایدها دنبالِ میکند. مطالعه و بررسی مقایسهای آثار است که این آثار برخاسته از زمینه های فرهنگی گوناگونند. علایم و نشانه ها با هم سرسازگاری و بازسازی دارند و شاید خودِ تفاوت ها منجرِ به تعامل شود. شما باید درتحقیق خود بدانید که چه اثری را با اثرِ دیگر تطبیق میدهید؟ ادبیاتِ یک محله یا شهر و دیار را با ادبیاتِ محله و شهر دیگر تطبیق و مقایسه میکنید و یا که ادبیات وهنریک دیار را با دیار یا کشور دیگری مقایسه میکنید و یا ادبیاتِ و هنرکشورهای جهان را ازحیثِ هم زیستی و هم گونه گی به دایره ی پژوهش میبرید؟ ممکن است شیوه های مشابه در یک دیار محلِ بحث باشد و یا دوره های مختلف ادبیات رادریک کشور به دایره ی تطبیق میکشانید . ادبیاتِ تطبیقی دردو بُعدِ: «درساختگی » و «برساختگی» بایستی پژوهش و تحقیق شود. درساختگی به معنی آن که درهمان ساخته شما به یافته ها و دریافته هایی جدید و بِکر هم دست مییابید و متونِ ادبی دراین زمینه وجود دارد اما دربرساختگی نیاز به یک ساخته یا ساخت بر ساخته ی پایه است و به تعبیری ساده بریک ساختمانِ ادبی طبقه ی دیگری با همان شیوه و روش و شاکله و یا متفاوت بایستی ساخته شود که دربُعدِ دوم کم تر درجهان کارشده است و دلیل عمده برمیگردد به انحصاری کردن ادبیات و توتالیتر برخورد کردنِ با ادبیات و هنرو عدمِ تنفس به آن ها درجهتِ نیلِ به داشته ها و خواسته های دیرینه و شیرینه ی خویش که قرن هاست درذهنِ خود میپروراند. دیگر نکته ، ادبیاتِ تلفیقی است. درادبیات یا هنرِ تلفیقی شما باید چند مفهوم و یا زبان و معنا را با هم درآمیزید و این درآمیختگی باید بتواند به یک تریلوژی یا چند صدایی دست یابد. درتابلوهای نقاشی و یا دریک شعر و داستان تلفیق و تطبیق بسیار مهم است چرا که یک متن ابتدا نیاز به تلفیق دارد و من بعد بایستی این تلفیق به دایره ی تطبیق و برابری از حیثِ معنا کشانده شود. استخراجِ مفاهیم درست دریک شعر به ذهنِ شما کمک میکند تا که همان مفاهیم را بتوانید طراحی و نقاشی نمایید. تصویرسازی درشعرونثر بسیار مهم است و تا ذهنِ تصویر سازی نداشته باشید این مهم میسور نخواهد شد. بنابراین اعتقاد برآن است که خانم فهامی با مطالعه ی کاربردی ادبیات و هنرِتلفیقی و ادبیاتِ و هنرِ تطبیقی و توجه با بافت ها و ساخت های طراحی میتواند کارهای بهتری را ارائه نماید.
امید میرود درگذارِ شعر وگذرِهنر این سُراینده و طراح بتواند به ژرف ها ی بایسته و شگرف های شایسته تری دردایره ی دانش و بینش درجهتِ نیلِ به همان گفتمان فرآرونده ادب و هنر دست یابد.