معمولاً در کتابفروشیها ردیفی از کتابهای کوچک در قسمت جلو چیده میشوند که به آنها کتابهای جیبی میگویند. من همیشه این کتابهای جیبی را دوست داشتهام؛ کتابهایی کوچک با داستانهایی نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه.
کتاب «ترانهی کافهی غمزده» یکی از این کتابهای جیبی است. این کتاب که توسط کارسون مک کالرز نوشته شده، زندگی شخصیتهای آمریکایی را در ولایتی دورافتاده و به قول نویسنده، «غمگین» به ما نشان میدهد، ولایتی که فقط یک کارخانه و یک خیابان دارد و حدود بیست خانواده در آن زندگی میکنند.
در این داستان با زنی آشنا میشویم که بهنوعی هستهی مرکزی این ولایت است، زنی که اندام و رفتاری مردانه دارد و همهی مردم از او حساب میبرند. در زندگی او دو مرد حضور پیدا میکنند که یکی بسیار خوشقیافه و دیگری گوژپشتی زشت است. رابطهی این زن با این دو مرد، تأثیر هریک از آنها بر زندگی و رفتار او، واکنش مردم به این روابط و زندگی روزمرهی آنها درکنار هم داستان جالبی ساخته که خواندن آن گرچه زیاد طول نمیکشد، اما تأثیری ماندگار دارد.
در بخشی از کتاب آمده:
«پیش از هرچیز، عشق تجربهی مشترکی است میان دو شخص، اما این بدان معنا نیست که طرفین این ماجرا تجربهی مشابهی را از سر میگذرانند؛ عاشقی هست و معشوقی، اما دنیای ایندو زمین تا آسمان باهم فرق دارد. بیشتر اوقات، معشوق صرفاً محرکی است برای عشقی که از دیرزمانی پیش خاموش و بیصدا در نهاد عاشق اندوخته شدهاست. عاشق در دل خویش احساس میکند عشقش پدیدهای یگانه است. او تنهایی غریب و نوظهوری را درمییابد و همین دریافت است که درد به جانش میاندازد.»
کتاب «ترانهی کافهی غمزده» توسط امیر عباس علیزاده ترجمه شده و انتشارات ماهی چاپ دوم آن را راهی بازار نشر کردهاست.
«لولا کارسون اسمیت» در سال ۱۹۱۷ در جورجیای آمریکا بهدنیا آمد. او در پنجاه سال عمر خود، تعدادی داستانکوتاه و بلند نوشته که درونمایهی اصلی آنها تنهایی انسانهاست. او میگوید: «من با شخصیتهای داستانهایم زندگی میکنم و همین احساس، تنهایی درونیام را تا حدی تسکین میدهد.»
جدیدترین کتابهای او که به فارسی ترجمه شدهاند عبارتند از:
قلب شکارچی تنها؛ ساعت بی عقربه؛ ساکن موقتی و در جست وجوی یک پیوند.
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید. ■