حتماً برای شما هم پیش آمده در جمعی از دوستان یا بستگان بودهاید که اغلب صحبتهایشان مرتبط بوده به فضای مجازی، اخبار روز، سبک زندگی افراد مشهور و اتفاقاتی که در جهان در حال وقوع است. حتی کودکان حین بازی محتوای گفتگوهایشان خلاصه میشود به محتوای همین شبکههای اجتماعی.
بیشتر این افراد تمایل دارند از اصطلاحات رایج در فضای مجازی استفاده کنند که گاهی معنایش را هم نمیدانند و صرفاً برای جلبنظر دیگران بهکار میبرند. اصطلاحاتی مانند ترند، وایرال، آوتار، ریلز، تگ و اصطلاحی مثل کا (تعداد دنبالکنندگان) حتی میان کودکان شنیده میشود. گاهی این سؤال مطرح میشود که علت چیست؟ کودکان یا نوجوانان که نیمی از روز را در محیطهای آموزشی هستند؛ سطح معلوماتشان نسبت به فضای مجازی به فراخور زمان و فضای همنوعان خود بیشتر از والدین است. اینکه چطور فضای مجازی حضور خود را به شکلی مویرگی و نامحسوس بین نوجوانان به اثبات رسانده؛ نیازمند کنکاش و بررسی عمیقی نیست. با کمی تأمل در احوالات و روزمرگیهای آنها به درک این مهم خواهیم رسید. در این میان خانوادهها هم ناگزیر به تأیید آنها هستند چراکه برای حل این معضل جایگزین بهتری نخواهند یافت. چه بسا خانواده بله قربانگویِ بیچونوچرای آنها میشود. دلیل اصلی نداشتن راهکار منضبط و مقید به اصول، رفتار پدر و مادر است. جملۀ زیبایی از جیمز بالدوین مصداق بارزی است بر این مبحث که میگوید: «بچهها هیچ وقت به حرف بزرگترهاشون گوش نمیدهند؛ اما همیشه از اونها الگوبرداری میکنند.»
پدر و مادر هرکدام از پی مشغلۀ کاری در چهاردیواری گرد هم جمع میشوند. درحضور فرزند گفتگوهایشان با جدّیت تمام حول محور دنیای مجازی، اخبار جنجالی افراد مشهور و به اصطلاح شاخهای مجازی و بیشتر از همه موضوعات مرتبطی که وصف حال آنها است؛ دهان به دهان میچرخد. هرکسی گفتگو را بدون مزهمزه کردن، به دیگری منتقل میکند. در این شرایط عملاً شوق دریافت اطلاعات بیشتر را به فرزندشان میدهند. سرانجام بعد از پایان رساندن شرح گفتگو هر کدام برای کنجکاوی بیشتر به پناهگاه خود که همان شبکههای اجتماعی است میروند و ساعاتی را بیهدف، صرفاً از سر ذوق به جستجو و دنبال کردن افراد در صفحههای اجتماعی میپردازند. در این شرایط کودک یا نوجوان فارغ از جنسیت، منزوی شده و خودش را در حصار دنیای جذاب مجازی و بعضاً محتوای نامناسب آن قرار داده یا نهایتاً گفتگوهایش را با همنوع خود سمت وسو میدهد. این وابستگی به دنیای غیرواقعی گاهی آنقدر بر کارکرد خانواده تأثیر میگذارد که شکاف میان فرزند و پدر و مادر از آنها دو یا سه جهان متفاوت میسازد که هیچ پل
ارتباطی قادر نخواهد بود آنها را به یک نقطه مشترکی نزدیک کند؛
مگر دنیای مجازی. زمانی پیش میآید که خانواده برنامۀ هدفمندی برای ارتباطشان ندارد و تنها پل ارتباطی آنها محتوایِ دیکته شده این شبکهها است. گاهی به جای صحبت از ایدهها و اهداف، حال و احساسشان با ارسال تصویر یا مطلبی به دیگری که با علایق آنها شباهت دارد؛ از این طریق ارتباط غیرکلامی برقرار میکنند. در واقع دنیای مجازی را وسیلهای شایستهتر از ارتباط چهرهبهچهره برای انتقال پیام خود میبینند. افراط، نداشتن آگاهی و سواد رسانهای، به همان اندازه که مخرب است؛ اما تنها یک روی سکۀ دنیای مجازی است. همه اینها گفته شد تا به این نقطه برسیم که دنیای مجازی حد میانی ندارد. دنیای مجازی مانند سکۀ دورویی است که یک سمتش برد است و سمت دیگرش باخت. یک سرش زیان است و یک سرش سود. تا پیش از شرایط کرونا استفاده از شبکههای مجازی به این شکل رایج نبوده. مسلماً خانهنشینی در دوران سخت و نفسگیر کرونا باعث گرایش خانوادهها به سمت شبکههای مجازی شد. گرچه موضوعات و فضای دلچسب این شبکهها جذابیت چشمگیری بین کاربران ایجاد کرده؛ اما بخش مهمی از آن به کسب درآمد بین کاربران تبدیل شده. در واقع محبوبترین شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، یوتیوب، اینستاگرام، تلگرام و واتسآپ زمینهای برای ارتباط جمعی، جذب مخاطب و درآمدزایی بین جوانان قرار گرفتهاند.
اگر بخواهیم از بخش زیانبارش چشمپوشی کنیم میبینیم بسیاری دیدگاه هدفداری به مقوله فضای مجازی دارند. آنها به جای تقلید کورکورانه از سبک زندگی افراد مشهور شیوهای خلاقانه برای انتقال پیام یا درآمدزایی پیش میگیرند. با تولید محتوای مناسب در حیطۀ تخصص و علاقمندی خود، دنیای مجازی را به چشم یک یار همیشگی میبینند که قرار است سالها کنار هم در صلح وصفا زندگی کنند و از حضور هم بیشترین لذت و بهره را ببرند. چه چیزی بهتر از این است که هر کسی با شغل خود دوستانه رفتار کند. هدف این گونه افراد افزایش سواد رسانهای، استفادۀ بهجا و رسیدن به درآمد خوب و رضایتبخش است. قطعاً رضایت شغلی قدم اول در احساس آرامش و خوشبختی است. اما این پایان راه نیست. افرادی که از این طریق کسبدرآمد میکنند؛ بیشتر ساعات شبانهروز را به تولید محتوا میپردازند. درنتیجه این بازۀ زمانی، فرصتی برای رسیدگی به امور خانواده را از دست میدهند. در نهایت مانند ربات باید مقابل لبتاب یا گوشی همراه خود باشند که باز هم در درازمدت وسایل ارتباط جمعی تأثیر مخربی بر جسم و روان آنها میگذارد و این چرخۀ ناموفق جسمی و روحی همچنان فرد و خانواده را تحتتأثیر قرار میدهد. ■