یادداشتی بر انیمه «آواتار (آخرین بادافزار)» «میلاد پرنیانی»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

milad parnianii

اینمه‌ای بچه گانه با پیام‌هایی بزرگانه

انیمه آواتار (آخرین بادافزار)[1] را می‌توان گشت و گذاری کودکانه در مکاتب معنوی شرق آسیا به حساب آورد. از محاسن این انیمه که در سه فصل (به صورت سریالی) تهیه شده این است که هر دو طیف کودک و بالغ می‌توانند مخاطب آن باشند؛ ولی اگر بالغی بتواند آن را با کودکِ درونش ببیند، کاری کرده است کارستان و به نظر می‌رسد خواست خود سریال نیز همین بوده باشد.

کل انیمه را می‌توان سیر حرکت از کثرت به وحدت به حساب آورد. سریال این بینش را ایجاد می‌کند که همه دوگانه‌ها در هم تنیده‌اند و می‌توان آن را به شکل وحدت یافته تایجیتو (دایره سیاه و سفید تائوئیسم با نشان یین و یانگ) نشان داد. دوگانه‌هایی مثل علم و عرفان، ماده و معنا، جبر و اختیار، سیاه و سفید، خیر و شر و... همگی می‌توانند دو روی یک سکه باشند. برای رساندن این مفهوم کاراکترهایی معرفی می‌شود که در عین تضاد، با هم پیوندهایی پیدا می‌کنند. آواتار آنگ (شخصیت اصلی) سعی می‌کند جامع آنها باشد. در اینجا جمع اضداد باطل نیست بلکه می‌توان آن را نوعی رابطه دیالکتیکی به حساب آورد که با تایجیتو تفسیر می‌شود و تکامل، نتیجه رفت و آمد بین این دوگانه‌هاست. هر یک از طرفین سیاه و سفید که در هم می‌لولند، در وجود خودشان آن دیگری را دارند (دایره کوچک روی هر نیم بخش). هر سیاهی داخلش سپیدی است و برعکس. این مفهوم را در دگرگونی برخی شخصیت‌ها مثل زوکو می‌بینیم. در فصل دوم، زوکو در یک رؤیا، نیمه دیگر وجود خود را که همان آواتار باشد در آینه می‌بیند. او همانی است که با آن مبارزه می‌کند پس آیا بهتر نیست با او به صلح برسد؟ زوکو از نیمه سیاه وجودش فاصله می‌گیرد و وارد نیمه سپید خود می‌شود. البته نقش یک استاد در این انتقال واضح است. عموی زوکو هم نقش همراه و هم استاد را برای برادرزاده‌اش ایفا می‌کند. عمویی که در عین اشتباهات گذشته و مصیبت دیدگی، در شخصیتش نوعی خوش باشی دیده می‌شود. او با اینکه یک بازنده است ولی سوگوار نیست! شکست‌ها از او یک موجود پخته ساخته که پی قدرت نیست و خود زندگی با تمام فراز و نشیب‌هایش برای او بیش از هر چیز اصالت دارد. حال او باید تجربه خود را به زوکو نیز منتقل کند. او سعی می‌کند با رفتارش آموزش دهد. وقتی چای می‌نوشد گویی تیچ نات هان[2] در حال چای نوشیدن است و آرام در گوش ما زمزمه می‌کند:

«چایت را آهسته و آرام بنوش چنانکه گویی تمام دنیا بر محور چای تو می‌چرخد، آرام، راحت و بدون عجله و شتاب برای آینده. همین این لحظه را واقعاً زندگی کن.»

هر قسمت از این مجموعه دارای پیام‌هایی است که در راستای نسبی گرایی گام بر می‌دارد. به بیان دیگر می‌تواند نگاهی پدیدارشناسانه به ما بدهد. هرچند این نگاه در مطالعات تاریخی بسیار حائز اهمیت است اما در زندگی روزمره نیز باعث تقویت نیروی قضاوت در مخاطب می‌شود. عدم اعتماد به داده‌های تاریخی که پیشینه‌ای مثل فیلم راشومون[3](کوروساوا) و پسینه ای مثل آخرین دوئل[4](ریدلی اسکات) دارد در قسمت ۱۱ از فصل اول سریال به نحوی کودکانه، طنزآمیز و گیرا به نمایش در می‌آید. موضوع این است که هر کسی روایت خاص خودش را از یک واقعه تاریخی دارد و گاه یک روایت، کاملاً در تناقض با روایت مشابه خود در نگاه طرف مقابل جلوه می‌کند. این نتیجه سوگیری و نادیده گرفتن یک بخش از واقعیت است که باعث بدفهمی کل روایت می‌شود و سریال می‌تواند این مفاهیم را درون مخاطب نهادینه کند.

سریال این قابلیت را دارد که به مخاطبِ کودک خود، دوستی، مهر، بخشش، شادی، ایثار، شجاعت، خوش رفتاری با حیوانات و دیگر خصایل انسانی را بیاموزد. از همه مهمتر نحوه مواجهه با رنج‌ها و کنترل خود در شرایط سخت است که در این زمینه شاهکار به حساب می‌آید. باید توجه داشت همه این مضامین در مکاتب تائوئیسم، بودیسم، ذن و هندوئیسم وجود دارد و سریال قصد دارد جامع آنها باشد. هرکدام از اینها در جایی بروز و ظهور می‌یابند. مثلاً هندوئیسم در گورویی که چاکراهای آنگ را باز می‌کند متجلی می‌شود و او نماینده این طرز فکر است (چهره و لهجه این گورو به هندی‌ها شباهت دارد). به نظر می‌رسد سریال جمع بین همه این ادیان است و می‌خواهد بگوید آواتار یا ابرانسان همان کسی است که پذیرش و گشودگی او در اوج قرار دارد. ■

 

[1] Avatar: The Last Airbender (TV Series 2005–2008); Program creators: Michael Dante DiMartino, Bryan Konietzko; Rating: 9.3/10 IMDB.

[2] Thích Nhất Hạnh (راهب بودایی ذن اهل ویتنام).

[3] Rashomon (1950); Director: Akira Kurosawa; Rating: 8.2/10 IMDB.

[4] The Last Duel (2021); Director: Ridley Scott; Rating: 7.4/10 IMDB.

یادداشتی بر انیمه «آواتار (آخرین بادافزار)» «میلاد پرنیانی»