مقاله «نگاهی اجمالی به سیر تطور ادبیات داستانی زنان ایران» «شهناز عرش اکمل»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

shahnaz arsh akmal

جنبش مشروطه با تأسی از تحولات قرن نوزدهم میلادی و نفوذ غرب دگرگونی‌های بسیاری در ایران پدید آورد و این شامل ادبیات نیز بود؛ خصوصاً حوزه رمان و داستان کوتاه که خود محصول غرب بود. البته باید گفت از دوره مشروطه بدین سو، نظام فکری و اجتماعی ما مردسالارانه است.

می‌توان گفت تاریخ رمان تحت هژمونی نویسندگان مرد بوده و «همۀ این داستان‌ها درون جامعه‌ای به شدت طبقه‌بندی شده و مذکر آفریده شده‌اند. فرض بر این بوده که محور همه آنها قهرمان مذکر است» (نفیسی،69:1383). به‌واقع در ادبیات آن دوران نمی‌توان تصویری ملموس از زندگی روزمره زنان مشاهده کرد. هرچند تحولات اجتماعی به تدریج جامعه را دیگرگونه کرد و این دیگرگونی بر حوزه ادبیات زنانه نیز اثر نهاد؛ خصوصاً در دهه‌های اخیر رمان‌نویسان زن ایرانی با نگرش خاص خود به خلق داستان‌هایی با مضامین نو و مرتبط با تحولات فرهنگی- اجتماعی پرداخته‌اند. بسیاری از این داستان‌ها در پیوند با تجربۀ زیستۀ زنان داستان‌نویس است.

 از سال 1341 تا 1355 که همزمان با انقلاب سفید و دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی در ایران بود، می‌توان نخستین نشانه‌های حضور جدی زنان در داستان‌نویسی دیده می‌شود. ضمن اینکه در طول این سال‌ها تحولات قابل‌تأملی در وضعیت اجتماعی زنان (از قبیل داشتن حق رأی، تصویب قانون حمایت از خانواده و...) پدید آمد. در چنین اوضاع و احوالی بود که جهان زنانه به متون نویسندگان زن ایرانی مانند سیمین دانشور و مهشید امیرشاهی وارد شد و بستری برای بیان دغدغه‌ها، مشکلات و احساسات زنانه مهیا کرد. اکنون ادبیات داستانی به مانند رسانه‌ای در تلاش بود تا به ترسیم هویت زنان بپردازد. باید گفت آغاز جدی داستان‌نویسی زنان ایرانی در این دوران است زیرا در آثار نویسندگان این دوران می‌توان بازتاب تجارب زنان و وضعیت شخصی آنها را دید. (رک: میاحی، 1401)

تا انقلاب 1357 می‌توان ادبیات متعهد را در نوشته‌های زنان دنبال کرد؛ هرچند آنها در آثار خود چهره‌ای مستقل از زن را به نمایش نمی‌گذاشتند. به عقیده برخی «ادبیات زنان در این دوره به عنوان یک کل، جزء لاینفک ادبیات متعهد بود. و نویسندگان زن با استفادۀ ماهرانه از کانون‌های ادبی، رمان‌ها و شعرهای اجتماعی، رئالیستی، عاشقانه و تعلیمی نوشتند»

(تلطف، 1393: 534). اما بعد از انقلاب، نویسندگان زن تحولی عظیم در ادبیات داستانی پدید آوردند و مؤلفه‌های نوشتاری زن‌محور ویژگی مهم آثار آنهاست. درواقع آثار ادبی زنان در پس از انقلاب بستر مناسبی بود برای طرح مطالبات، دغدغه‌ها، تجارب، مصائب فردی و جمعی زنان و...

دهۀ 60 را با وجود وضعیت بحرانی این دهه و نبود تنوع مضامین، باید دورۀ ورود نویسندگان جوان زن (همانند منیرو روانی‌پور و فرخنده آقایی) به عرصه نوشتن قلمداد کرد. در دهه 70 رمان به رشد بیشتری رسید و فرصتی برای زنان نویسنده مهیا شد تا از تجارب و خواسته‌هایشان سخن بگویند. تحولات در این دهه «رمان فارسی را به نقطه‌ای رساند که تغییراتی در گفتمان قدرت مسلط مردسالارانه در آن اتفاق بیفتد» (عاملی‌رضایی، 1398: 108). می‌توان دهۀ 70 را دهۀ حضور زنان در رمان دانست.

در دهه 80 در آثار زنان رگه‌هایی از عصیان و آفرینش شخصیت‌های غیرکلیشه‌ای دیده می‌شود. طغیان اساسی در این آثار اغلب علیه فضای خانه آغاز می‌شود و نویسنده می‌کوشد جهانی شخصی بیافریند. در دهه 80 گویی جایگاه داستان‌نویسی زنان به تثبیت رسیده است. در دهه 90 نیز همین قبیل مسائل در آثار زنانه حضور دارد؛ هرچند به عقیده برخی محققان الگوهای موفق پیشین و بازنمایی دغدغه‌های زنان مورد ظلم در جامعه دیگر جوابگو نیست.

در یک نگاه کلی الگوهای ادبی زنان پیش و پس از انقلاب نشانگر تفاوت‌های بسیار در فرم و محتوای آثار داستانی است. درواقع تغییر شرایط و مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه به بازاندیشی زنان درباره خود منتهی می‌شود و به متون داستانی آنان صبغه‌ای زنانه می‌بخشد. امید است که نوشتار زنان ایران همچنان مسیر پیشرفت را ادامه دهد. ■

منابع:

تلطف، کامران (1393) سیاست نوشتار: پژوهشی در شعر و داستان معاصر ایران، ترجمة مهرک کمالی، تهران: نامک.

عاملی‌رضایی، سیده مریم (1398) «جنسیت و قدرت در گفتمان زنانه رمان‌نویسی ایران»، مجلة نقد و نظریه ادبی، سال چهارم، شماره پیاپی 8.

میاحی، الهام (1407). «تحلیل کرونوتوپ خانه در آثار رمان‌نویسان زن ایران»، رسالة دکتری، دانشگاه هنر.

نفیسی، آذر (1378) «تصویر زن در ادبیات کهن فارسی و رمان معاصر ایرانی»، ترجمة فیروزه مهاجر، فصل‌نامة جنس دوم، شماره سوم.

مقاله «نگاهی اجمالی به سیر تطور ادبیات داستانی زنان ایران» «شهناز عرش اکمل»