نگاهی به مجموعه داستان «قمار در یخ» نویسنده «سعیده زادهوش»؛ «لیلا امانی»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

leila amani

مجموعه‌ای است که در حال داستانی جامعه نوشته شده است. حال نمادین جامعه اتفاقات جاری است که با رویکردها و اتفاقات اجتماعی گره می‌خورد. گویی اتفاقات مبدأ تشکیل داستان می‌باشند. داستان‌های کوتاه اما کوبنده واقعیت اجتماع را نشان می‌دهند. مهاجرت، اعتراض، اغتشاش، اختلاس دست مایه اصلی قرار می‌گیرد.

داستان‌های این مجموعه در ظاهر گوناگون هستند اما در یک خط سیر حرکت می‌کنند. واقعه هولناک در واقعه‌ای است که مخاطب با خواندن داستان قلبش فشرده می‌شود و ادامه می‌دهد تا واقعه هولناک اجتماعی دیگری را بخواند. واقعه آنگونه که هست بیان می‌شود و راویت گویی دخل وتصرفی ندارد. اصل پایداری راوی در عدم دخل وتصرف واقعه زیبایی روایت را نشان می‌دهد و راویان داستانی به آن پایبند می‌باشند.
مجموعه داستان در لایه دوم دارای پیشینه تاریخی است. تاریخ روایاتی که هنوز در حال جریان دارد گویی تاریخ تمام نشده است و حال در تاریخ مستحیل شده است. علاوه بر لایه تاریخی به لایه‌ای از داستان می‌رسیم که در جامعه از آن صرفنظر می‌شود یا رویکرد اجتماعی با دیده اغماض به واقعه اجتماعی نظر دارد. نویسنده با کلمات کوبنده بر این اغماض می‌شورد و دوباره یادآوری می‌کند که جامعه از مشکلات درونی خود گذر نکرده است و آن مشکل بی‌جواب در حال باقی مانده ست. گویی هنوز گاومیش‌ها از تشنگی در حال سوختن هستند یا اسب ملک المتکلمین هنوز در جست جوی مشروطیت اجتماعی پا بریده در خون غلطان است.
داستان ناز استر این مجموعه جگر آور است و وقایع مشروطیت و به توپ بستن مجلس را بار دیگر با نگاهی نو بیان می‌کند. حیوانات در این مجموعه داستان قربانی خودخواهی و زیاده خواهی انسان برای نشان دادن قدرت و تصرف محیط می‌باشند گویی محیط در تصرف انسانی خونریز و بی‌رحم است که چیزی جزء اقناع درونیات خود نمی‌طلبد. اسب، گاومیش حیوانی که در خدمت انسان است اما انسان با بی‌رحمی این حیوانات را از بین می‌برد.

علاوه بر حیوانات انسان و موضوع انسانیت در سطح نازلی از رویدادهای اجتماعی بیان می‌شود انسانی که در حد شپش بی‌ارزش شناخته می‌شود و از بین می‌رود تا قربانی سیاست‌های اجتماعی شود.

انسانیت و حیوان بودن در زیر لایه متن در تقابل هم قرار می‌گیرند تا بار دیگر این موضوع مطرح شود که انسان حیوان است؟ حیوان انسان نیست.

فرار از واقعیت‌های اجتماعی در داستان قمار در یخ اتفاق می‌افتد اینکه شخصیت یکبار برای رهایی از پیشامد خطرناک فرار یکباره را انتخاب می‌کند تا جان خود را از مخمصه نجات دهد.

 مخمصه عنصر مشترک داستانی در داستان‌های کوتاه این مجموعه است. شخصیت‌های در یک مخمصه عظیم دست و پا می‌زنند تا به ساحل نجات یا ساحل فریاد دست پیدا کنند اما گویی فریادرسی وجود ندارد و شخصیت‌ها با مخمصه زندگی می‌کنند.

این مخمصه را می‌تون سرنوشت مختوم اجتماعی نامید. سرنوشت اجتماعی که در آن نگاه ماتریالیستی بر نگاه محیط انسانی غلبه می‌کند و در نهایت به سرگردانی و نافرجامی شخصیت‌های داستان منتهی می‌شود.

 
مخمصه اجتماعی در ایران بعد از عصر مشروطیت به چند شکل متفاوت نمودار شد که تا امروز این مخمصه‌ها در برابر پیشرفت اجتماعی مقاومت کرده‌اند گویی انسان ایرانی با مخمصه اجتماعی زاده می‌شود وبا آن مخمصه می‌میرد. مجموعه داستان قمار در یخ این تلنگر اجتماعی را ایجاد می‌کند که در برابر این مخمصه‌های گریزناپذیر چه باید کرد؟ با آن روبرو شد و مخمصه را در اجتماع حل کرد یا راه فرار و کشتن را برگزید؟

یا می‌توان سرنوشت اجتماعی را به نحو دیگری تغییر داد؟
سعیده زاده هوش با چینش کلمات در قالب داستان کوتاه این تلنگر را برای یافتن جواب و رهایی از مخمصه اجتماعی بیان کرده است. تلنگری که قالب کلمه و داستان را برای بیان پذیرفته است. ■

نگاهی به مجموعه داستان «قمار در یخ» نویسنده «سعیده زادهوش»؛ «لیلا امانی»