یادداشتی بر مجموعه داستان «یه‌جور ناجور» نویسنده «زهرا علیرضازاده»؛ «زهرا فرازاندام»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

zahra farazandaam

درباره کتاب

مجموعه داستان یه جور ناجور اولین کتاب از این نویسنده و شامل هفت داستان و یک ناداستان است که در سال 1401 توسط انتشارات آقاپور در 54 صفحه به چاپ رسیده است و امتیاز آن در اختیار مؤسسۀ چوک می‌باشد.

نگاهی به داستان

نام کتاب برگرفته از اسم دومین داستان آن است که اسم جذابی بوده و طراحی جلد نیز به‌نحوی است که می‌تواند کنجکاوی مخاطب را برانگیزد. موضوع داستان‌ها به مسائل زنان پرداخته و سعی دارد مشکلاتی را به تصویر بکشد که اغلب گریبانگیر آنان می‌شود و با طرح نمونه‌های مختلف در این زمینه موفق عمل کرده است.

اولین داستان با نام «عجوزه سکوت کرده بود» دربارۀ فردی روان‌پریش روایت شده که به‌خوبی توانسته حالات بیمارگونۀ او را به‌نمایش درآورد و فضاسازی ملموس آن مخاطب را در دل داستان قرار می‌دهد. شرح وقایع با دیالوگ‌ها مشخص می‌شود و شخصیت‌پردازی ملموس داستان جذابیت بیشتری به آن داده و خواننده را با خود همراه می‌کند، تعلیق داستان نیز توانسته کشش کافی را ایجاد کند.

داستان دوم «یه جور ناجور» سعی دارد مسئلۀ تجاوز را مورد توجه قرار دهد، گرچه کوتاه بودن داستان مجال آن را نمی‌دهد که آشنایی سریع دختر با هم‌کلاسی‌اش باورپذیر جلوه کند؛ اما در مجموع نویسنده توانسته در همین اندک، منظور خود را برای خواننده بیان کند و نشان دهد گاهی اعتماد نابجا به افراد فامیل چه عواقب ناگواری به‌دنبال دارد و چگونه می‌تواند آیندۀ برخی دختران را دچار مخاطره کند.

داستان «دست‌های خالی» و «شمعدانی» نیز هر کدام با نوشتاری روان و ساده تنهایی زنانی را ترسیم کرده که گاهی شرایط زندگی، آنان را مجاب می‌کند که تن به تقدیر سپرده و به‌اجبار با اوضاع زمانه خود را وفق دهند. زنانی که ناچار می‌شوند موقعیت پیش رو را پذیرفته و توان آن را ندارند برای خلاصی از جبر موجود اقدامی صورت دهند.

داستان «فال» داستانی آشنا برای عموم بوده و بیانگر فقری است که بسیاری در آن دست‌وپا می‌زنند. در این داستان بیان می‌شود همیشه هستند کسانی که درمقابل چنین افرادی احساس مسئولیت کرده و سعی در برطرف کردن معضلات آنان دارند، می‌توان امید داشت که هنوز انسانیت نمرده و گاه می‌شود امیدوار بود به حضور اشخاصی دلسوز برای نجات قشر آسیب‌پذیر.

«گلاره» به شکلی جذاب داستان خون‌بس را مد نظر قرار داده و نشان می‌دهد هیچ‌گاه ازدواجی که با اجبار صورت گیرد، نمی‌تواند سرانجام خوشی داشته باشد؛ اما پایان غافلگیرکنندۀ داستان بار دیگر بر این امر صحه می‌گذارد که برخی مردان ممکن است به چه میزان خودخواه باشند که حتی حاضر نیستند برای لحظه‌ای خود را جای طرف مقابل گذاشته و از نگاه او وضعیت موجود را بررسی کنند. داستان سعی دارد به این باور برسد که قضاوت‌های نابجا تا چه حد آزاردهنده بوده و چگونه آیندۀ افراد را دستخوش التهاب و دگرگونی می‌کند.

«ناداستان بهشت» و «درددل» که در پایان کتاب آمده، دغدغه‌های مادران را بیان می‌کند که گاهی بیش از توان‌شان تحت فشار قرار می‌گیرند و امکان دارد اطرافیان توجهی به این حجم استرس وارد بر او نداشته باشند. نگاه جامعه اغلب بر این استوار است که تربیت فرزند تنها به‌عهدۀ مادر بوده و نقشی برای پدر در این زمینه قائل نمی‌شوند که همین مسئله می‌تواند عوارض بسیاری به دنبال داشته باشد.

درمجموع کتاب حاضر توانسته با نگاهی به مسائل زنان و با زبانی ساده تأکید داشته باشد که فرهنگ جامعۀ ما نیاز به بازنگری اساسی داشته و باید به خانم‌ها توجهی ویژه داشت تا سلامت روانی خانواده تأمین شود. برای این نویسندۀ عزیز آرزوی موفقیت‌های روزافزون داریم. ■

آشنایی با برنده جایزه نوبل ادبیات «اشموئل یوسف آگنون» «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک