آشنایی با برنده جایزه نوبل ادبیات «اشموئل یوسف آگنون» «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

gita bakhtiarii

اشموئل یوسف آگنون  (به عبری: ۱۷ ژوئیه ۱۸۸۸ – ۱۷ فوریه ۱۹۷۰) رمان‌نویس، شاعر و داستان‌نویس اسرائیلی متولد اتریش-مجارستان بود. او یکی از شخصیتهای اصلی ادبیات مدرن عبری بود.  مشترکا با نلی زاکس برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1966 و دو بار برنده جایزه ادبیات اسرائیل در سال های 1954 و 1958.

در گالیسیا لهستانی متولد شد که در آن زمان بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان بود (بخشی از اکراین امروز) در سال 1908 به یافا در فلسطین عثمانی (اسرائیل فعلی)  نقل مکان کرد. در سال 1912 به مدت 12 سال به آلمان مهاجرت کرد و پس از آن در سال 1924 مجدداً به سرزمین اسرائیل مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید و در اورشلیم درگذشت.

آثار او به تضاد بین زندگی و زبان سنتی یهودیان و جهان مدرن می‌پردازد وهمچنین تلاش می‌کنند تا سنت‌های رو به زوال روستای اروپایی را بازپس گیرند. در زمینه‌ای وسیع تر، او همچنین به گسترش مفهوم مشخصه نقش راوی در ادبیات کمک کرد. اگنون یک سبک زبانی متمایز داشت که عبری مدرن و خاخامی را در هم می آمیخت.

زندگینامه

به طور رسمی، تاریخ تولد او در تقویم عبری 18 Av 5648 (26 ژوئیه) بود، اما او همیشه می گفت تولد او در روز روزه یهودیان «تیشا بااو»، نهمین روز از ماه یهودی Av است. ( به نظر میرسد ابتدا برای اجتناب از خدمت سربازی، سپس ظاهراً به آن چسبیده است تا نمادسازی در مورد تاریخ تولدش ایجاد کند.)

پدرش، شالوم مردخای هالوی، دارای منصب خاخام بود، اما به تجارت خز مشغول بود ، و ارتباطات زیادی در میان حسیدیم‌ها داشت، از طرف مادرش با میتناگدیم  ارتباط داشت. پس از او چهار فرزند دیگر یک پسر و سه دختر از والدینش به دنیا آمدند. او در خانواده‌ای سنتی بزرگ شد و تحت‌تأثیر پدرش شالوم مردخای چچاکس، که به عنوان خاخام و متمایل به حسیدیسم بود، و پدربزرگ مادری‌اش، یهودا هاکوهن فارو، که مردی ثروتمند بود و به دانش معروف بود، بزرگ شد. در 3 سالگی وارد هدر   شد و شروع به مطالعه کرد ، اما شش سال بعد آنجا را ترک کرد و آموزش را در خانه و زیر نظر پدرش و معلمین خصوصی فراگرفت. زمانی که هشت ساله بود شروع به نوشتن به زبان عبری و ییدیش کرد. در جوانی، زمان خود را بین کانونهای حسیدی (پدرش از پیروان ربه چورتکوور بود ) و میدراش قدیمی، که سنگر سنت خاخام بود، تقسیم کرد. اگرچه آموزش اصلی او در متون مذهبی و سنتی بود، اما در سنین جوانی به ادبیات جدید عبری و نوشتار اروپایی علاقه‌مند شد. و با کمک مادرش ادبیات آلمانی خواند. و آثار بسیاری از نویسندگان نسل روشنگری و آثار کلاسیک از جمله آثار گوته، شیلر و شکسپیر و آثار نویسندگان اسکاندیناویایی: کنوت همسون، بیرنسترنا برنسون و وینس پیتر یاکوبسن را مطالعه کرد.

آگنون علاوه بر مطالعه متون یهودی، به مطالعه نوشته‌های هاسکالا پرداخت و همچنین به زبان آلمانی آموزش دید. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد و از شانزده سالگی آثار خود را در مطبوعات یهودی گالیسیا - هم به زبان عبری و هم به زبان ییدیش - منتشر کرد. او درباره اتفاقات شهرش که ریشه در زندگی اجتماعی محیط او داشت داستان، شعر و مقاله می‌نوشت. و از همان ابتدا مورد تشویق و حمایت نویسندگان و ویراستاران، به ویژه توسط شیمون مناخم لازار ، سردبیر رصدخانه در کراکوف  قرار گرفت در سن 16 سالگی، اولین شعر خود را به زبان عبری، "Givor Ketan" در هفته‌نامه عبری "Hmitzvah" منتشر کرد.  در سال 1907 توسط الیزر رخ که مجله‌ای به نام Haat را تأسیس کرده بود ، به لمبرگ (لووو) دعوت شد تا به عنوان دستیار سردبیر خدمت کند. این نشریه بخاطر مشکلات مالی عمر کوتاهی داشت، اما اقامت در لمبرگ به او این فرصت را داد تا برای اولین بار با گروهی از نویسندگانی که به زبان عبری می‌نوشتند، ملاقات کند. اگنون حتی برخی از آثار دوران جوانی خود، شعر و نثر را در این هفته نامه منتشر کرد.

در سال 1908، تصمیم گرفت به سرزمین اسرائیل مهاجرت کند. در راه خود به اسرائیل،  به لوو رفت و سپس به وین، جایی که بستگانش، پروفسور دیوید زوی میلر، به او پیشنهاد کرد که در وین بماند و در دانشگاه تحصیل کند، اما اگنون به تصمیم خود  برای رفتن به اسرائیل پایبند بود.

در یافا، اعمال مذهبی خود را رها کرد و به بخشی جدایی‌ناپذیر از جامعه ادبی تازه در حال ظهور در فلسطین تبدیل شد. به عنوان دستیار اس. بن زیون (نویسنده) که سردبیر مجله ادبی Hamar بود، استخدام شد و همچنین  چندین منصب روحانی داشت و به عنوان معلم خصوصی عبری نیز خدمت می‌کرد.

داستان «آگنوت»  ("همسران رهاشده" یا "به زنجیر") اولین اثر او در سرزمین اسرائیل با تشویق و ویرایش ش. بن زیون منتشر شد، توانایی شگفت‌انگیز اگنون در بیان داستانی مدرن و در عین حال استفاده گسترده از منابع ادبیات یهود برای اولین بار در آگنون نشان داده شد. داستان آگنوت در مسیر میدراش و افسانه عشق خدا به مردمش نوشته شده است. داستان مشکل یک  عشق نافرجام، حسادت و تلخی ذهنی؛ داستانی دردناک از ازدواج و طلاق که در اورشلیم اتفاق می‌افتد. داستان یک زن یهودی است که در ازدواج مذهبی خود که توسط «قانون یهودی» تعیین شده است گیر افتاده است،در حالی که قهرمانان به دنیای پیچیده انسانی سفر می‌کنند نحوه سخنرانی و توصیف در قلمرو افسانه‌های عامیانه باقی می‌ماند.

  با انتشار این اثر  نام خود را از «تچاتسکیس» به «آگنون»  تغییر و از سال 1924 آن را به به عنوان نام رسمی خانوادگی انتخاب کرد. به ابتکار آر.بنیامین، ترجمه آلمانی «آگونوت» را برای مارتین بوبر فرستاد و بوبر آن را در سال 1910 در هفته نامه صهیونیستی «دی ولت» منتشر کرد. زمانی که اگنون داستان‌هایش را جمع‌آوری کرد، «آگونوت» اولین داستانی بود که در مجموعه تمام نوشته‌هایش گنجانده شد. داستان‌های دیگر آگنون عمدتاً در روزنامه "هاپوئل هاتسایر" و همچنین در روزنامه "هاشیلو" در اودسا، در روزنامه "هاتزپیرا" در ورشو و در پرونده‌های دیگر منتشر شد.

در 29 مارس 1909، شاعر حییم ناخمان بیالیک برای اولین دیدار خود از سرزمین اسرائیل وارد یافا شد. که بیالیک به اگنون معرفی و در تور دیداری بیالیک از اسرائیل با او همراه شد بدین ترتیب دوستی بیالیک و اگنون آغاز و تا زمان مرگ بیالیک ادامه داشت.

در 12 می 1909،  شروع به انتشار مجموعه داستان «برا شل میریام یا تکه‌هایی از زندگی انسان» در «هاپوئل هتزایر» در پنج دنباله نمود.

در سال 1910، "آگنوت" به آلمانی ترجمه شد. در پایان سال 1911، به اصرار یوسف هایم برنر، اگنون در یک کار فشرده که چهار روز به طول انجامید، رمان «و کج‌روها راست می‌شوند»  را نوشت. در 9 ژانویه 1912 انتشار این رمان در «هاپوئل هاتزر» آغاز شد و تا ماه مه در 9 دنباله چاپ شد. سپس برنر آن را در قالب یک کتاب 64 صفحه ای منتشر کرد.

برخی از داستان‌های آگنون از این دوره تصویری از محیط جدید او را نشان می‌دهد از جمله «تیشره»  (که بعداً به عنوان «تپه شنی» شناخته شد؛ 1911)، اما برخی دیگر بر اساس مضامین برگرفته از دنیای قدیمی بودند که او پشت سر گذاشته بود، شناخته‌شده‌ترین اثر او از آن زمان، رمان «و کج‌روها راست می‌شوند» است، این اثر با تکیه بر یک داستان حسیدی در Buczacz و حومه‌اش اتفاق می‌افتد؛ و داستانی از زندگی و تاریخ گالیسیا پیشامدرن در این رمان به تصویر میکشد، اگنون  در این اثر به طور گسترده به متون کلاسیک یهودی اشاره می‌کند و تسلط دایره المعارفی خود را بر این منابع آشکار می‌کند، مهارتی بی‌نظیر که با هیچ نویسنده عبری دیگری در عصر مدرن قابل مقایسه نیست. استفاده او از این تکنیک نقطه عطف سبک ادبی او شد.

در نوامبر 1912، با تشویق دکتر آرتور روپین، که در آن زمان رئیس وزارت هاآرتص-اسرائیل بود، عازم آلمان شد و آنچه که قرار بود یک رویداد موقت باشد، اقامتی بود که بیش از یک دهه  به طول انجامید. اگنون ابتدا در برلین زندگی کرد، در طول جنگ جهانی اول زمان خود را بین برلین و لایپزیگ تقسیم کرد. در آنجا با استر مارکس (1889-1973)، آشنا ودر سال 1920 ازدواج کردند.

آگنون ابتدا از طریق برگزاری کلاس‌های خصوصی به زبان عبری امرار معاش می‌کرد با روشنفکر نسل جوان  «پسا همسان‌سازی» مارتین بوبر رهبر فکری صهیونیست‌های آلمانی، و اعضای روشنفکر یهودی (مانند گرشوم شولم) که او را نماینده اصیل و واضح فرهنگ سنتی سرکوب شده توسط اجدادشان می‌دانستند، آشنا و توسط اعضای گروه به خوبی مورد استقبال قرار گرفت این فضا او را تشویق کرد تا نوشته‌هایش را در مورد دنیای سنتی اروپای شرقی گسترش و عمیق‌تر کند.

بیشتر داستان‌هایی که او در آلمان منتشر کرد به سمت اروپای شرقی بود و دنیای یهودیان لهستانی را به شیوه‌ای به تصویر می‌کشید که اغلب بازتاب ادبیات دین‌پرستانه یهودی است. نماینده‌ترین اثر او در این دوره، هانیده  (تبعید شده؛ 1919) است، داستانی طولانی که بر مبارزه بین حسیدیسم و میتناگدیم در اوایل قرن هجدهم لهستان متمرکز است. او همچنین «کتاب یهودیان لهستانی »؛  (1916) را برای Jüdischer Verlag، کارفرمایش، ویرایش کرد. آثار اگنون در مجلات برجسته عبری (مانند Ha-Tekufah، متعلق به Avraham Yosef Stybel) منتشر شد و همچنین به طور گسترده در ترجمه آلمانی منتشر شد .

او در جامعه یهودی با افرادی چون شاعر دیوید شیمونی، بن زیون دینور، زلمان شازر، گرشام شالوم و منتقد و ناشر فیشل لهور ملاقات کرد.  گرشام شالوم در مورد روزهای اگنون در برلین گفته: "او در آن دوره اشعار بسیاری نوشت که روح تنهایی وحشتناکی بر آنها آویزان بود".

در 1915 شلومو زالمان شوکن تاجر  آشنا شد که  بعداً ناشرو حامی ادبی آگنون شد و با حمایت مالی و اجتماعی  از آگنون  او را از نگرانی‌های مالی رها کرد. از سال 1931 به بعد، آثار او توسط شوکن بوکز منتشر شد (انتشاراتی که شروع تاسیش  بخاطر اگنون بود) و داستان‌های کوتاه او مرتباً در روزنامه هاآرتص، متعلق به خانواده شوکن، منتشر می‌شد.  شلومو شوکن او را تشویق کرد که ادبیات آلمانی و اروپایی را مطالعه کند حرکتی که تأثیر گسترده‌ای بر نوشته‌هایش داشت. شوگن مراقب بود که نوشته‌های اگنون در سطح و کیفیتی منتشر شود که تا آن زمان در دنیای کتاب‌های عبری شناخته نشده بود، تلاش زیادی برای توزیع نوشته‌ها انجام داد و حتی راه را برای انتشار داستان‌های آگنون در دیگر مقالات هموار کرد.  اگنون در طول زندگی خود در انتشارات شوکن کتاب‌های زیادی منتشر کرد. پس از مرگ او، دخترش، آمونا یارون، دست نوشته‌های زیادی منتشر کرد که او در زمان حیاتش منتشر نکرده بود. کتاب‌های او به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده‌اند و در سراسر جهان موفقیتهای بسیار خوبی را کسب کردند. نوشته‌های او به مسائل مربوط به قوم یهود، شعر، روانشناسی و بسیاری موضوعات دیگر می‌پردازد. از برجسته‌ترین آثار او می‌توان به رمان‌های «عروس‌بازی»، «مهمانی که می‌خواست شب را بگذراند»، «دیروز پریروز»، رمان کوتاه «داستانی ساده» و رمان‌های «و او پیرو میدان، «در دل روزها» و «تهیله» اشاره کرد.

در آلمان به نوشتن داستان‌های کوتاه ادامه داد و با مارتین بوبر در مجموعه‌ای از داستان‌های حسیدی همکاری کرد. بسیاری از کتاب‌های اولیه او در Jüdischer Verlag بوبر (برلین) منتشر شد. یهودیان سکولار آلمانی عمدتاً جذب شده،  از جمله  بوبر و فرانتس روزنزوایگ ، اگنون را یک یادگار مشروع می‌دانستند، زیرا مردی مذهبی و آشنا به کتاب مقدس یهودی بود. گرشوم شولم او را «یهودی یهودی» نامید.

در سال 1916، دو سال پس از شروع جنگ جهانی اول، حکم اجباری سربازی را دریافت کرد. اما او برای نرفتن به سربازی ترجیج داد به سلامت خود آسیب واردکند و به مدت پنج ماه در بیمارستان یهودیان برلین بستری شد.

او در آلمان داستان‌های «ردشدگان»، «در جوانی و در پیری ما»، «در خون روزهای من» و غیره نوشت و به همراه بابر به جمع‌آوری داستان‌های حسیدی پرداخت. علاوه بر این، او به بازنویسی و صیقل دادن آثار قبلی خود، از جمله آثاری که قبلاً منتشر شده بود، مشغول بود. از جمله تغییرات قابل توجهی در رمان «و کج‌روها راست می‌شوند» که توسط انتشارات «یودیشر پرلاگ» بازنشر شد، ایجاد کرد. در این دوره تلاش زیادی برای انتشار به زبان آلمانی از جمله در ماهنامه «Der Jude» که بوبر در سال 1916 تأسیس کرد، صورت گرفت. علاوه بر این، دو گلچین را ویرایش کرد: "کتاب یهودی لهستانی" و "مائوز تزور - کتاب هانوکا".

در سال 1919 شوکن، آگنون را به مونیخ فرستاد تا او به همراه نقاش «تام فروید»، کتابی مصور برای کودکان درباره حروف الفبای عبری بنویسد. «کتاب نامه» اگنون و فروید نوشته شد اما هرگز منتشر نشد («کتاب نامه» در نهایت تنها در سال 1984 با متن آگنون منتشر شد، اما بدون نقاشی‌های فروید).

در طول اقامتش در مونیخ با استر مارکس آشنا شد که در گذشته عبری به او آموزش داده بود و برای تحصیل در آکادمی هنر به مونیخ آمد. با وجود مخالفت پدرش، گئورگ مارکس، بانکدار، که از ازدواج دخترش با یهودی شرقی ("Ostioda") که از نوشتن امرار معاش می‌کرد، خوشش نمی‌آمد، آن دو در 6 مه 1920، با هم ازدواج کردند (نام محبت‌آمیز استر در عنوان مجموعه نامه‌های «استرلین عزیز» که پس از مرگ اگنون منتشر شد، آمده است).

در سال 1924، بر اثر  آتش‌سوزی در خانه‌اش دست نوشته‌ها و مجموعه کتاب‌های کمیاب او نابود شد. این رویداد آسیب‌زا گهگاه در داستان‌های او ظاهر شده است. آگنون خسارت ناشی از آتش سوزی را اینگونه توضیح داد: «در میان کتاب‌هایی که سوخته بودند، رمان بزرگی شصت برگی چاپی بود که ناشر اعلام کرد که در شرف انتشار قسمت اول است. با این رمان که به آن "در بسته زندگی" می‌گویند، همه چیزهایی که از روزی که اسرائیل را به مقصد تبعید ترک کردم، نوشتم، و همچنین کتابی که با مارتین بوبر انجام دادم. علاوه بر چهار هزار کتاب عبری که بیشتر آنها از اجدادم به ارث رسیده و برخی از آنها را با پولی که از نان تراشیده بودم خریدم.» اواخر همان سال، پس از آتش سوزی، آگنون در اکتبر 1924، زمانی که حدود 37 سال داشت، برای بار دوم و این بار برای همیشه به سرزمین اسرائیل -  اورشلیم مهاجرت کرد.

 ابتدا به تنهایی، و پس از اسکان او  همسر و فرزندانش به او ملحق شدند.  این آتش‌سوزی و مهاجرت تغییراتی را در اوآغاز کرد. شیوه زندگی ارتدکس را در پیش گرفت؛ شروع به پوشیدن کیپا  کرد، با تمام وجود به حفظ میتزوت بازگشت و تا پایان روزگارش به آنها پایبند بود. پژوهشگر ادبی دان لاور خاطرنشان می‌کند: «تعیین دقیق دلایل تغییری که در او در این زمینه رخ داد دشوار است، و حتی تعیین اینکه این تغییر تا چه اندازه به آسیبی که پس از آن آتش‌سوزی  تجربه کرد، مربوط میباشد هم  دشوار است ، اما واقعیت این است که نشانه‌های تغییر پیش از این در نامه‌های او به نویسندگان مختلف در ماه‌های پس از آتش‌سوزی مشهود بود، و پس از آمدن او به اسرائیل، آنها به یک واقعیت مبدل شدند؛. بار دیگر در سال 1929، کتابخانه او دوباره در جریان شورش‌های ضد یهودی ویران شد.

هنگامی که رمان «سایبان عروس»  در سال 1931 با تحسین شدید منتقدان روبرو  وجایگاه او در ادبیات عبری و به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی ادبیات مدرن جهان برای زنده کردن تضادهای فرهنگ یهودی تثبیت شد. حماسه عامیانه «سایبان عروس» (1931)، تمثیلی درباره زوال زندگی مذهبی یهودیان در لهستان، در ادبیات عبری مدرن به عنوان یک کلاسیک در نظر گرفته می‌شود. خلاصه داستان سفرها و آشفتگی مذهبی درونی یک یهودی حسیدی است که به دنبال جهیزیه برای دخترانش در اروپای اوایل قرن نوزدهم است.

در ماه می 1932، اگنون در «دوار» مجموعه‌ای از پنج داستان را با عنوان «کتاب اعمال» منتشر کرد. این داستان‌ها ماهیت متفاوتی با داستان‌های قبلی آگنون داشتند و برخی آن‌ها را با داستان‌های کافکا مقایسه کرده‌اند. در سال 1935 سیپور پاشوت  (داستانی ساده) را منتشر کرد، رمانی که در اواخر قرن نوزدهم در بوچاخ اتفاق می‌افتد. با این حال، بزرگترین رمان اگنون، «و دیروز»  (1945) است که در دوره آلیه دوم، موج مهاجرت یهودیان به فلسطین بین سال‌های 1907 و 1913 اتفاق می‌افتد. این رمان سنگ بنای ادبیات مدرن عبری به حساب می‌آید.

در طول جنگ استقلال، آگنون شروع به نوشتن رمان «شیرا»  کرد که در اورشلیم در دهه 1930 اتفاق می‌افتد و در مرکز آن شخصیت دکتر مانفرد هربست، مدرس تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم قرار دارد استاد میانسالی که از کسالت رنج می‌برد، روزهای خود را در خیابان‌ها به جستجوی شیرا می‌گذراند، پرستار فریبنده‌ای که او هنگام به دنیا آوردن فرزند سوم همسرش ملاقات کرد.  هربست به جنگ علیه تجاوز به سن می‌پردازد.  فصل‌های اول کتاب قبلاً در سال 1969 در « هاآرتص» منتشر شده بود، اما اگنون از این کار خودداری کرد. تکمیل رمان و انتشار آن، تا پس از مرگ او منتشر نشد.

با انتشار کتاب «فقط دیروز»  بر اساس تجربیات شخصی خود در زمان آلیه دوم، احترام زیادی به دست آورد. در این رمان، اگنون مسیر یک مهاجر جوان را در مسیر خود از گالیسیا به فلسطین و در آنجا از یافا به اورشلیم دنبال می‌کند و تضاد حل نشده بین پیوندهای مذهبی و عاطفی خود با دیاسپورا و چالش‌های جامعه سکولار مدرن را که با آن مواجه است را شرح می‌دهد. در سرزمین جدید، اگنون، در سوق دادن قهرمان خود به مرگ غم انگیز، پیشنهاد می‌کند که ایدئولوژی صهیونیستی راه‌حل آسانی برای یهودی مدرن ارائه نمی‌دهد.

در سال 1950، رمان «تاهیلا»  را منتشر کرد، داستان پیرزنی عادل که در اورشلیم زندگی می‌کند. بعداً در همان سال، داستان‌های «هملوش» و «ایدو واینم»  او و همچنین نسخه اصلاح‌شده « مهمان شب»  (1939) » منتشر شد. در سال 51 مجموعه داستان «سموک و نارا» و در سال 52 مجموعه داستان «تا اینجا» منتشر شد. اگنون در سفری به سوئد در تابستان 1951 که قصد داشت شانس خود را برای برنده شدن جایزه نوبل افزایش دهد، دچار حمله قلبی شد. در این دوره انتشارات شوکن به سرپرستی گرشام شوکن شروع به آماده‌سازی برای انتشار نسخه جدیدی از «همه داستان‌های شموئل یوسف آگنون» کرد که در هفت جلد در تابستان 1953 منتشر شد. از اواسط دهه 1950، اگنون بر آثاری متمرکز شد که هدف آنها توسط گرشام شالوم "حفظ اشکال زندگی محکوم به مرگ برای نسل‌های آینده" بود. از جمله این آثار می‌توان به کتاب‌های «ایر و مالوا» و «کوروت باتینو» و داستان «هدوم و کیسه» اشاره کرد که پس از مرگ اگنون منتشر شد (بخش هایی از آنها در زمان حیات او منتشر شد). او همچنین در ساخت مجموعه‌های «تو دیدی»، درباره‌ی بخشش تورات، «سفر سفر و سیپور» و داستان‌های بشات مشارکت داشت. قسمت اول مجموعه «تو دیدی» در سال 1959 منتشر شد. و به شوکن تقدیم شد که مدت کوتاهی قبل درگذشته بود. قسمت‌های باقی مانده از گلچین پس از مرگ آگنون منتشر شد.

بخش عمده‌ای از آثار ادبی آگنون در طول تقریباً پنج دهه‌ای که او در اورشلیم زندگی کرد به دست آمده: پنج رمان، صدها داستان، و چندین گلچین از متون کلاسیک یهودی. در این محیط جدید، او با مسائل صهیونیسم و ظهور اسرائیل مدرن روبرو شد و همچنین توجه خود را به یشوف قدیم معطوف کرد که عمدتاً جمعیت یهودیان متدین داشتند.

اگنون که چندین بار به عنوان کاندیدای جایزه نوبل کاندید شده بود سرانجام در سال 1966 به همراه نلی زاکس جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد،  و در سال 1965 به خاطر «روایت هنری به شدت خاص و دلایلی از زندگی مردم یهودی» برنده جایزه نوبل ادبیات شد و به عنوان بزرگترین نویسنده داستان مدرن به زبان عبری شناخته می‌شود.

در سخنرانی خود برای دریافت جایزه نوبل ادعا کرد: «برخی در کتاب‌های من تأثیر نویسندگانی را می‌بینند که در نادانی‌ام حتی نامشان را نشنیده‌ام، در حالی که برخی دیگر تأثیرات شاعرانی را می‌بینند که نامشان را شنیده‌ام اما نوشته‌هایشان را نخوانده‌ام. " او به تفصیل ادامه داد که تأثیرات اصلی او داستان های کتاب مقدس بود. اگنون اذعان داشت که او همچنین تحت تأثیر ادبیات و فرهنگ آلمانی و به طور کلی ادبیات اروپایی است که آنها را با ترجمه آلمانی خوانده است.

بزرگ‌ترین و جاه‌طلبانه‌ترین انتشارات آگنون پس از جنگ جهانی دوم « شهر و تمامیت آن»  (1973) مجموعه‌ای از ابعاد حماسی است که شامل داستان‌های عامیانه، افسانه‌ها، وقایع نگاری و سایر اشکال روایت است. به تصویر کشیدن Buczacz اثری که تحت تأثیر هولوکاست نوشته شده است، منعکس کننده تلاش آشکار نویسنده در آن دوره "برای حفظ اشکال زندگی محکوم به انقراض برای آیندگان است. نیاز به حفظ اشکال قدیمی زندگی یهودی به خوبی در بسیاری از آثار بعدی آگنون که پس از مرگ منتشر شد، به ویژه در مجموعه‌ای از مجموعه‌های جدید یا تجدیدنظر شده از فرهنگ یهودی، از جمله گلچین حسیدی «قصه‌های با»  منعکس شده است

اگنون در طول زندگی خود افتخارات و جوایز زیادی دریافت کرد: جایزه بیالیک (1935)، جایزه اسرائیل (دو بار - 1954، 1958)، درجه دکترای افتخاری در اسرائیل و خارج از کشور و جایزه نوبل ادبیات (با نویسنده یهودی نلی زکاش). که در سال 1966 به او اعطا شد.

در 7 ژوئیه 1969، اگنون دچار سکته مغزی و باعث فلج شدن او شد و به شدت توانایی صحبت کردنش را مختل کرد. اگنون به مرکز پزشکی هرتسفلد در گادارا منتقل شد و همسرش نیز در آنجا بستری شد. همچنین در این مدت دخترش آمونا یارون در خصوص تدوین «شیرا» با او مشورت کرد. در 17 فوریه 1970، اگنون در مرکز پزشکی کاپلان در Rehovot درگذشت  ودر یک تشییع جنازه دولتی در قبرستان کوه زیتون به خاک سپرده شد.

مضامین و تأثیرات ادبی

تقریباً تمام نوشته‌های نمادین و فولکلور آگنون در فلسطین اتفاق می‌افتد. بسیاری از داستان‌های او تحت‌تأثیر مهاجرت یهودیان به فلسطین، جذب یهودیان با فرهنگ غربی و تضاد بین زندگی سنتی یهودی و زندگی مدرن یهودی است. (جوامعی که او در زندگی خود از آنها گذشت در آثارش منعکس شده است)  بدین خاطر نوشته‌های اگنون موضوع تحقیقات دانشگاهی گسترده‌ای بوده است. بسیاری از محققان برجسته ادبیات عبری کتاب‌ها و مقالاتی را در مورد آثار او منتشر کرده‌اند، از جمله باروخ کورزویل، دوو سادان، نیتزا بن دوو، دان میرون، دان لاور و آلن مینتز.

 اگرچه او  در مورد زندگی یهودی نوشته، اما با دیدگاه منحصر به فرد و لمس خاص خود. در نوشته‌های آگنون اغلب از کلمات و عباراتی استفاده می‌شد که با آنچه که عبری مدرن شناخته می‌شد متفاوت بود. اگرچه پس از ورود به فلسطین، فقط به زبان عبری نوشت، اما زبان ییدیش که در بسیاری از نوشته‌هایش، به ویژه در گفت‌و‌گوهایش، که شامل عباراتی به آن زبان است، زبان پنهان باقی ماند. این زبان متمایز او، بر اساس منابع سنتی یهودی، مانند تورات و پیامبران، ادبیات میدراش، میشنا، و دیگر ادبیات خاخام است.

اگنون کار ادبی خود را به عنوان یک نئورومانتیک آغاز کرد که هم در سبک و هم از نظر محتوا بدیع بود. بعدها او یک سبک مدرن منحصر به فرد را توسعه داد. از نظر محتوایی می‌خواست چهره جدیدی در یهودیت و به ویژه حسیدیسم کشف کند. از نظر سبک، او گنجینه هایی از میدراش، ادبیات تورات، کابالا، داستان‌های حسیدی و کتاب مقدس را با هم ترکیب کرد. اگنون از همه اینها استفاده کرد تا سبکی عالی، متعادل و حساب شده ایجاد کند که در آن عشق شدید به یهودیت خودنمایی می‌کند. با این حال، در آثار اگنون نسبت به قهرمانانش و وجود آنها، احتیاط خاصی وجود دارد که می‌توان آن را به شیوه‌های مختلف تفسیر کرد. اگنون فاصله و دیدگاهی را بین نویسنده و سوژه‌هایش حفظ می‌کرد که به او اجازه می‌داد رویکردی هنری در تثبیت مطالب در دست داشته باشد. نوشته اگنون نوشته یک پیرو سرسخت یا یک معتقد جزمی نیست، بلکه هنرمندی با چشم باز است که حس طنز را کمتر از راز ایمان قهرمانانش می‌داند. مفهوم کیهانی-جهانی که نمونه معروف آن رمان "دو مرد خردمندی که در شهر ما بودند" است تصویری از دنیای یهود ارائه شده است که گذشت، حسادت، احترام و ... اساساً جهانی است (اگرچه موضع اگنون در مورد طبیعت انسان توسط شخصیت‌های دو مرد خردمند تجسم یافته است).

سه رمان از پنج رمان او (و همچنین داستان‌های متعدد) که همگی در فلسطین نوشته شده‌اند، در شرق گالیسیا اتفاق می‌افتند و چشم‌اندازی غنی از زندگی یهودیان لهستانی در طول قرن‌ها ارائه می‌دهند:  «سایبان عروس» یک داستان عامیانه است. حماسه حماسه‌ای با محوریت ماجراهای رب یودل حسید، یهودی وارسته اوایل قرن نوزدهم، که به هسته‌ای برای بازنمایی جامعه پیشامدرن یهودی تبدیل شد. «داستانی ساده» رمانی واقع‌گرایانه که در آستانه قرن بیستم می‌گذرد، شکافی را که در زندگی یک خانواده بورژوازی در شهر کوچکی که بین باورها و آداب و رسوم قدیمی دویده شده اند را به تصویر می کشد، روح دوران مدرن سومین رمان آگنون اوره ناتا لا لون (مهمان شب، 1939) بود که توسط کمیته نوبل به عنوان بزرگترین دستاورد او مورد استقبال قرار گرفت. او بر اساس سفر تابستانی 1930 خود به لهستان، که شامل اقامت یک هفته‌ای در Buczacz بود، رمانی از آگاهی خلق کرد که در آن مواجهه «من» با زادگاهی متروک به نمادی از آنچه او به عنوان امری اجتناب‌ناپذیر تصور می‌کند تبدیل می‌شود. فروپاشی دیاسپورای یهودی میدراش شرط‌بندی متروک، که راوی به شدت تلاش میکند تا آن را به زندگی بازگرداند، به تصویر مرکزی رمان تبدیل می‌شود و احساسات نوستالژی و کابوس را برمی‌انگیزد.

در بیشتر آثار اگنون، عنصر یک افسانه یا افسانه عامیانه حفظ شده است (مانند داستان «هادونیت و دستفروش»، رمان «بالاب یامیم» یا مجموعه داستان‌های «سموک و ناهیر» و «قصه‌های باشوت". اگنون مواظب بود که با آشکار ساختن عجولانه دانشی که در پس بدوی نهفته است، چه در استخراج نقوش عامیانه (فولکلور) و چه در استخراج نقوش مذهبی، به تمامیت موضوع آسیب وارد نکند. او در آثارش جریان‌های عمیق شورش و بدعت را روایت می‌کند، اینها از حد مجاز بر اساس برداشت عمومی از یک داستان عامیانه یا یک افسانه عامیانه فراتر نمی‌روند، از سوی دیگر، آگنون به تدریج در یک نفس حماسی طولانی و صبور، لایه مفهومی کم‌گفته را القا می‌کند. که گاه کاملاً برعکس لحن آشکار داستان است. از این رو مشکلات متعدد ناشی از عناصر مفهومی در داستان‌های  او، عناصر نمادین، عناصر طنز، عناصر فولکلور ساده و عناصر شاعرانه است، بنابراین، تفسیر ادبی آنها ناگزیر در هزارتوی نارسایی ‌ا، دوراهی پنهان یک حدس اشتباه، گسترده یا بیش از حد ساده انگارانه قرار می‌گیرد. آگنون در داستان‌هایش، چنان از پس زمینه، فضا، جمله‌بندی و سبکی استفاده میکند که عنصر ایمان با عنصر شکاکانه یک هنرمند درهم می‌آمیزد تا مشکلات بسیار گسترده‌ای که توصیف می‌کرد و  همیشه هم مختص زندگی یهودیت نیست، در داستان جای دهد.

آثار اگنون که عمیقاً در سنت یهودی ریشه دارد، اما کمتر در معرض چالش‌های زندگی و فرهنگ مدرن است، هر دو جهان و حتی بیشتر از آن، انتقال پیچیده و نسبتاً آسیب‌زده یهودیان را از سنت به مدرنیته نشان می‌دهد. این مشاهدات در اصل توسط دو تن از منتقدان او، دوو سادان و باروخ کورزویل ارائه شد، که به شدت برداشت اولیه از اگنون را به عنوان نویسنده‌ای پرهیزگار که در بند سنت قفل شده بود رد کردند. با این وجود، برخی از آثار او در واقع ادای احترامی به جهان اجدادی است که صدها سال در دیاسپورای اشکنازیک (یا در مورد یشوف قدیم) شکل گرفته است. اما آثار دیگر چهره‌ای مدرن دارند و وجود یهودی آسیب دیده ناشی از تغییرات اجتماعی، از دست دادن ایمان، جنگ و مهاجرت را نشان می‌دهند. این امر به‌ویژه توسط «کتاب قصه‌ها»؛  (1932-1951)، چرخه‌ای از داستان‌های

 

تجربی که حس اضطراب را منتقل می‌کند، نمونه‌ای است. این اثر اغلب با نوشته های فرانتس کافکا مقایسه شده است.

در ارائه زندگی یهودی، اگنون در هر یک از سه قلمرو و محیط اجتماعی که شخصاً تجربه کرده بود غوطه‌ور می‌شود - گالیسیا (لهستان)، اسرائیل، و آلمان، که بوچاک و اورشلیم اغلب به عنوان نقاط کانونی او عمل می‌کنند. او به‌عنوان فردی با دانش فراوان در منابع یهودی، که دائماً به آن‌ها اشاره می‌کند، اما همچنین در بومی‌کردن تأثیر خارجی در آثارش (عمدتاً نویسندگان اسکاندیناوی، آلمانی و فرانسوی) بسیار خلاق بود، موفق شد در سطح بهترین‌ها داستان‌های ادبیات قرن بیستم داستانی بیافریند؛ با این حال، آثار او نه تنها در مضامین و محتوا، بلکه در فرم، سبک و تکنیک نیز یهودی باقی مانده است.

آثار او از  یهودیت در تمام عناصر آن از جمله کتاب مقدس، ادبیات حکیم، کابالا، داستان های حسیدی، آداب و رسوم، ایمان و زبان نشأت می گیرد و همه اینها در آثار او که از نظر محتوا و زبان منحصر به فرد است، منعکس شده است، همچنین تحت‌تأثیر ادبیات آلمانی به طور خاص، و ادبیات اروپایی به طور کلی بود (ادبیاتی که در ترجمه آلمانی خوانده بود).

نزدیک به 40 سال پس از مرگ او، هیچ نویسنده دیگری هنوز موقعیت اگنون را به عنوان بزرگترین نویسنده عبری عصر مدرن به چالش نکشیده است.

یادبودها

دارایی و آرشیو ادبی او به کتابخانه ملی و دانشگاه عبری در اورشلیم سپرده شد.

بنای یادبود Shmuel Yosef Agnon در باد هامبورگ، آلمان

کنیسه‌ای در تالپیوت، چند بلوک دورتر از خانه او، به نام او نامگذاری شده است

تصویر او  در اسکناس پنجاه مثقالی، سری دوم از سال 1985 تا 2014 نقش داشت

همچنین در بوچاچ، که اکنون در اوکراین جای  دارد، (جایی که او متولد شد)، یک نمایشگاه گسترده (به وسعت موزه) در موزه تاریخی بوچاچ نیم تنه آگنون بر روی پایه‌ای در میدانی روبروی خانه‌ای که در آن زندگی می‌کرد نصب شده.

پس از مرگ اگنون، خانه شخصی او به عنوان یک بنای تاریخی ملی اعلام شد و شهردار سابق اورشلیم موردخای ایش-شالوم  خانه اگنون را برای سخنرانی، کنفرانس و برگزاری شب‌های ادبی و فرهنگی به روی عموم باز نمود. در سال 2005، انجمن خانه آگنون در اورشلیم این ساختمان را بازسازی کرد، که در ژانویه 2009 بازگشایی شد. این خانه توسط معمار یهودی-آلمانی فریتز کورنبرگ، که همسایه او نیز بود، طراحی شد. ■

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Shmuel_Yosef_Agnon

https://library.osu.edu/projects/hebrew-lexicon/02005.php

http://authorscalendar.info/agnon.htm

https://yivoencyclopedia.org/article.aspx/agnon_shemuel_yosef

آشنایی با برنده جایزه نوبل ادبیات «اشموئل یوسف آگنون» «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک