یادداشتی بر فیلم «برادران لیلا» کارگردان «سعید روستایی»؛ «اکرم حسینی‌نسب»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

akram hoseininasab

در فیلم، لیلا را اسطوره دیدم. اسطوره‌ای از زنان و دختران قدرتمند و عاقل و دور از احساساتِ به ظاهر زنانه که در ذهن مردم نشانده‌اَندَش. همان دل‌نازکی و سست عنصری و توجه به مادیات و ظواهر که رسمِ زنانه می‌نامندش که به نظر سخیف و سطحی می‌آید و آنها را از تفکر و عمل در مسائل اساسی بازمی‌دارد، در شخصیت لیلا دیده نمی‌شود.

لیلایی که جسورانه حرفش را می‌زند و نشان می‌دهد که انسانی عمل‌گراست نه منفعل و ترسو.

برادران را ترغیب به گرفتن حق و حقوقشان می‌کند.

 ریسک پذیری را نشانشان می‌دهد و به آنها راهکار می‌دهد. برادران بی‌دست و پا را به فکر آینده می‌اندازد و سعی می‌کند از بی‌کاری و بطالت و فقر برهانَدِشان.

 از غنیمت‌شمردن فرصت می‌گوید. از بحران اقتصادی و فرصتهایی دم می‌زند که در این مملکت نابسامان، اگر از دست بدهی با نوسان‌های لحظه‌ای و ناگهانی قیمت طلا و دلار و سکه، برای همیشه در فقر و نداری دست و پا خواهی زد.

لیلایی که دنبال امنیت مالی‌ست که خانواده‌اش را از فلاکت و گرفتاری نجات دهد. و ایستادن در مقابل پدر دیکتاتوری که با جاهل‌مابی و کوته‌بینی‌اش و حرص‌داشتن به تکیه زدن بر اریکۀ بزرگ خاندانی، خانواده‌اش را قربانی می‌کند.

پدری که فریبکارانه و با جریحه‌دار کردن احساسات پسرهایش، توجه آنها را به خود جلب می‌کند و با پشتوانۀ تفکرات سنتی حاکم بر جامعۀ اخلاق‌مدار از نوع احترام کوچک‌ترها به بزرگترها در هر شرایطی، تحکمانه افسارشان را می‌گیرد و چشم و گوشش را به روی حقایق می‌بندد.

و لیلا با کلیشه‌زدایی و قدرت زنانگی و پیوند و ارتباط منطقی بین عقل و عطوفت، تمام کوشش خود را می‌کند تا با جهل و سنت مبارزه کند.

جهلی که سال‌های سال است خانواده‌ها را به ذلت کشانده و به جای تربیت درست و اهمیت حساب‌شده به خواسته و آیندۀ فرزندان، ارزش‌های پوسیده و نخ‌نما را نمایش می‌دهد.

و نقطۀ اوج این مبارزه سکانس پایانی فیلم است که با سیلی زدن لیلا به صورت پدر پیرش، نمود می‌یابد.

 لیلایی که هیچ چیز برای خودش نمی‌خواهد و تنها خواسته‌اش سر و سامان دادن به چهار برادرش است که نمونۀ کامل ترسویی و غرق شدن در آداب و رسوم اشتباه پیشینیان هستند.

نمونۀ انسانها و فرزندان دست به عصا که نمی‌خواهند خفت و ناراحتی والدینشان را ببینند حتی به قیمت تباه شدن خود و آینده‌شان. نوعی بزرگ‌نمایی احترام به والد به قیمت نابود شدن خودشان و نایستادن مقابل جهل و دیکتاتوری پدر که عواقبش را در ذلتشان و خوشحال نبودن و بدبختی و آوارگی آنها می‌بینیم.

 تکرار چنین ماجراهایی که بنیان خانواده‌ها را به هم می‌ریزد، عواقب خطرناکی از نوع عقب‌ماندگی و فقر فرهنگی و ناشادمانی از زندگی در پی خواهد داشت که تا نسل‌ها ادامه پیدا کرده و آنها را از توجه به مسائل اساسی زندگی باز خواهد داشت. مسائلی که تلاش برای حل کردنشان شعف و خرسندی به دنبال خواهد داشت و در نهایت راهِ نجات‌شان از بن‌بست‌های به ظاهر لاینحل.

 اگر اطرافمان را خوب بنگریم همیشه لیلا و لیلاهایی هستند که سینه سپر کنند در برابر نادانی و تنگ‌نظری. و خواستار زندگی سالم باشند. و در تلاش برای تبدیل ادعای خوشبختی به خوشبختی واقعی و حقیقی باشند. آن هم نه با توهم دانایی که کسب آگاهی و واقف بودن به کم‌دانستن و کم‌گذاشتن و کمر همت بستن برای رشد فردی و اجتماعی که ثمره‌اش تربیت نسلی دانا و آگاه با شعوری انسانی خواهد بود.

نسلی که دست بردارند از کلیشه‌ها و نترسند از تغییر و بجنگند برای زندگی خوب، به یقین روزگار و آیندۀ خوش و جامعۀ سالمی را می‌سازند.

به قول اُرهان پاموک که گفته: "برای انسان‌های بزرگ بن‌بست وجود ندارد. چون بر این باورند یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت." ■

یادداشتی بر فیلم «برادران لیلا» کارگردان «سعید روستایی»؛ «اکرم حسینی‌نسب»