مقاله «چگونه مانند یک نویسنده بخوانیم و مهارت‌های نوشتاری خود را تقویت کنیم» نویسنده ««آزاده جمشیدپور» اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

azadeh jamshidpoor

اگر نوشتن را رسالت خود می دانید، احتمالاً به این دلیل است که خواندن را دوست داشته و دارید. زندگی شما تحت تأثیر کتاب‌هایی که خوانده‌اید و داستان‌هایی که از کودکی شنیده‌اید، قرار گرفته، تغییر کرده و اکنون رویای نوشتن دارید و می‌خواهید آن تجربه را برای دیگران ایجاد کنید.

مشکل این جاست که وقتی شروع به نوشتن می‌کنید، پیدا کردن زمان برای خواندن اغلب دشوار است؛ که این مسئله در بسیاری از سطوح اشتباه و مشکل ساز است.نویسنده باید داستان را مصرف کند. این سوختی است که قلم را در حرکت نگه می‌دارد. تخیل را تغذیه می‌کند و مجموعه مهارت‌های نویسندگی را می‌سازد. بسیاری از نویسنده‌ها توصیه‌های نویسنده مشهور و پرفروش «استیفن کینگ» را در رابطه با خواندن شنیده‌اند که هرگز قدیمی نمی‌شود:«اگر وقت برای خواندن ندارید، وقت (یا ابزار) برای نوشتن نیز ندارید. به همین سادگی.»خوب، اما چگونه می‌توان مانند یک نویسنده خواند؟در این مقاله نویسندگان داستان را مورد خطاب قرار می‌دهیم؛ کسانی که بر داستان‌گویی و سرگرم کردن خوانندگان تمرکز دارند. همچنین ممکن است شما را با برخی دیدگاه‌های غیر متعارف در این مورد شوکه کنیم. مهم نیست که چه نوع نوشتاری را دنبال می‌کنید؛ خواندن فعال، بخش مهمی در ایجاد قدردانی از هنر است.چهار قانون خواندن برای نویسندگان1. برای لذت بخوانیدمهم‌تر از همه این است که داستان نویس باید در ابتدا مانند یک خواننده عادی مطالعه کند؛ برای لذت بردن، برای سرگرمی. همیشه، اولین باری که یک داستان را می‌خوانیم باید برای لذت مطلق آن باشد. از تجزیه و تحلیل رویکرد به داستان، خوانش انتقادی، تشریح شخصیت‌ها یا عناصر داستان خودداری کنیم. در عوض، مانند یک خواننده مشتاق که عاشق داستان‌های جذاب است، بخوانیم.اولین بار که کتابی را می‌خوانیم، سعی کنیم ساختار داستان را تحلیل نکنیم و آگاهانه به آن توجه نکنیم. در عوض، روی تجربه خود از داستان تمرکز کنیم و اینکه چقدر از آن لذت می‌بریم؛ چقدر ما را جذب می‌کند و به حرکت در می‌آورد یا چقدر ما را به لذت بردن از برخی قسمت‌ها دعوت می‌کند. مطمئن شویم که درون داستان هستیم و تجربه می‌کنیم؛ نه اینکه بیرون از داستان، در حال انتقاد باشیم.اگر کتاب را دوست داریم یا حداقل آن را تا حدی رضایت بخش می دانیم، تا آخر بخوانیم. اگر از کتاب لذت نمی‌بریم، توقف کنیم. چیزی را ادامه دهیم که برای جریان نویسندگی ما مفید است. دلایل متعددی برای این وجود دارد، از جمله احتمال اینکه آنچه را که نیاز داریم از این کتاب دریافت نکنیم و راه‌های بهتری هم برای استفاده از زمان وجود دارد.2. تجربه مطالعه خود را ارزیابی کنیماگر به پایان کتاب رسیدیم و آن را سرگرم‌کننده، خاطره‌انگیز، تأثیرگذار، یا هر چیزی یافتیم که از یک کتاب انتظار داریم، ارزش وقت ما را دارد. اگر این کتابی است که به یک دوست توصیه می‌کنیم، از خود بپرسیم چرا؟ به عنوان خواننده با دقت بیشتری به داستان نگاه کرده و به جنبه‌های مثبت آن فکر کنیم. چه چیزی را در مورد آن داستان دوست داشتیم؟ چه چیزی از آن برای ما مفید بود؟3. انتخاب کنیددر اینجا دو گزینه داریم که اولی به شدت توصیه شده و در مورد دومی بهتر است با احتیاط برخورد کنیم.گزینه الف: به دنبال کتاب‌های بیشتری از همان نویسنده باشیم؛ هر آنچه را که می‌توانیم پیدا کرده و بخوانیم. به این واقعیت اعتماد داشته باشیم که ذهن ناخودآگاه ما در حال یادگیری است و ما در حال به دست آوردن آن ابزارها و جنبه‌هایی هستیم که استیفن کینگ، قصه‌سرای حرفه‌ای درباره آن صحبت کرده است.گزینه ب: کتاب را با نگاه انتقادی خود و یادداشت تکنیک‌ها و جزئیات مطالعه کنیم. به پشت پرده نگاه کرده و مانند کالبد شکافی یا تشریح برای کشف درونیات جسم یک جانور، جزئیات داستان را بررسی کنیم. ممکن است چیزهایی از این روش بیاموزیم، اما در این فرایند، جادوی تأثیرگذاری قصه پردازی را از بین می‌بریم. دوختن قسمت‌های تشریح شده برای ساختن خلاقیت خود، ما را با دکتر فرانکنشتاین هم‌رنگ می‌کند و ممکن است یک حیوان بی‌خون زشت تولید کند که خوانندگان را وادار کند چنگال‌هایشان را برای دفاع بالا بگیرند.این بدین معنی نیست که هرگز نباید گزینه ب را امتحان کنیم. ممکن است مواقعی فکر کنیم که ارزش دارد کتابی را که دوست داریم، قربانی کنیم تا ایده بهتری برای کارکرد آن پیدا کنیم. با استفاده از این تیغ دو لبه، متوجه شویم که راه‌های طبیعی و مؤثرتری هم برای به دست آوردن آن مهارت‌ها وجود دارد.4. موارد دلخواه خود را دوباره بخوانیمبرخی کتاب‌ها به دلایلی مورد علاقه ما هستند. بگذاریم مدتی بگذرد و دوباره آنها را بخوانیم. تمام کارهای شگفت انگیزی که نویسنده برای ساختن چنین کتاب لذت بخشی انجام داده، در سطح ناخودآگاه فرو می‌رود و بهترین نوشته‌های ما از اینجا سرچشمه می‌گیرند. زمانی که از مسیر خود خارج می‌شویم، ذهنیت انتقادی را خاموش می‌کنیم و اجازه می‌دهیم خلاقیت به جای خود برگردد.نویسندگان حرفه‌ای و موفقی که اکثر ما می‌شناسیم، زیاد می‌خوانند و به روشی که توضیح داده شد، معمولاً در ژانری که دوست دارند، می‌خوانند.برای تأکید بر تأثیرگذاری این روش به ذکر مثالی می‌پردازیم. فارسی زبان مادری ماست و ما خیلی خوب و بدون مشکل فارسی صحبت می‌کنیم. چگونه این کار را یاد گرفتیم؟ آیا پدر و مادرها ما را با یک کتاب دستور زبان روی زانوهایشان نشاندند و فصل‌های آن را یکی پس از دیگری با ما مرور کردند؟ یا اینکه آنها فقط با ما صحبت کردند؟ آن‌ها فقط با ما صحبت کردند و ما گوش دادیم و خیلی زود ما نیز صحبت کردیم.مغز ما برای جذب و یادگیری زبان از طریق مشاهده و تقلید سیم‌کشی شده است و زمانی که این یادگیری، ناخودآگاه و بدون زحمت باشد مؤثرتر است. گفتار یک زبان است و نوشتن نیز یک زبان است.ما از دوران کودکی، قبل از اینکه بتوانیم صحبت کنیم، در حال جذب و یادگیری داستان بوده‌ایم. ما به طور غریزی می دانیم که در یک داستان خوب چه اتفاقی می افتد. سطح مهارت داستان سرایی آگاهانه و انتقادی ما حدود ده سال از سطح مهارت غریزی ما عقب‌تر است. برای عملکرد در آن سطح آگاهانه، باید کمی پایین‌تر را در نظر بگیریم و خواننده عادی بودن را نیز ادامه دهیم.نمی‌گوییم جایی برای مطالعه آگاهانه وجود ندارد. کاملاً پذیرفته است و ما برای یادگیری تمام جنبه‌های نوشتن مؤثر، ارزش قائل هستیم. نکته اینجاست که به ذهن ناخودآگاه خود اعتبار لازم را بدهیم و بگذاریم به ذهن خودآگاه ما کمک کند تا یک داستان عالی را تعریف کند؛ و این به معنای خواندن زیاد و برای لذت بردن است!اگر یک کتاب مورد علاقه‌مان را در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم که آن کتاب را به دلیل تجربه‌ای که هنگام خواندن آن داشتیم، دوست داریم. اگر آن کتاب را باز کنیم و یک صحنه یا فصل را دوباره بخوانیم، به احساس خود توجه کنیم، به انواع احساساتی که برای ما ایجاد می‌کند پی خواهیم برد. سپس تایمر خود را روی پانزده دقیقه تنظیم کنیم و شروع به نوشتن کنیم. هر چیزی بنویسیم و اجازه دهیم ذهن ناخودآگاه ما رهبری را در دست بگیرد. لازم نیست برای بیان یک ایده خاص تلاش کنیم یا حتماً برای خودمان موضوع در نظر بگیریم. لازم نیست ابتدا، وسط یا پایان ایجاد کنیم، یا از جملات صحیح یا قالب مناسب استفاده کنیم. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به نوشتن ادامه دهیم. آرام باشیم و اجازه دهیم کلمات بدون فکر آگاهانه جاری شوند.پانزده دقیقه بنویسیم و وقتی کارمان تمام شد، آنچه نوشته‌ایم را بخوانیم. تکه‌های طلایی خلاقیت در آن نوشته می‌درخشند. این یک راه عالی برای گرم کردن قبل از شیرجه رفتن در دریای نوشتن، ایده گرفتن، تخلیه احساسات و تمرین عضلات خلاق است. ■

مقاله «چگونه مانند یک نویسنده بخوانیم و مهارت‌های نوشتاری خود را تقویت کنیم» نویسنده ««آزاده جمشیدپور»