انسانی، بسیار انسانی
کارگردانان: گیرمو دل تورو_ مارک گوستافسون
تهیه کنندگان: گیرمو دل تورو_ لیزا هنسون_ گری اونگار_ الکساندر بارکلی_ کوری کامپودونیکو
فیلمنامه نویسان: گیرمو دل تورو_ پاتریک مک هیل
داستان: گیرمو دل تورو_ متیو رابینز
بر پایۀ ماجراهای پینوکیو اثر کارلو کلودی
صداپیشگان: ایوان مک گرگور_ دیوید بردلی_ گریگوریمان_ جان تورتورو_ ران پرلمن_ فین ولفهارد_ کیت بلانشت_ تیم بلک نلسون_ کریستف والتز
خلاصه داستان:
در هنگام وقوع جنگ جهانی اول ژپتوی پیر پسرش کارلو را در یک بمب باران از دست میدهد. او نهالی را بالای قبر کارلو میکارد و پس از گذشت بیست سال از کاشت درخت، آن را قطع میکند و با چوب آن عروسکی میسازد. عروسک پس از ساخته شدن جان میگیرد و...
داستان پینوکیو اثر درخشان کارلو کلودی نویسندۀ شهیر ایتالیایی از هنگامی که به رشتۀ تحریر درآمد تا کنون بارها چه در سینما و چه در تلویزیون مورد اقتباس قرار گرفته است، و تعدادی از آنها آثار انیمیشنی بوده که به سرعت در میان مخاطبین خود محبوبیت فراوانی نیز به دست آوردهاند. ازآن میان میتوان از نسخۀ ژاپنی این داستان به کارگردانی شیگه ئو کوشی، و نیز نسخۀ انیمیشنی که والت دیزنی در سال 1940 روانۀ سینما کرد نام برد.
چندی پیش نیز رابرت زمکیس اثر دیگری را از این داستان اقتباس و راهی پردههای سینما نمود. لیکن دل تورو در اقتباس خود از این داستان رویکردی نوین را در پیش گرفته و در اثر خود سعی بر این داشته که در غالب اثری انیمیشن، مفاهیمی را به مخاطب منتقل نماید که ازاساس به دنیای کودکان تعلق نداشته، و متعلق به فلسفۀ سیاسی است. مفاهیمی همچون فاشیزم.
او در اثر خود به طرح این مسئله میپردازد که فاشیزم در حقیقت به مثابه تبدیل شدن آدمی به آدمک است. اگر کلودی در اثر درخشان خود به مفهوم انسان و ارزشهای انسانی پرداخته و به تجلیل از جایگاه رفیع انسانی پرداخته بود، دل تورو در اثر خود پای را از این مسئله فراتر نهاده و به طرح این مسئله میپردازد که مفهوم انسان و انسانیت تنها محدود به وجود فیزیکی افراد نبوده و مفهومی متعلق به ساحت روح و اندیشۀ آدمی است. از نظر وی این اختیار و قدرت اختیار است که به انسان ساحتی انسانی میبخشد، و از آنجا که فاشیزم با مسلط کردن قواعدی خشک و انعطاف ناپذیر بر جوامع انسانی هرگونه اختیار را از انسانها سلب مینماید، در نتیجه انسانها فردیت خود را از دست داده و تبدیل به موجوداتی فاقد اختیار تبدیل میشوند.
در اثر دل تورو این موجود فاقد اختیار دیگر یک انسان نیست بلکه به یک آدمک تبدیل گردیده است. زیرا آنچه هویت انسانی را میسازد و انسان را از دیگر موجودات متفاوت میسازد همین اختیار است و انسان بدون اختیار در واقع هویت انسانی خویش را نیز از دست داده است.
در نسخهای که دل تورو از پینوکیو میسازد این انتخابهای فرد است که شخصیت اورا میسازد نه ظاهر و جسم وی.
بدینسان زمانی که اسپاتزاتور میمون دست آموز کنت ولپه از اطاعت وی سرباز می زند در واقع میتوان انتخاب اورا هم انتخابی از جنس انتخابهای انسانی دانست. در انتخابی که اسپاتزاتوربه آن دست می زند، تنها عواطف و اندیشه نقش دارند نه ایدئولوژیهایی که انسانها خودرا اسیر آنها ساختهاند.
پینوکیو هنگام اجرای نمایش دربرابربنیتو موسیلینی رهبر فاشیست ایتالیا نیز تن به آدمک بودن نمیدهد و آن چیزی را اجرا میکند که به آن اعتقاد دارد.
فیلم پینوکیو حامل عمیقترین مفاهیم انسانی مانند عشق، محبت و دوستی است.
هنگامی که شهردار در اردوی نظامی از پسرش میخواهد با پینوکیو رقابت کند اما آن دو تصمیم میگیرند که مأموریت را به اتفاق یکدیگر به پایان برسانند، در واقع خالقین اثر به این نکته اشاره میکنند که جهان امروز نیازمند تعامل و دوستی است. نیازی که شهر دار به خاطر افکار فاشیستیای که بر ذهن و روانش سلطه دارد فاقد توانایی درک آن است.
پینوکیو در اثر دل تورو باید از زندگی جاودان بگذرد تا مفهوم واقعی گذشت و فداکاری را درک نماید، و او با انتخاب درست خویش ازاین آزمون سربلند بیرون میآید.
اثر دل تورو درس مهمی نیز برای هنرمندان دارد این مسئله است که چگونه میتوان از داستانی تکراری اثری نو و بدیع پدید آورد. ■