«مریلین رابینسون؛ دست در دست «لی‌لا» در ایران» نویسنده «محبوبه زارع»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

mahboobeh zare

معرفی نویسنده: نام اصلی‌اش سامرز است. او نویسنده‌ای آمریکایی است که در سال ۱۹۴۳ در شهر سندپوینت به دنیا آمد. مریلین رابینسون پس از تحصیل در کالج پمبروک و کالج زنان، در سال ۱۹۷۷ درجه دکتری خود را در رشته زبان انگلیسی دریافت کرد.

آثار او توجه مخاطبان زیادی را در آمریکا و سایر کشورهای جهان به خود جلب کرده است. مریلین، زنی ایمان‌دار به مسیح است که با ارزش‌های انسانی و دغدغه‌های تعالی فکر و وسعت ذهن بشر، رمان و مقاله می‌نویسد و در کرسی‌های علمی سخنرانی می‌کند.

او در دانشگاه‌های آمریکا به عنوان استاد میهمان فعالیت دارد. اندیشه و سخنان وی در کتاب‌هایی به نام «وقتی بچه بودم، کتاب می‌خواندم»، «در غیاب ذهن»، «سرزمین مادری»، و «مرگ آدم» ارائه شده است.

اما آثار داستانی او که در ایران به ترجمه رسیده‌اند، عبارتند از: «خانه»؛ (برنده جایزه اورنج)، «گیلیاد»؛ (برنده جایزه پولیترز) و «خانه‌داری» (برنده جایزه پن/ همینگوی). «جک»، «گیلیاد» و «لی‌لا» نیز از رمان‌های پرفروش او در جهان به شمار می‌آید.

معرفی «لی‌لا»

لی‌لا شخصیت اصلی رمانی است که به سیر آفاقی و انفسی یک زن، با تجربه رنج‌های زندگی می‌پردازد.

لی‌لا، از خردسالی در خانه‌ای که به او توجه نمی‌شود، وارد داستان می‌شود. او که در اثر گرسنگی و ضعف، فاصله‌ای تا مرگ ندارد، توسط زنی دوره‌گرد و فقیر دزدیده می‌شود. این دزدی در واقع، مرحله نجات لی‌لا از مرگ است. زنی فقیر به نام دال، با شوقی مادرانه در زمین‌ها کار می‌کند تا لی‌لا را بزرگ کند. حتی یک‌سال او را به شهر می‌برد و به مدرسه می‌فرستد تا الفبای سواد را بیاموزد. لی‌لا نه جاذبه و زیبایی جسمی دارد و نه شخصیتی دوست‌داشتنی. دختری است درون‌گرا که ترس و بی‌اعتمادی را در همه زندگی‌اش به دنبال می‌کشد. همراه با دال و خانواده‌ای دیگر بر سر زمین‌ها کار می‌کند و بزرگ می‌شود. دال، چاقویی دارد که با آن برای دفاع

از خود،‌ مردی را می‌کشد. مردی که پدر لی‌لا است و در جستجوی دخترش بعد از سال‌ها تعقیب به دال رسیده است.

دال، با پدر لی‌لا و مردان طایفه‌اش درگیر شده و ناخواسته آن مرد را کشته است. او دستگیر و محکوم می‌شود. آخرین چیزی که به لی‌لا می‌دهد، همان چاقوی خون‌آلود است و از او می‌خواهد با آن به کسی صدمه نزند.

دستگیری دال، فصل تازه زندگی لی‌لاست. او با لباس‌های خونین در پی خرید لباسی دست دوم برآمده که نشانی خانه‌ای را برای کار در شهری دیگر به او می‌دهند. لی‌لا نمی‌داند که ناخواسته به یکی از خانه‌های فساد وارد شده است. تجربه‌ای کوتاه در فاحشه‌خانه و رؤیای دزدیدن فرزند یکی از دخترانی که باردار شده است...

اما با رفتن دختر از فاحشه‌خانه، او هم گریزپا می‌شود و از شهر بیرون می‌زند. به گیلیاد برمی‌گردد و بعد از آشنایی با کلیسا و واعظ، ناخودآگاه دلباخته آن پیرمرد می‌شود. پیرمردی که سال‌ها پیش از این، زن جوان و پسر کوچکش را از دست داده است. به پیشنهاد لی‌لا در اوج شرمساری، واعظ پیر تصمیم به ازدواج با لی‌لا می‌گیرد. لی‌لا در همان دوره کوتاه، سیری درونی را به کمک واعظ با مرور تجارب گذشته زندگی خود طی می‌کند. مادر می‌شود و مدتی بعد در اوج تنهایی، واعظ را کنار همسر و فرزندش به خاک می‌سپارد. اما به قدرتی رسیده است که قادر است روی پای خود بایستد و زیر سقف خانه شوهر مرحومش، پسر نوزادش را بزرگ کند.

مریلین رابینسون و غریزه مادری در «لی‌لا»

نویسنده کتاب، زنی فرهیخته و اندیشمند است. او که خود، تجربه مادری را دارد، به خوبی در آثار داستانی خویش، حس مادرانه و تعلقات غریزی مربوط به مادری را به تصویر می‌کشد. به طوری که مخاطب با خواندن آثار وی، متوجه می‌شود نوعی جادوی نهانی در قلم، بلوغ و تکامل یک زن را در تجربه مادری معرفی کرده است.

لی‌لا زمانی که به جبر حوادث روزگار، مجبور می‌شود به فاحشه‌خانه‌ای پناه ببرد، در آرزوی تولد فرزند نامشروع دختری است که ناخواسته در آن خانه، باردار شده و قصدی برای سقط جنینش ندارد. غریزه داشتن فرزند، لی‌لا را حریصانه به انتظار تولد طفل وامی‌دارد. به طوری که تصمیم می‌گیرد بعد از تولد، کودک را بدزدد و از فاحشه‌خانه فرار کند. هرچند نقشه‌اش به بن‌بست می‌خورد. اما لی‌لا همچنان گرایش برای دزدیدن فرزندی را در خود دارد. تا جایی که پیش از مادرشدن، حتی دلش می‌خواهد پسربچه‌ای را بدزدد. شاید دلیل این حس، یأس او از یک زندگی طبیعی است. چرا که دال، او را در چهارسالگی از خانواده‌اش دزدیده است. خانواده‌ای که مخاطب نمی‌داند کیستند و چرا هیچ توجهی به خوراک و پوشاک دخترک کک‌مکی و زشت‌سیمای خانه نداشته‌اند. به نظر می‌رسد این ابهام هم از سر عمد، توسط نویسنده ایجاد شده باشد. در این تعلیق، تا پایان داستان، جز اشاره‌ای کوتاه آن هم محتمل، به اینکه ممکن است والدین لی‌لا در تصادف قطار حافظه خود را از دست داده باشند و بستگانش او را در خانه خود جای داده باشند؛ چیزی از گذشته لی‌لا مشخص نمی‌شود. تا اینکه پدرش، با بازگشت حافظه به جستجوی او برمی‌آید و با چاقوی دال کشته می‌شود.

نکته مهم این است که رابینسون، تولد و اصالت لی‌لا را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد. ما از زمانی لی‌لا را می‌بینیم که زیر پله خانه‌ای با عروسکی کهنه در بغل، گرسنه و کثیف با تنی خراشیده از چنگ‌های گربه‌ها رها شده است.

از طرف دیگر، زنی به نام دال، منجی لی‌لا از مرگ می‌شود. در این جریان، باز هم پای زنی محروم و غریزه مادرانه در میان است. زنی میانسال که خود، رنج فقر و بی‌پناهی را بر دوش دارد. زنی بی‌خانمان که مجبور است به تمام معنی، دخترک را به دندان بکشد و با کارکردن در باغچه‌ها و مزارع، برای لی‌لا خوراک و پوشاک تهیه کند و سقفی بر سر بی‌پناهی‌اش شود. زنی که چنان مادرانه دل به مهر دخترک بسته که به قیمت زندگی‌اش مانع از دست‌دادن او می‌شود. او در برابر پدر لی‌لا مقاومت می‌کند و حتی ناخواسته با چاقویی او را می‌کشد. قتلی که باعث دستگیری و اعدام او می‌شود.

اما در مرحله بعد، لی‌لا برای یافتن سرپناهی مجبور می‌شود به شهری دیگر رفته و در خانه روسپی‌ها مشغول به کار شود. او زیبا و دلفریب نیست. اما به قول یکی از مردان مشتری، دختری است که آدم می‌خواهد او را به خانه خود ببرد و با او زندگی کند. شاید همین ویژگی است که واعظ پیر را علاقه‌مند به زندگی با لی‌لا می‌کند. با آنکه از نظر مردم شهر، این وصلت بسیار عجیب است. واعظ پیر، با لی‌لا مهربان است و چشم بر گذشته و همه کاستی‌های او می‌پوشد. با این وجود لی‌لا تا مدت‌ها نمی‌تواند به مردی که خودش به او پیشنهاد ازدواج داده، اعتماد کند. اما وقتی پای مادرشدن وسط می‌آید، لی‌لا وجود خود را در واعظ پیر جستجو می‌کند و در نهایت به آرامش دلخواهش می‌رسد.

جایگاه زن در «لی‌لا»

 رابینسون، زنی را به عنوان قهرمان داستان با زاویه دید دانای کل، در نظر گرفته که اصالت و ریشه‌اش نامشخص است. زنی که از چهار سالگی در داستان ظاهر می‌شود و تا روزهای بعد از مادر شدن و از دست دادن همسرش، مخاطب را به دنبال خود می‌کشد. فلش‌بک‌های متعدد و متناسب در داستان، توالی روایت را حفظ می‌کند و تصویری نسبتاً جامع از لی‌لا به ما می‌دهد. شخصیت اصلی داستان مریلین رابینسون، زنی محروم و رنج‌کشیده است که زنی میانسال و فقیر او را با دزدیدن از خانه‌ای نجات می‌دهد.

در «لی‌لا» عنصر نجات، حمایت، ایثار و مادرانگی زن به تصویر کشیده می‌شود.

نکته قابل توجه اینکه لی‌لا اولین بار در عبادتگاه، واعظ را می‌بیند که به احترام زن‌ها برمی‌خیزد. مریلین رابینسون در این فراز داستانی، دیدگاه خود را با این عبارت بیان می‌کند که «مرد از جایش بلند شد، زیرا او از قشر نجیب‌زادگان بود که وقتی زنان وارد اتاق می‌شدند، از جایش برمی‌خاست.»

در واقع نویسنده در پشت توصیف خود، معیاری از احترام به زنان را به مخاطب معرفی می‌کند. اینکه تنها مردان محترم به زنان، احترام انسانی می‌گذارند. این درست همان ملاکی است که توسط پیامبر (ص) اسلام نیز بیان شده است که: زنان را تکریم نمی‌کنند، مگر مردان باکرامت. و به زنان توهین نمی‌کنند، مگر مردان پست و فرومایه!

کارکرد مذهب در «لی‌لا»

رابینسون، شخصیتی مذهبی و دین‌دار است. وی در «لی‌لا»‌ برخی از آیات کتاب مقدس را تکیه‌گاه دیالوگ‌ها و فرازهای داستانی قرار داده است. این در حالی است که او نگاهی واقع‌گرایانه نسبت به دین دارد. به طوری که از اندیشه یکی از شخصیت‌های داستانش به نام «دوئن» خطاب به لی‌لا چنین شنیده می‌شود که: عبادتگاه‌ها فقط پول شما را می‌خواهند!

تصویر رویکرد اخاذی به نام دین، چیزی است که در طول تاریخ در ادیان مختلف اتفاق افتاده است. خرید ایمان و باور مردم با پول و معامله آخرت با ثروت دنیا توسط برخی از چپاولگران و راهزنان دین، امروزه حتی در جوامع اسلامی هم رخ می‌دهد. در ایران نیز مخالفان حکومت دینی، مدت‌هاست انگشت اتهام را به طرف دین نشانه رفته‌اند. دیدگاه رابینسون در این دیالوگ، مخاطب ایرانی را هم با خود همراه می‌کند. اما در پشت این نظریه، واقعیتی که برای لی‌لا روی می‌دهد، روی‌آوردن به واعظ (نماد شخصیت دینی) داستان است. عشقی مسکوت که در قلب او و در واقع در نهاد هر دوی آن‌ها شکل می‌گیرد، رستگاری را به لی‌لا هدیه می‌دهد. او به کمک شخصیت دین‌دار و مبلغ دینی کلیسا از مشکلات مادی و بی‌سرپناهی نجات یافته و حتی به طعم شیرین مادری هم دست پیدا می‌کند. در حالی که لی‌لا از غسل تعمید نیز فراری بوده و تلاش داشته از دین بگریزد. او حتی معرفتی نیز درباره دین کسب نکرده و از اینکه دال، هرگز از دانایی‌های دینی که در کلیسا گفته می‌شود، بهره‌ای نبرده متعجب است. او نمی‌داند خدا با ناآگاهان چگونه برخورد خواهد کرد. لی‌لا تصوری از زندگی پس از مرگ ندارد.

تا حدی که بعد از ازدواج، از واعظ پیر می‌پرسد که در جهان دیگر، با کدام یک از همسرهایش زندگی خواهد کرد.

اما از تعالیم واعظ، مطلب جدیدی درمی‌یابد. اینکه: در جهان دیگر آن‌ها دیگر زن یا مرد نخواهند بود، ازدواج نخواهند کرد یا متأهل نیستند. در حقیقت تأمل در سیر داستان لی‌لا، ترجمه دیگری از این بیت شعر است:

اسلام به ذات خود ندارد، عیبی

هر عیب که هست، از مسلمانی ماست!

ریاکاران دین‌فروش، در هر جامعه و دینی همان اندازه که می‌توانند رهزن باور و دارایی مادی انسان‌ها باشند، این قدرت را دارند که با اصلاح خود و با رویکرد پیامبرانه به دین، بشر را به سعادت برسانند. این پیامی است که رابینسون در قصه

 لی‌لا به صورت خاموش و مسکوت به مخاطب می‌رساند. همان باور و دریافتی که ما نیز در جامعه ایران آن را تجربه کرده و با منطق شرقی خود بدان عقیده‌مندیم.

کارکرد خانه در «لی‌لا»

 خانه، یک نیاز بشری در طول تاریخ و تمدن‌ها بوده است. اما خانه در آثار رابینسون – که اتفاقاً نام یکی از رمان‌های برگزیده او نیز هست- به یک چهاردیواری مسقف محدود نمی‌شود. بلکه فراتر از آن، مرکز آرامش و تعلق‌گاهی است که انسان را به اصالت خود برمی‌گرداند. جایی که در آن، آدمی می‌تواند هویت واقعی خود را بازخوانی کند و آرامش را در آن بجوید. جایی که اعضای آن به وسیله حلقه اتصالی به نام خانواده، به هم گره می‌خورند. رابینسون در حالی در غرب، نهاد خانه را ترویج می‌کند که جهانی‌سازی و مدرنیته هزاره سوم، با تشویق انسان به سوی فردگرایی، از ازدواج و پایبندی به خانواده گریزان است.

این رویکرد شهامت‌مدارانه و از سویی دردمندانه، مخاطب غرب و شرق را به یک اندازه متأثر می‌کند. وقتی رابینسون، «لی‌لا»‌ را زیر سقف خانه واعظ، به مادری می‌رساند، واژگان کتاب، سراسر با معنا و انسان‌گرایانه به سوی کمال می‌شتابند. چاقویی که برای لی‌لا هم آلت قتل پدرش بوده و هم میراث دال، می‌تواند تعارضی در اندیشه مخاطب ایجاد کند. تعارضی بین نفرت و عشق. نفرت از قاتل پدر و به همان اندازه عشق به زنی که او را نجات داده و طعم خانواده را به او چشانده است. عشق به کسی که در بی‌پناهی، مادرانه او را حمایت کرده است. در پایان داستان، لی‌لا تصمیم می‌گیرد، چاقو را نزد خود نگه دارد. نمادی از اینکه لی‌لا متأثر از معرفتی که در زندگی متأهلی در کنار مرد بااخلاق و مهربانی چون واعظ به دست آورده، عشق مادرانه را بر نفرت برگزیده است. ■

«مریلین رابینسون؛ دست در دست «لی‌لا» در ایران» نویسنده «محبوبه زارع»