مفهوم فرم در موسیقی فیلم/ حسام ذكاخسروي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

"فرم به طور عام در هنرها با دو معنای متفاوت کاربرد دارد: 1.‌ قالب پذیرفته شده برای بیان مثلاً: غزل در شعر پارسی و یا سونات در موسیقی اروپایی 2.‌ کیفیت‌های ساختاری موجود در یک اثر هنری مثلاً: تناسب هماهنگ‌بخش‌های مختلف و ترتیب اجزای آنها به منظور ایجاد کشش و اوج" (1)

فرم را که می‌توان همان قالب نام نهاد در تمامی شاخه‌های هنر مفهومی تقریباً یکسان و مشابه دارد. چهارچوبی که هنرمند در آن اثرش را خلق می‌کند فرم آن اثر می‌گویند. فرم از منظر ادبیات و به عنوان یک نظریه (نظریه فرمالیسم) قالبی است فرا و جدای از محتوای اثر. فرم‌گراها فرم یک اثر را بالاتر از محتوای آن ارزش‌گذاری می‌کنند. فرم در هنر بصری به معنای شکل دو بعدی, سه بعدی توپُر یا میان‌تهی است. فرم در معماری, نقاشی, ادبیات, تئاتر تعاریف مشابه و گاه خاصی را داراست اما در اینجا منظور نظر ِ‌ما هیچ‌کدام از این‌ها نیست و نگاه صِرف ما به فرم در موسیقی است و حتی خاص‌تر فرم در موسیقی فیلم.

فرم‌گرایی (صورت‌گرایی/فرمالیسم) "عمل یا آموزه‌ای که بر فرم یا ساختار صوری تأکید کند از دهه 1920 با پژوهش‌های گروهی از نویسندگان روس از جمله ویکتور شکلوسکی درباره ویژگی‌های سبک‌شناختی و ساختار صوری آثار ادبی باب شد... به اعتقاد آنان هرگونه کوششی برای تحلیل محتوای اثر ادبی ناگزیر منتقد را به حوزه‌های غیرادبی مثلاً روان‌شناختی یا جامعه‌شناسی خواهد کشاند. در هنرهای بصری برخلاف ادبیات این اصطلاح کاربردی مبتنی بر اصول معین ندارد و چنین است گاه حذف موضوع یا هرگونه کژ‌نمایی یا انتزاع در هنر, سهل‌انگارانه فرمالیسم تلقی می‌شود." (2)

فرم در موسیقی دقیقاً به دو معنا شناخته شده است و همانطور که در بالا اشاره شد گاه به معنای عام به‌کار می‌رود هم چون مفهوم سونات, سوییت, فوگ و... که می‌توان گفت هر کدام از این اسم‌ها قالبی است که هر کدام قواعد محتوایی خاص خودشان را دارا هستند. اما فرم در نگاه خاص موسیقی به سه مقوله ویژه می‌پردازد. این سه عنصر را می‌توان در دیگر هنرها هم نیز بسط داد. آن سه عنصر به قرار ذیل هستند: 1. تکرار 2. تنوع 3. وحدت این سه عنصر مهم تکمیل‌کننده یکدیگر هستند و هرکدامشان جایگاه ویژه‌ای در یک اثر موسیقی دارند.

از تکرار موتیف‌ها و جمله‌ها و نیم‌جمله‌های ملودیک و تنوع در نظم بخشیدن آنها و از یک خط ملودی, رنگ‌های دیگرگون بیرون کشیدن, یک اثر هنری موسیقایی منتّج می‌شود و وحدت بین این دو عامل حکم وزنه‌ی تعادلی را پیدا می‌کند. وحدت عامل تثبیت تکرار و تنوع در کنار یکدیگر می‌باشد. "در بررسی بحث فرم باید گفت که موسیقی مجموعه‌ای از صداهای روی هم تلنبار شده نیست بلکه از عامل‌های منظم و هدف‌داری متشکل است که در مجموع روابطی دقیق و ظریف و گاه پنهانی با هم دارند و به یاری یکدیگر هدف ویژه‌ای را دنبال می‌کنند یعنی هر یک سهمی در نزدیک کردن موسیقی به هدف آهنگساز بر عهده می‌گیرند. در این مفهوم فرم با خود ِ موسیقی چنان عجین شده و جدا ناشدنی است که حقیقتاً نمی‌توان یکی را بی حضور دیگری بازشناخت. حتی در یک جمله ساده موسیقی عوامل ریتم, الگوی ریتم, فاصله‌ها, روابط زیر و بمی صداها, بافت و در یک کلام فرم همه با هم قابل احساس‌اند... هر فرم موسیقی الگوی ساختمانی یک قطعه موسیقی است." (3)

در موسیقی فیلم نمی‌توان فرم منسجمی را پیدا کرد و تاریخ موسیقی فیلم این مهم را نشان داده که فرم خاص برای این مقوله وجود ندارد که آهنگساز موسیقی فیلم توسط آن موسیقی خود را بنویسد و دلیل عدم وجود فرم (فرم‌های) خود ِ سینماست . سینما است که لحن‌ها و روایت‌های مختلفی را در بطن خود دارد و این هزارگونگی خود دلیلی است بر اینکه آهنگساز فیلم با یک فرم از پیش تعیین شده به سراغ آن فیلم نرود. و البته این نبود وحدت فُرمیک برای موسیقی فیلم عاملی است مهم برای پیشبرد یک موسیقی فیلم. نبود پیش‌فرض باعث می‌شود آهنگساز با تمام آموخته‌هایی که از قبل داشته خودش را با فیلم یکی کند و از آن امتزاج اثرش را خلق کند و این بی‌فرمی (فرمی خاص برای موسیقی فیلم) می‌تواند بستری باشد برای کسب تجربه‌های دیگرگون و البته خاص.

گاهی آهنگسازان با فرم‌هایی که در موسیقی شناخته شده‌اند به سراغ تصنیف موسیقی فیلم می‌روند. مثلاً لحن والس برای صحنه‌های شاعرانه و رومانس. لایت موتیف که "شکوفایی خود را در اپراهای قرن نوزدهم با آثار ریچارد واگنر یافت آهنگساز فیلم می‌تواند به عنوان پایه کار ملودی یا موتیف متفاوتی برای هر پرسوناژ فیلم داشته باشد (مفهوم لایت موتیف).... ماکس استاینر اصرار داشت که هر پرسوناژ باید یک تم داشته باشد." (4)

مورد دیگری که توسط نیازهای دراماتیک فیلم تشخیص داده خواهد شد گونه‌ای از فرم می‌باشد که "برای ساختن ظاهری یک پارتیسون فیلم وجود دارد و این شیوه شباهتی به لایت موتیف دارد و شاید بهتر باشد آنرا پارتیسیونی گستردنی * بنامیم. این پارتیسیون می‌تواند تا حدودی شبیه به فرم سونات قرن هجدهم باشد."(5)

فرم مرسوم دیگری که در موسیقی فیلم رایج است قرم اسکرتزو می‌باشد که فرمی است دارای سرعت تند و پُر التهاب و توان روبه‌رویی با صحنه‌های پرجدال و تعقیب و گریز قرار گیرد. روی مک پرندرگاست در کتابش فرم واریاسیون را در موسیقی فیلم نام می‌برد. او می‌گوید: این فرم توسط برنارد هرمان در موسیقی درخشانش برای فیلم اورسون ولز (همشهری کین) استفاده شد. مونتاژ سکانس معروفی که در آن کین با همسر اولش متارکه می‌کند. هرمان یک والس کوچک آرامش‌بخش را در قسمت اول به‌کار می‌برد و هرچه مونتاژ جلو می‌رود او برای هریک از سکانس‌ها واریاسیونی بر روی والس می‌نویسد.

موسیقی فیلم هیچ فرمی را انتظار نمی‌کشد و هر روایتی که از بطن فیلم بیرون می‌آید می‌تواند فرمی را برای آهنگساز خلق کند. آن موسیقی با فرم بدیع خود حرفی دیگر را در جهت فیلم می‌زند و نه همان حرف فیلم را که اگر چنان می‌بود تکرار مکررّات بود!

پی‌نوشت

1-2 - دایره‌المعارف هنر رویین پاکباز

3 - تئوری بنیادین موسیقی پرویز منصوری

4-5 موسیقی فیلم روی مک پرندرگاست ترجمه محسن الهامیان

 


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692