پل الوار: فریدون رهنما، با صدایی رسا آوازهای پاك و بلند پایهاش را میسراید.
فریدونرهنما(1309-1354)
فارغالتحصیل انستیتوی فیلمولوژی دانشگاه سوربن (فرانسه) –سردبیر مجلهی فیلم و زندگی (3 شماره)–نویسندهی کتابواقعیتگرایی فیلم–مشاورفرهنگی تلویزیون ملی ایران
فعالیت در سینما: از 1339 با فیلمکوتاه تخت جمشید
فیلمها: 1346، سیاوش در تختجمشید– 1352، پسر ایران از مادرش بیخبر است.
محصول: سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران (تل فیلم)
کارگردان و تهیه کننده: فریدون رهنما
فیلمنامه: فریدون رهنما (اقتباس از شاهنامه فردوسی)
فیلمبردار: پطروس پالیان
هنرپیشگان: عباس معیری، مینو فرجاد و مارتا یمینی
35 میلی متری. سیاه و سفید و رنگی
در سال 1346 فریدون رهنما، فیلمساز شاعر، یا بهتر اگر بشود گفت، شاعر فیلمساز ایرانی برای ساخت اقتباسی دیگرگونه از قصه سیاوش از شاهنامه فردوسی به تخت جمشید رفت. شاید اگر هر کارگردان دیگری تصمیم به ساخت فیلم سیاوش در تخت جمشید میگرفت دنبال منطقهای خالی و برهوت میگشت و ماکت تخت جمشید سالم را با مقیاسهای مقتضی با مصالح مصنوعی میساخت تا بتواند در آن محیط جدید طبیعیترین نمایش را از قصه سیاوش ارائه دهد. چیزی که همیشه مایه فخر برخی فیلمسازهای تاریخی و عدم وجود آن مایه شکست برخی دیگر بوده. اینکه بشود ماجرایی تاریخی را عیناً در فضا و شکل ظاهری خودش نشان داد. اما چیزیکه مدنظر رهنما بود نه داستان ظاهری و نه فرم مرتبط با داستان بود بلکه به دنبال ارائه اندیشهای نو در جریان برداشتی نو از داستان سیاوش و همچنین ارائه فرمی نو از روایت تاریخی سینمایی بود.
دو تيره در جنگند. «سياوش» ميكوشد كه جنگ، پايان يابد. جنگي كه مانع ميشود مردمان خودشان باشند. اما اطرافيان سياوش آرام نمينشينند و با دسيسهها و دروغها كار را به يك خونريزي مجدد ميكشانند.
هانری كربن مشهور دربارهی فیلم، سیاوش در تخت جمشید در موزهی گیمه فرانسه، میگوید:
این فیلم٥٠ سال بعد فهمیده میشود، فریدون رهنما توانسته، بیدرنگ و به صرافت طبع، همان بنمایهی ارجمندی را بازیابد كه فیلسوفان ایرانی، همواره در پی آن بودهاند.
حال باید ببینیم فیلسوفان ایرانی در پی چه بودهاند؟
فیلم در ابتدا با شخصیتهای اصلی شروع میشود که در تخت جمشید مخروبه قدم میزنند و صحبت میکنند. در همین حال با گروهی فیلمبردار روبرو میشوند که سوأل برایشان پیش میآید که آنها کیستند؟ یکی از آنها میگوید: حتماً آنها جهانگردانی هستند که برای تهیه گزارش آمدهاند.
در اینجا نکتهای مشخص میشود. فریدون رهنما سعی ندارد ما را به گذشته ببرد. بلکه با نگاهی عمیق، به بعد چهارم، گذشته را نزد میآورد و این خود میتواند اشارهای باشد به عقیده فیلسوفان قدیم ایرانی که عالم خیالات که به آن اقلیم هشتم هم میگفتند، نه دنیایی غیرواقعی بلکه دنیایی فرای واقعیاتی است که ما لمس میکنیم که به آن خیال صادق نیز میگفتند. زین پس میتوان اینطور دید که شخصیتها در ویرانههای تخت جمشید همانطور زندگی میکنند که میتوانستند در زمان خودشان باشند. آنها امروزی صحبت میکنند و گاه امروز را به نقد میکشند اما دغدغهها مربوط به زمان خودشان است که گاه در پرداختن به این مسئله به اشتراکاتی در زمینه دغدغههای پایدار انسانی در اعصار مختلف میرسیم. همانطور که در قسمتی از فیلم یکی از شخصیتها میگوید: مثل خود ما، همه میدونن که نیستیم، اما هستیم.
فیلم از تمامی مؤلفههای رایج سینما به دور است برای همین هم مخاطب تنها زمانی میتواند از این فیلم لذت ببرد یا لااقل با آن ارتباط برقرار کند که برداشتهای قبلی خود را دور ریخته و تمام تصویرسازیهای ذهنی قبلی خود را از قصههای شاهنامه و مشخصاً قصه سیاوش به کناری گذاشته و با زاویه و نقاب جدیدی به این روایت نگاه کند. آنگاه خود درخواهد یافت که ميتوان به هر مسئلهای با نگاهی خاص و کاملاً شخصی نگریست و فردیت را، حتی در یک روایت سینمایی که گاه بهعنوان یک هنر جمعی مطرح میشود، حفظ کرد و نمود داد.
اگر بخواهیم نکته درخشان دیگری از مسائل مربوط به فیلم را در نظر بگیریم چربش اساسی نگاه عرفانی و فلسفی به نگاه حماسی در فیلم است. زیرا ذاتاً در نوشتار شاهنامه جنبه حماسی قوت دارد و عرفان و فلسفه در درجه پایینتری موردتوجه قرار میگیرد اما عرفان کهن شرقی آنچنان در فیلم سایه افکنده که مسئله حماسی به حاشیهای خام تبدیل شده که این مسئله میتواند توان بالای کارگردان را در فضاسازی و همچنین تغییر اندیشه داستانی دانست. بله. اندیشه داستاني.
منظور اندیشهای است که از آغاز داستان تا پایان بر کلیت داستان سایه افکنده و همهچیز طوری پیش میرود که این اندیشه را توجیه یا معرفی کند.
فیلم همچون اغلب آثار خاص سینمایی با اقبال عمومی خاصی روبرو نشد و حتی پس از سالها هنوز هم توسط منتقدین بسیاری مورد نکوهش قرار میگیرد. تا جاییکه بیژن خرسند، منتقد، درباره آن نوشت: "سراسر این فیلم نشان میدهد که کارگردان چیزی از تکنیک نمیداند."
اما هنوز برخی منتظرند تا پنجاه سال هنری کربن به پایان برسد و این فیلم بتواند وجهه آوانگارد بودن خود را اثبات کند.
در فیلمشناسی فریدون رهنما تنها دو فیلمبلند و یک فیلمکوتاه دیده میشود که نشان میدهد که جوهره و ذات سینما دغدغه اصلی او نبوده است و سینما، تنها به عنوان بستری مناسب برای پرداختن به دغدغه اصلی او بوده است. دغدغهای که گاه سر از اشعار او هم درمیآورد که همان هویت گمشده ایرانی، ناسازگاری تاریخی و رابطه بین انسان امروزی و گذشته تاریخی و اسطورهایاش است.
۱۳۴۱ - تخت جمشید (فیلمکوتاه)
۱۳۴۶ - سیاوش در تخت جمشید.
۱۳۵۴ - پسر ایران از مادرش بیاطلاع است.
فریدون رهنما (زاده ۲ خرداد ۱۳۰۹ - درگذشته ۱۷ مرداد ۱۳۵۴) شاعر، روزنامهنگار و سینماگر ایرانی است. او در زمان نخستوزیری امیرعباس هویدا رئیس سازمان پژوهش ایران بود. او کوچکترین فرزند زینالعابدین رهنما بود.