درباره "آدم كش هاي"همينگوي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

امپراطور و ((آدمکش‌ها))یش                                                                            

چرا می‌گویم امپراطور؟ زیرا از نظر تمامی مخالفین و موافقین همینگوی آنچه مسلم است آنست که باید او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی داستان‌کوتاه قرن بیستم نامید. نویسنده‌ای که سال‌ها تلاش کرد تا بتواند سبک مورد‌نظر خودش را بر زمانه‌ای که در آن می‌زیست و بر ادبیات آن زمانه غالب کند و باعث شد تا داستان‌هایی که می‌نوشت بعدها در زمره‌ی معروف‌ترین آثار داستانی قرن بیستم و تاریخ ادبیات دنیا قرار بگیرند.

و چرا آدمکش‌ها؟ بحث در مورد آثار کوتاه و بلند همینگوی به‌حدی بوده که امروزه کمتر کسی‌ست که آن‌ها را نشناسد و در مورد آنها و سبک منحصر به فردشان چیزی نداند، برف‌های کلیمانجارو و پایان خارق‌العاده اش، یک گوشه‌ی پاک و پرنور و گفتگوی درونی و زیبای پیرمرد کافه‌ای، تپه‌هایی همچون فیل‌های سفید و شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌های ویژه‌اش و... اما آنچه باعث می‌شود میان تمامی این آثار به آدمکش‌ها بپردازیم آنست که شاید این داستان را بتوان بهترین داستان‌کوتاه همینگوی نامید.

قصه از جایی شروع می‌شود که ((در خوراک‌پزی هنری باز شد و دو مرد وارد شدند و پشت پیشخوان نشستند)). اولین چیزی‌که توجه ما را در این داستان به خود جلب خواهد کرد زاویه‌ی‌دید راوی‌ست و در‌واقع نحوه‌ی ورود اشخاص به داستان. در ابتدا ما تنها با دو مرد روبرو می‌شویم. دو مرد که برای ما و راوی فقط دو مردند. وارد می‌شوند و پشت پیشخوان می‌نشینند اما به ما معرفی نمی‌شوند و ما می‌فهمیم که انگار خود راوی هم آنها را نمی‌شناسد! و همینگوی به‌همین سادگی و تنها در یک عبارت ما را به داخل داستان خود می‌کشاند تا منتظر بمانیم و همچون خود راوی به‌دنبال چیزهایی بگردیم! (یادمان باشد که همینگوی این داستان را چیزی حدود 80 سال پیش نوشته است).

سپس: ((جورج از آنها پرسید: چی میل دارین؟

یکی از آنها گفت: نمی‌دونم،ال.تو چی می‌خوای بخوری؟

ال گفت: نمی‌دونم. راستش نمی‌دونم چی بخورم.))

اینجا جایی‌ست که ما مثل راوی متوجه چیزی می‌شویم. این‌که نام یکی از آن دو مرد ((ال)) است. اما همچنان و تا صفحه‌ی سوم داستان نام مرد دوم را نمی‌دانیم. راوی فقط ظاهر آنها را به ما نشان می‌دهد و این مسئولیت خواننده‌ی فعال است تا خود بتواند از میان گفتگوها به باقی شخصیت‌پردازی‌ها پی‌ببرد. اما بالاخره و پس از گفتگوهای زیاد نوبت به مرد دوم می‌رسد:

((ال گفت: یه پسر زبل دیگه، این پسر زبل نیست مکس؟

مکس گفت: این شهر تا بخوای پسر زبل داره.))

پس نام فرد دوم یعنی کسی‌که تابحال راوی او را به نام‌های ((مرد کوچک‌اندام))، ((مرد دیگر)) و((دوست ال)) می‌خواند ((مکس)) است. اما این همه دردسر برای چه؟ مگر نمی‌توانست از همان اول بگوید: دو مرد وارد شدند. نام یکی ال بود. آن دیگری را مکس صدا می‌زدند...؟ چرا در همان ابتدای داستان نمی‌گوید که آن دو نفر قاتل اند، عصبانی‌اند، شغلشان آدم‌کشی ست و ...؟ و ما را مجبور می‌کند برای فهمیدن این مسائل پابپای راوی گفتگوها را بشنویم و پیش بیاییم؟ حال آنکه برخلاف آنها راوی کاملاً سه مردی را که در رستوران کار می‌کنند می‌شناسد و حتی در همان جمله‌ی اول این را به ما می‌فهماند: ((در خوراک‌پزی هنری باز شد)). مگر قرار نبود راوی هم مثل ما باشد؟

مسلماً این کار دلایل بسیاری دارد. دلایلی که ما حالا بعد از این‌همه سال با برخی از آنها آشنایی کافی داریم، اگرچه در روزگار همینگوی کمتر کسی اهمیت آنها را می‌دانست. از دلایل متنوع این کار می‌توان ایجاد سریع کشش و تعلیق را نام برد زیرا نویسنده با این‌کار باعث می‌شود که ما حتی برای فهمیدن اسامی و شخصیت‌ها خود دست به‌کار شویم، ما دوست داریم بدانیم آنها کیستند که حتی برای راوی ناشناس‌اند و وقتی به آن پی‌بردیم حال بنشینیم و ادامه‌ی داستان را با رغبتی چند برابر پی‌بگیریم تا اینکه به مهمترین مسئله نیز پی ببریم: آنها چه کار دارند؟

اما شاید مهمترین دلیلی که می‌توان برای این‌کار همینگوی در نظر گرفت چیزی‌ست که کمتر کسی به آن توجه دارد. همه می‌دانیم که شاید در تاریخ‌ادبیات کسی به اندازه‌ی او در مقابل احساساتی‌گری و احساساتی‌نویسی داستان‌نویس قد علم نکرد. تا آنجا‌که تقریباً تمامی داستان‌های او خالی از چنین عنصری‌ست. او مخاطب را رها می‌کند تا خودش تصمیم بگیرد. دوست ندارد که مخاطب به‌خاطر حرف او خود را مجبور ببیند که فلان شخصیت را دوست بدارد و از دیگری احساس تنفر کند. همینگوی (چنان‌که از روزنامه‌نگاری و از مدت‌ها همنشینی با گرترود استاین آموخته بود) خود را ((نشان دهنده‌ای)) بیش نمی‌دانست. او فقط نشان می‌داد و تصمیم‌گیری و انتخاب را بر‌عهده‌ی خواننده می‌گذاشت.

با این‌حال آنچه را که هنر و خصوصاً ادبیات و در این میان بیشتر از همه داستان بر عهده دارد نباید نادیده گرفت و آن رسالت ((روشنگری)) است. داستان خوب چه از آن دسته باشد که به قول برخی ((داستان‌اخلاقی)) نامیده می‌شوند چه نه، باید روشنگر باشد اگرچه این روشنگری بنابر اصول مدرن، مستقیم و اجبار‌کننده نیست. پس چه باید کرد؟ وقتی نمی‌توان و نباید حتی در جمله‌ای خوب یا بد بودن شخصیت‌ها را به رخ کشید! وقتی شخصیت‌ها چه خوب چه بد به یک اندازه قابل‌احترامند!

اینجاست که هنر نویسندگی و خلاقیت به‌کار می‌افتند تا مشکل را از بین ببرند...: پس نویسنده هم در‌کنار مخاطب می‌نشیند و آنچنان‌که دوست می‌دارد سه مرد رستوران‌دار را با نام صدا می‌زند و در مقابل دو نفر قاتل از ((مرد اول، مرد دوم)) استفاده می‌کند تا اینچنین احساس قرابتش با رستوران و کارمندهایش و حس غریبگی‌اش با دو قاتل در قلب مخاطب نیز رخنه کند.    

                  

آرمان شرفي

* برای قسمت‌هایی که از داستان ذکر شد از کتاب _ بهترین داستان‌های‌کوتاه ارنست‌همینگوی _ترجمه‌ی احمد گلشیری (نشر نگاه) استفاده شده است.

 

 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

        

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

ارنست همینگوی، داستان آمکش ها، داستان کوتاه خوب، داستان در داستان، اینجا داستان جایزه کتاب سال

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692