نگاهی به مجموعه «زخم شیر» اثر «صمد طاهری»؛ «محمود راجی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahmood rajiبرگزیده یازدهمین جایزه ادبی جلال در بخش داستان کوتاه و برگزیده جایزه احمدمحمود در سال ۹۷

مجموعه شامل یازده داستان است که نشر نیماژ چاپ دوم آن را در سال ۹۶ منتشر کرد.

هر یازده داستان واقع‌گرای اجتماعی است. هشت داستان اول‌شخص. یک داستان اول‌شخص گذشته نگر و یک داستان سوم‌شخص روایت شده است. یک داستان با روایت ما آغاز شد و سپس با روایت من ادامه می‌یابد. غیر یک داستان غیرخطی، بقیه داستان‌ها خطی روایت می‌شود.

داستان‌ها هرچند دارای راویان تقریباً یکسان و یکنواختی هستند، اما از موضوعات متنوعی برخوردارند.

یک داستان مستقیم در مورد شرایط تحمیلی جنگ و یک داستان به طور ضمنی به جنگ و به روابط انسان‌های جنگ‌زده می‌پردازد. دو داستان نقد رفتار انسان با حیوان و یک داستان برخورد مسئولان با هنر. یک داستان نقد سنت، فقر فرهنگی و روابط اجتماعی. ارزشمند برای مطالعه فرهنگی و بومی‌اقلیمی.

مردی که کبوترهای... واقع‌گرای اجتماعی با روایت اول‌شخص

راوی آموزگار جوانی در شیراز مردی را می‌بیند که در مناطق جنگی همسایه‌اش بود. مرد از او می‌خواهد که به ملاقات پسرش که معلول جنگی و دوست قدیم راوی است، بیاید. راوی در ملاقات با او متوجه می‌شود که سلیمه، دختری که هر دو آن‌ها از قدیم می‌شناختند، همسر معلول جنگی است.

کشمکش داستان از جائی آغاز می‌شود که سلیمه وارد متن می‌شود. پیرمرد نگفته بود سلیمه عروسش است. شاید بتوان گفت راوی بعد از این که می‌فهمد سلیمه همسر ثامر شده است، بدون تغییر لحن، کینه‌توز می‌شود.

راوی این کینه‌توزی را تنها با یادآوری گذشته‌های دور خود، سلیمه و راوی به میزبان و مخاطب منتقل می‌کند.

خلاصه تمام یادآوری‌ها تلخ و زننده و حکم محکومیت ثامر در آن پنهان است. طوری که اصرار پیرمرد و رو برگرداندن ثامر از راوی، عصبیت و لرزیدن شانه‌ها (گریستن) او برای تغییر روش راوی تاثیری ندارد.

سلیمه همان کبوتر در نام داستان است. آیا متن خبر از خصلت انتقام‌گیر طبیعت (تیر غیب) می‌دهد؟

در خاتمه راوی با گلایه پیرمرد (گفتمت مردانگی کن، نامردی کردی) سلیمه را ترک می‌کند در حالی که بوی سمبوسه در فضا پیچیده بود، همان آواز قدیمی عبدالحلیم حافظ پخش می‌شد. راوی با خود می‌گوید، پیرمرد و ثامر چه اصراری داشتند که خاطره‌های دور را دوباره زنده کنند، خاطره‌هایی که زخم می‌زدند و نمی‌گذاشتند روزمان را شب کنیم برای همین بود که نخواستم به یاد بیاورم...

موش‌خرما- واقع‌گرای اجتماعی. راوی سوم‌شخص نمایشی و در یکی دو جمله شاید دانای‌کل محدود می‌شود (بوی زهمی توی اتاق...ص ۲۳)

یک کشاورز موش‌خرمایی را با داس به زمین می‌دوزد و در ادامه نوزاد پسرش را هم به آب می‌سپارد.

با دقت در این عبارات سیر داستان به مخاطب منتقل می‌شود.

- لطیف در زمان گفتگو از مرگ کودک اول، به عابر می‌گوید: «اسمش یحیی بود» ص ۲۲

- لطیف سیلی (به زن زائو) زد... گفت: «وای به حالت اگر این یکی هم...» جمیله گفت: «به خدا دست خودم نیس، لطیف.» ص ۲۰

- قابله نوزاد دوم پیچیده‌شده در حوله سرمه‌ای را به لطیف می‌دهد و می‌گوید: «پسره، انشااله مبارکه» ص ۲۳ و پس از زائوندن نه مژدگانی خواست و نه حرفی از انعام زد. ص ۲۳

– در طول راهی که لطیف دنبال قابله می‌رفت. دخترکی با گیس بافته و چشم‌های سبزسز آن طرف نهر...ص ۲۲

 - نام عابر زائر اسماعیل بود. ص ۲۱

 – پس از به آب‌سپردن نوزاد، شانه‌هاش (لطیف) تکان می‌خوردند. ص ۲۴

آیا این به آب‌سپاری پسران نوعی سنت قربانی کردن اسماعیل‌ها است؟

خروس- واقع‌گرای اجتماعی. من-راوی گذشته‌نگر

کاروانسرای قدیمی که روزگاری محل نگهداری اسب‌ها و گاری‌ها بوده است. مکانی دارای تاریخ و با آدم‌هایی از خودگذشته، جوانمرد و لوطی با مناسباتی نوستالژیک که برخی از صحنه‌های موجود در رمان‌های احمدمحمود را به یاد می‌آورد. فضایی که مخاطب آشنا را دلتنگ می‌کند و مخاطب ناآشنا را متحیر.

ابراهیم، دائی راوی، گاریچی قدیمی شیراز است که گاری و اسبش در کاروانسرا به آخر خط رسیده‌اند. خودش هم در یکی از سراهای آن جا زندگی می‌کند.

متن از عشق در پائین‌ترین قشر جامعه هم می‌گوید. عشقی بسیار احساساتی، رمانتیک و کوتاه‌مدت که توسط شخصیتی فرعی بیان می‌شود، اما در داستان و در شخصیت‌ها متجلی نمی‌شود. در فضای داستان رسوب ندارد.

افسردگی ابراهیم نه از عشق که به گمانم از حسرت نسبت به گذشته است.

روایت من-راوی گذشته‌نگر هم همین دلتنگی از گذشته‌های متفاوت را منتقل می‌کند.

در انتها مخاطب تصویری می‌بیند از جسد تخریب‌شده ابراهیم و خروس که گویا روایت نسلی منقرض شده است.

نسلی که نگاهی دیگر داشت به مادیات، انسان، دوست داشتن و دوست داشته‌شدن.

مهمانی- واقع‌گرای اجتماعی با راوی اول‌شخص

داستانی ساده و روان بدون نیاز به درک و هشیاری خاص. لازم نیست دنبال اشاره‌ای باشیم یا نمادی را کشف کنیم. داستانی برای خواندن که نثر روان امتیازش است. داستانی برای لذت‌رسانی به مخاطب عام، بدون آن که به گفتمان مخاطب عام گردن بگذارد. داستانی از رفاقت (گویا سیاسی) دو نفر از گذشته‌ها و دوام آن تا حال. نسل جدید هم در دائره مناسبات آن دوستی قرار می‌گیرد و آن را می‌پذیرد.

پرت بودن محل مسکونی یک از دو رفیق و قبول رساندن قطعه یک خودرو به او، بهانه‌ای می‌شود که پسران این یکی به سفری بروند که خطرات بالقوه بسیاری ممکن است سر راه آن‌ها سبز شود.

مکان داستان ارزش بومی‌اقلیمی ندارد. مکان پرتی است از شهری در حال توسعه.

مرغ در دام مانده- واقع گرای اجتماعی نقد سنت، فقر فرهنگی و روابط اجتماعی. ارزشمند برای مطالعه فرهنگی و بومی‌اقلیمی. راوی با روایت «ما» شروع می‌شود، اما بیشتر من‌راوی روایت می‌کند.

دو برادر (کارگر کشاورزی) برای حفظ خواهر در مقابل دست‌اندازی مردان دیگر، ناگزیر می‌شوند که مدام محل کار خود را تغییر می‌دهند. یکی از این برادرها در یکی از این محل‌ها ناگزیر سرکارگر را به دلیل داشتن نگاه و رفتار ناپاک به قتل می‌رساند.

در خاتمه، برادرها ناچار با پیرمردی به توافق می‌رسند. تراژدی کوچک در دل تراژدی بزرگتری گم می‌شود. سفرهای بی‌پایان آنان با محو علت این سفرها یا به زبانی، دفن خواهر، تمام می‌شود.

نویسنده با استفاه از نثری روان، واژه‌ها و اصطلاحات بومی توانسته نگاه و رفتار مردان در مقابل زنان و مناسبات فرهنگی ناشی از فقر اقتصادی را بیان و نقد کند.

سفر سوم- واقع‌گرای اجتماعی و راوی اول‌شخص.

سفر در این داستان به اسطوره سفر اشاره دارد. متن با یادی کلی از سفرهای ساعدی و آل‌احمد و با حضور راوی و همسفرش در مکانی که ساعدی هم بوده، داستان را جذاب می‌کند.

متن اشاره‌ای دارد به این که برخی از آثار ساعدی یا فلان داستان او در این مکان‌ها نوشته شده است و از این راه به مخاطب لذتی نوستالژیک می‌بخشد.

راوی و دوستش شب‌ها میزبان حشره‌ای می‌شوند با نام محلی «بُتل» که متاسفانه نتوانستم نام فارسی‌اش را پیدا کنم. جالب است توصیف این خرده‌داستان هم داستان سفر است.

میزبان راوی در این سفرها، خودش نویسنده است که داستان‌ها و نقد بر داستان‌هاش در مجلات چاپ می‌شود.

تمام مولفه‌های داستان توصیفی است از حرکت، سفر و رخدادهای الزامی یا اتفاقی آن. غیر ازخرده‌داستان جوانی که فاقد توانائی جنسی است که با هیچ جادوجنبل و دوادرمانی معالجه نمی‌شود، اما همچنان اصرار دارد که همسر داشته باشد. برادر میزبان جایی می‌گوید که داماد از او سوهان چوب خواسته است.

این خرده داستان شاید خیلی نو و ناشنیده نباشد، اما در دل این داستان بسیار خوش نشسته است.

زخم شیر - واقع‌گرا با راوی اول‌شخص جمع که از جنگ و بمباران تأثیر گرفته است.

داستان خانواده‌ای که در یکی از شهرهای مناطق جنگی مانده‌اند. اکثر خانواده‌ها زندگی‌شان را گذاشته و کوچ کرده‌اند. شهر فقط مانده برای چند خانواده. سگ‌ها وحشی شده‌اند و گاوها مانده‌اند با پستان‌های پرشیر.

ترس ناشی از بمباران دور و نزدیک از طریق صدا، لرزش ساختمان‌ها و گردوخاک به مخاطب منتقل می‌شود. این شرایط بر زبان، رفتار آدم‌ها و حیوانات تأثیر گذاشته است.

-برداشتن خوراک یا چیزی از همسایه‌ها را یکی دزدی می‌نامد، اما مادر می‌گوید از همسایه‌ها قرض می‌گیریم تا وقتی برگردند، قرضشان را پس می‌دهیم.

متن با ساختن تصویرهائی تراژیک از ابتدای جنگ در مناطق جنگی تأثیر عمیقی بر مخاطب می‌گذارد.

دوشیدن شیر گاوهای سرگردان... وضعت اسفبار گاوهائی که شیرشان دوشیده نمی‌شود...

حیرت و حسرتی در نگاه و رفتار بزی که در اسکله اجازه نمی‌یابد تا با خانواده و کنار بزغاله‌ها سوار لنج شود...

نی‌زن - واقع‌گرای اجتماعی با راوی اول‌شخص

هر آهنگی که نی‌زن می‌زند، تصاویری متناسب با نام آهنگ در نظر راوی مجسم می‌شود.

با رِنگ «ساربون دشتی» کاروان شتران و تاقه‌های شال کشمیر...

و با رِنگ «سفر ناخدا...» موج‌های کف‌آلود دریا، موج‌شکن، ساحل ماسه‌ای و خرچنگ‌ها.

نی‌زنی به نام کَرَم در عروسی‌ها رِنگ شاد و عامه‌پسند می‌نوازد و همه او را به این صفت و کارآئی می‌شناسند. وقتی راوی آهنگ‌هائی از او می‌شنود که خلاف شناختی است که از او دارد، تصمیم می‌گیرد او را مطرح کند.

مسئولان با گرفتن تستی از او، در جشنواره‌ای به او وقت می‌دهند. مهمانان خارجی با شنیدن نی‌جفتی کَرَم تحت تأثیر قرار می‌گیرند...

متن با توصیف شرایط زیستی کَرَم و معلولیت دخترش متأثر می‌شود و با تمسخر گفتمان مسئولان کَرَم را بی‌اهمیت تلقی می‌کند. کَرَم را می‌توان نمادی از هنرمند به‌طور عام دانست. هنرمندی که هم توانائی جذب عام را دارد و هم حرفی برای علاقمندان هنر خاص، با این حال ارزش و جایگاهی برای مسئولان مربوطه ندارد.

نام آن پرنده چه بود؟ -واقع‌گرای اجتماعی و روایت اول‌شخص

داستان غیرخطی روایت می‌شود. راوی خبر می‌شود که دوست قدیمی‌اش یوسف که با او هم‌دانشگاهی است، قرار است به همراه تیمی به کلانتری فخرآباد (شیراز؟) حمله کنند.

راوی خبر این حمله را می‌دهد و رفیق قدیمی‌اش کشته می‌شود. رفاقت یوسف با راوی از زمان سربازی شروع می‌شود و بعد هم هر دو در یک دانشگاه پذیرفته می‌شوند. راوی به روستای و خانه یوسف هم می‌رود. پدر یوسف مدت‌ها پیش مرده است. راوی یوسف را به خاطر تنهائی مادر به چالش می‌کشد، اما یوسف از این گفتمان می‌گریزد. نگاه راوی به مادر یوسف، نوعی عشق رازآلود و یادآور داستان دمیان-هرمان هسه است. یوسف هم با دیدن خواهر راوی حسی عاشقانه نسبت به او پیدا می‌کند.

یوسف جائی به راوی می‌گوید، همه‌مان تخم‌وترکه قابیلیم ص ۱۲۹ و جای دیگر خطاب به او می‌گوید که تو نیش می‌زنی و دست خودت نیست. ص ۱۳۰ راوی در خلوت این حرف یوسف را تأیید می‌کند.

داستان سرشار است از توصیف محیط زیست و دیگر جرئیات مربوطه.

به نظر مخاطب صرف عادت به نیش‌زدن نمی‌تواند دلیلی باشد که راوی رفیق قدیمی‌اش را لو بدهد.

در مجموع شاید بیشتر داستان‌ها مخاطب را به چالش نکشند تا فرصت پیدا کند و خود را بیازماید یا زمان خوانش، چیزی به متن اضافه کند، اما جذابیت خاص خودش را دارد. به نظر می‌آید که مجموعه بیشتر مخاطب عام را در نظر داشته است. تلاشی که ممکن است چیزی کم داشته باشد، اما بدون تردید ایرادی ندارد.

داستان‌ها دغدغه آر تباط آدم‌ها را دارند. بیشتر داستان شخصیت هستند تا رخداد.

شخصیت‌هائی مانند رائریاسین، ثامر، سلیمه، ابراهیم، مادر یوسف، مادر در داستان زخم شیر، کَرَم نی‌زن، پرستار و بیشتر من‌راوی‌ها بسیار مشخص و چهره‌دار آفریده شده‌اند.

راوی‌های اول‌شخص مجموعه بیشتر ناظرند و شاید وقتی که در انتهای برخی داستان‌ها تغییر لحن می‌دهند، مانند داستان «نی‌زن» و «فلان، بهمان...» یا از داشتن چیز شیرینی در پهلوی چپ خود در داستان «نام آن پرنده...» صحبت می‌کند، باورشان مشکل‌تر باشد.

ایجاد فضاهای بی‌نظیر و منحصربه‌فرد در خروس، زخم شیر و فلان‌بهمان و... یک ویژگی خوب مجموعه است.

زبان داستان با آن که از گویش محلی و نام لباس‌ها و مکان‌های بومی فراوان استفاده کرده، اما به گونه‌ای روایت شده است که برای مخاطب غیربومی قابل درک باشد.

از امتیازات مجموعه نثر روان است که به سهولت خوانده و فهمیده می‌شود و هر مخاطبی را علاقه‌مند می‌کند.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک    
telegram.me/chookasosiation
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html 
دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html 
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir 
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان 
www.chouk.ir/honarmandan.html 
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

نگاهی به مجموعه «زخم شیر» اثر «صمد طاهری»؛ «محمود راجی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692