رضایی: سرکار خانم بهارفرِ گرامی ضمن خوشامدگویی، خواهشمندم راجع به پیشینهی ادبی و حوزه فعالیت خود توضیحی داشته باشید
شبنم بهارفر: فوقِ لیسانس ادبیات فارسی هستم از دانشگاه الزهرا. با توجه به این که موضوع مورد علاقهام نقد و نظریهی ادبی است و متأسفانه فعلاً در دانشگاهها این رشتهها تدریس نمیشود، قید ادامهی تحصیل را زدم ولی البته با شرکت در کلاسهای آزاد و استفاده از محضر استادانی مثل دکتر حسین پاینده مطالعه در رشتهی مورد علاقهام را پیگیری میکنم. در کار سینما و تئاتر هم تجربیاتی دارم. داستان کوتاه مینویسم و یک کتاب هم در زمینهی نقد زیباشناختی منتشر کردهام.
رضایی: فرموده بودید کتابی در دست انتشار دارید:
بهارفر: بله امیدوارم تا آخرِ سال 96 یک مجموعه داستان کوتاه چاپ کنم.
رضایی: خانم بهارفر عزیز، چنانکه میدانید نقد آثارِ ادبی به شیوههای گوناگونی انجام میشود؛ نقد معناشناسانه، نقد روانشناختی، نقد فرمگرا، ... نظر به این که شما سابقهای در نقد زیباشناختی دارید از شما تقاضا میکنم راجع به ویژگیها، محدودیتها و امتیازات این رویکردِ نقادانه برای ما صحبت کنید:
بهارفر: رابطهی بین هنر و زیبایی رابطهای ناگسستنی است و همواره زیبایی یکی از مشخصههای مهم آثار هنری بوده است. امرِ زیبا در مکاتب هنری مختلف تعاریفِ متفاوتی دارد و از زمان ارسطو تا به امروز اختلاف نظرهای زیادی دربارهی تعریف زیبایی بین متفکرینِ مختلف وجود داشته است. این طرز تلقیهای مختلف نشان میدهد که برای نشان دادنِ زیبایی یک اثر هنری باید آن اثر را در همان سبک و مکتبِ هنری بررسی کرد که از آن میآید. یک شیوهی نقد زیباشناختی همان است که من برای بررسی غزلهای رهیِ معیری در پیش گرفتم یعنی یافتن عناصر زیبایی سخن در آثارِ گویندگان. در نقدِ جدید این بُعد کمی جای خود را به عواملِ کیفی داده است یعنی آنچه که ذهن ما را به پویایی در آورد و آن را درگیر نماید امری زیبا تلقی میشود. به عبارتِ دیگر در نقدِ نو آنچه اهمیت مییابد نحوهی استفاده از عناصر زیباییِ سخن است و نه درصدِ استفاده از آنها. زمانی در ادبیاتِ فارسی پیچیده نوشتن هنر محسوب میشد و هر چقدر در اثری آرایههای ادبی بیشتری به کار میرفت زیباتر بود ولی امروز خود سادهنویسی از عواملِ زیبایی سخن است. به هر حال فکر میکنم نقد زیباشناختی کمک شایانی به شناختِ آثار هنری و تشخیص سره از ناسره و بیان هنرمندانه میکند و صد البته کسی که وارد این وادی میشود باید در مورد مکاتبِ هنری مختلف و عناصر زیبایی در هر دوره و مکتب اطلاعاتِ کافی داشته باشد که همین موضوع شاید کمی کار را پیچیده کند.
رضایی: ارجمند، همچنان که میدانید صنایع بدیعی خاصیِ شعر نیست. در همین زمینه دربارهی کاربردِ استعاریِ زبان در داستان برای ما بگوئید:
بهارفر: همانطور که میدانید در ادبیات و به طور کلی هنر آنچه اهمیت دارد ناگفتههاست. نقش استعاره در ایجادِ این لایهی دومِ معنایی بر کسی پوشیده نیست. در داستان همهی عناصر داستانی از زمان و مکان تا پیرنگ و شخصیتها میتوانند وجهی استعاری بیابند. در داستان کوتاه که ایجاز و ایجاد تأثیرِ آنی و واحد اهمیت دارد استعاره و مجاز به عنوانِ عامل ایجادِ این ویژگیها اهمیتِ خاصی مییابند. مثلاً در داستانِ گاو تصویرِ لاشهی مرغ که بر روی استخر شناور است دائم تکرار میشود و همیشه هم یک نفر سعی دارد آن را بردارد ولی باز صحنه بعد میبینیم که حضور دارد که بیانی استعاری است از وجودِ سایهی مرگ بر سرِ روستایِ بیل. یا در داستانِ مردی که برنگشت از خانمِ دانشور از همان ابتدا کارکردِ استعاریِ زبان را میبینیم: (محمدی را بغل کرده بود و دست احمدی را گرفته بود. چادرش لیز میخورد و توی دست و پایش میپیچید.)
یا داستان سه قطره خون که کلاً پیرنگی استعاری دارد. اگر معنای گستردهی متن را در نظر بگیریم یعنی هر آنچه معنا و مفهومی دارد که شامل اشکالِ مختلفِ هنر میشود از سینما و تئاتر گرفته تا نقاشی هم نقشِ بیانِ استعاری جایگاه ویژهای دارد. تأثیرگذاری بیانِ استعاری بسیار بیش از بیانِ مستقیم است.
رضایی: با توجه به تنوعِ کارکردهای مجازی از جمله: مجازِ ظرف و مظروف، جزء و کل، سببیت، ... آیا ممکن هست کمی بیشتر درباره نقشهای مجازی در داستانِ کوتاه صحبت کنید؟!
بهارفر: همانطور که میدانید استعاره اصلیترین شکلِ زبان مجازی است که قرینهی آن مشابهت است و مطابقِ آنچه که در بالا گفتیم، نقشهای مجازی در حقیقت در خدمتِ بیان هنری که بیانِ غیرمستقیم است قرار میگیرند.
گاهی اشیاء مفهومی مجازی دارند مثلاً در داستانِ مردی که برنگشت، محترم کلاه ابراهیم را برمیدارد و بر سر طاقچه پهلوی عکسِ حضرتِ امیر میگذارد. کلاه مجازِ جزء به کل و نشان دهندهی جایگاه ابراهیم در نزد محترم است. مکان هم میتواند مفهومِ مجازی داشته باشد؛ مثلاً اتاقی که راوی بوف کور در آن زندگی میکند مجاز حال و محل از خود اوست.
مدرسهایی که آلِ احمد در مدیرِ مدرسه توصیف میکند مجاز لازم و ملزوم است از آموزش و پرورش که ظاهری زیبا دارد ولی وقتی واردش میشوی نابسامانیهای خود را نشان میدهد.
رضایی: از نگاه شما، حدود و دامنهی کاربردِ تشبیه و توصیف در داستانِ کوتاه چه اندازه است؟
بهارفر: تشبیه و توصیف هم در انتقالِ معنا نقش اساسی دارند البته به شرطی که در خدمتتم داستان باشند و زائد نباشند. مثلاً در داستانِ گلدستهها و فلک راوی توصیفِ دقیقی از گنبدِ مسجدِ محلشان و گنبدِ سیدنصرالدین ارائه میدهد که به نوعی نشان دهندهی نقش معنا باخته معنویت در جامعهی مدرن است که دقیقاً در همان راستای درونمایه داستان است. توصیفاتِ زائد نه تنها کمکی به داستان نمیکند بلکه به ویژه در داستانِ کوتاه باعث میشود که نقشِ مخاطب به پایینترین سطح تنزل یابد و آن التذاذی که باید از خواندن داستان حاصل نشود.
رضایی: قصدم از طرح این پرسشها این است که به قیاسی از کاربرد صناعات بدیعی در بسترِ داستان ِکوتاه برسیم. حال از شما ارجمند که صناعات ادبی را به خوبی میشناسید و از سویی مدرسِ داستان هم هستید میخواهم در یک جمعبندیِ قیاسی این موضوع را روشن بفرمائید:
اجازه میخواهم سؤال بعدی را هم پیش از این جمعبندی، خدمتتان عرض کنم:
در متون "نوشتنی" عناصرِ صوری و ساختاری به گونهای عمل میکنند که متن ابعادِ نمادین مییابد. دربارهی این موضوع هم خوشحال خواهم شد از دانایی شما بهرهمند شوم.
بهارفر: نماد به عنوان یکی از عناصر زیبایی سخن نقشی برجسته در ادبیاتِ فارسی دارد به ویژه ادبیاتِ عرفانی و ادبیاتِ حماسی. در ادبیاتِ کلاسیک نمادها معمولاً عمومیت دارند و شناخته شدهاند. در ادبیاتِ داستانی پیش از مشروطه هم نماد کاربردِ فراوانی دارد ولی در ا ین دوران نمادها بیشتر شخصی و خصوصی هستند و البته در خدمت مفاهیم اصلی داستان و رمان. این بیانِ نمادین علاوه بر غنیتر کردنِ نوشته به خواننده کمک میکند که مسائل مطرح شده در داستان را بهتر درک کند. نمادها در روابط همنشینی و جانشینی مفاهیمی را خلق میکنند که بیانِ آنها به زبانِ غیرنمادینِ آن تأثیر را در انتقال معنا ندارد. مثلاً در همان داستانِ گلدستهها و فلک که قبلاً به آن اشاره کردیم، گلدستهها اشاره به همان جایگاهِ رفیع و بلندی دارد که آموزش و پرورش ادعا میکند دانشآموزان را به آن میرساند ولی در همنشینی آن با واژهی نیمه کاره تبدیل میشود به نمادی برای نشان دادنِ عدم توفیقِ نظام آموزشی در دستیابی به این هدف.
گاهی یک ماجرا در داستانِ مفهومی نمادین مییابد مثلاً در رمان سووشون از خانم دانشور، داستان با ماجرای عروسی دخترِ حاکمِ شیراز آغاز میشود که به طورِ نمادین رابطه مردم را در آن زمان با منبعِ قدرت نشان میدهد. رفتارِ حاضران که از جمله نان سنگک چند متری که در زمان قحطی صنف نانوا پختهاند و هدایای دیگر همه نشانگرِ تلاشِ مردمی است که با وجود تحتِ ستم بودن میخواهند خود را به حاکم نزدیک بسازند و در این راه حاضرند حتی حقوق همنوعِ خود را زیر پا بگذارند. زیرا این نزدیک شدن به حاکم برای آنان امنیت میآورد.
نماد و استعاره در صورت تکرار تبدیل به موتیف و بین مایه میشوند که آن هم خود جزو عواملِ معناساز در متن است. در واقع وجودِ موتیف در متن به کشفِ معنایِ متنی و آنچه در متن اهمیت دارد کمک فراوان میکند.
رضایی: شما داستان نویسِ عزیز، پیرو چه سبکی در نوشتن هستید؟
بهارفر: خودم بیشتر داستانهای مدرن را میپسندم ولی در سبکِ رئالیسم انتقادی هم آثاری دارم. راستش فکر میکنم هنوز در آغازِ راه هستم و هنوز باید بیاموزم و تمرین کنم تا بتوانم به سبک خاصی برسم.
رضایی: در پایانِ این گفتگو اگر موضوعی مدنظر دارید، سراپا گوشم:
بهارفر: با سپاس از شما بانوی گرامی که این فرصت را در اختیارِ من قرار دادید. واقعاً باید دست کسانی را که در عرصههای فرهنگی به ویژه در حوزهی ادبیاتِ معاصر و داستان فعال هستند، بوسید. در این زمینه خیلی کم کاری شده و امیدوارم روز به روز شاهدِ پر رونقتر شدنِ این عرصه باشیم.
باز هم از شما گرامی به خاطر زحماتی که میکشید سپاسگزارم و قدردانِ شما هستم.
رضایی: من هم از حضورِ شما در این نشست قدردانی میکنم و از صمیم دل برایتان سربلندی و بهروزی آرزو دارم. ■
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
#کارگاه_داستاننویسی #داستان_نویسی #داستان #آموزش_داستاننویسی #نقدوبررسی_داستان #نویسندگی #داستان_خوانی #ویراستاری #ویراستاران #ویرایش #درست_نویسی #خانه_ویراستاران_چوک
گزارش شب شاهنامه / ترانه مسکوب
http://www.chouk.ir/khabargozari/11006-2015-03-13-16-10-18.html
گزارش شب توشیهیکو ایزوتسو، اسلامشناس پرآوازه ژاپنی
http://www.chouk.ir/khabargozari/10955-2015-03-04-10-12-38.html
گزارش شب مریم زندی، عکاسِ چهرهها،
http://www.chouk.ir/khabargozari/10941-2015-02-22-10-34-20.html
گزارش شب بهمن فرزانه در سالگرد خاموشی او
http://www.chouk.ir/khabargozari/10878-2015-02-05-10-48-37.html
گزارش جلسه دیدار و گفتگو با گلی ترقی در کتابفروشی آینده
http://www.chouk.ir/khabargozari/10793-2015-01-23-19-38-36.html
گزارش شب استادِ استادان موسیقی
http://www.chouk.ir/khabargozari/10769-2015-01-11-10-21-41.html
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب « پنج اقلیم حضور» نوشته دکتر داریوش شایگان
http://www.chouk.ir/khabargozari/10596-2014-12-15-05-22-20.html
گزارش شب فرانتس کافکا
http://www.chouk.ir/khabargozari/10536-2014-12-01-05-10-03.html
گزارش محمدرضا مقتدر، مؤلف کتاب باغهای ایرانی
http://www.chouk.ir/khabargozari/11445-2015-05-05-05-48-31.html
گزارش شب منصوره اتحادیه
http://www.chouk.ir/khabargozari/11422-2015-04-30-06-04-30.html
گزارش شب نورالدین زرین کلک
http://www.chouk.ir/khabargozari/11415-2015-04-27-13-13-44.html
گزارش شب نویسندگان ارمنی
http://www.chouk.ir/khabargozari/11387-2015-04-23-05-56-38.html
گزارش شب عزت الله انتظامی
http://www.chouk.ir/khabargozari/11376-2015-04-16-06-56-51.html
گزارش دیدار با جمشید/ گزارش از زهرا ناطقیان
http://www.chouk.ir/khabargozari/11366-2015-04-11-06-40-48.html
گزارش دیدار و گفتگو با جواد مجابی/ پریسا احدیان
http://www.chouk.ir/khabargozari/11597-2015-06-20-07-53-03.html
گزارش شب نکوداشت پوری سلطانی و جشن دویستمین شماره بخارا/ترانه مسکوب
http://www.chouk.ir/khabargozari/11574-2015-06-08-06-55-19.html
گزارش شب جشن نامه پوری سلطانی در بخارا
http://www.chouk.ir/khabargozari/11571-2015-06-06-09-01-12.html
گزارش شب احسان اشراقی، روایتگر تاریخ صفویه/پریسا احدیان
http://www.chouk.ir/khabargozari/11560-2015-06-01-10-26-41.html
گزارش شب باباطاهر، شخصیتی تاریخی/ترانه مسکوب
http://www.chouk.ir/khabargozari/11548-2015-05-31-08-02-02.html
گزارش شب فریده گلبو و پانزده روز در پاریس /پریسا احدیان
http://www.chouk.ir/khabargozari/11543-2015-05-29-17-41-31.html
گزارش شب شناخت لرستان به یاری حمید ایزدپناه/پریسا احدیان
http://www.chouk.ir/khabargozari/11473-2015-05-10-09-29-19.html
خلاصه رمان مرشد و مارگاریتا
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11927-2015-08-10-07-02-09.html
فیلم اپیزودیک یعنی چه؟
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11928-2015-08-10-08-41-02.html