نقد فيلم«زندگي با چشمان كاملا بسته»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

محمد اكبري

 

تقابل سنت و مدرنیته و شرایط سخت گذار از سنت به مدرنیته و همچنین بهایی که باید بابت اصلاح جامعه پرداخته شود و همچنین موضوع حجاب به شکلی نمادین و تقابل روشنفکر با متحجرین، به نظر می‌رسد که تمام زیر‌ساخت‌های آخرین فیلم رسول صدر عاملی را تشکیل می‌دهند.

فیلم زندگی با چشمان بسته خانواده‌ای سنتی را در محله‌ای سنتی از تهران نشان می‌دهد که دختری به نام پرستو و پسری به نام علی دو فرزند خانواده­ای را تشکیل می‌دهند که فرهاد آئیش نقش پدر این خانواده را بازی می­کند. پدر کارش ساختن پرده‌های حصیری‌ست که بر طبق سنت ایرانی حجابی برای پنجره‌ی خانه‌های مردم است. پدر علاوه بر اینکه مشتری دائم مسجد محل است، انسانی شریف و خود را مسئول ارشاد اهالی محل می‌داند. مادر هم مانند مادران سنتی ایرانی خانه‌دار است.

دختر خانواده (ترانه علیدوستی) که پرستو نام دارد مثل اکثر دختران خانواده‌های ایرانی علاقه‌مند به پدر و یا به اصطلاح بابایی هست. پسر خانواده (حامد بهداد) که در ابتدای فیلم فقط اسم او را می‌شنویم و دقیقاً معلوم نیست که کجاست و چه می‌کند روابط نزدیکی با پرستو دارد و با همدیگر نامه‌نگاری می‌کنند. پرستو در دانشگاه و رشته­ی مورد علاقه‌اش یعنی حقوق قبول می­شود اما به نظر اتفاقی خاص (که دقیقاً معلوم نیست چه می‌باشد) باعث ترک تحصیل او می‌شود. بعد از ترک تحصیل رفتار پرستو عوض می‌شود. با همان تحصیلات نیمه‌کاره در دفتر یک وکیل مشغول کار می‌شود. او هر از گاهی با موکلین آن دفتر در رستوران قرار می‌گذارد و با آنها غذا می‌خورد. همچنین این موکلین با ماشین‌های مدل بالا او را تا منزلش می‌رسانند. پرستو دیگر آن پرستوی چادری و محبوب محل نیست که برای نماز به مسجد می‌رفت. هم لباسش و هم رفتارش عوض شده و شب دیر به خانه می‌آید. به قول معروف امروزی لباس می‌پوشد و آرایش می‌کند و تا نصف‌شب بیرون کار می­کند و گاهی با دوستش بیرون می‌رود و خوش می‌گذراند، دوستی که خود جای سوال دارد!

پدر و مادر از رفتار پرستو شاکی‌اند و ناراضی. کسی با پرستو حرف نمی‌زند و او هم چیزی را به کسی توضیح نمی‌دهد. دیر آمدن­های پرستو به خانه آن هم در یک محله سنتی و پیاده شدن از ماشین‌های مدل‌بالا به همراه لباس متفاوت و ظاهر متفاوت همه باعث شده است که مردم محله نسبت به پرستو بدبین باشند و فکر کنند که پرستو فاسد شده است. حرف‌های پشت سر و احیاناً رودر‌روی مردم باعث شده است پدر و مادر پرستو در آن محله به شدت احساس سرخوردگی بکنند و آنها هم باورشان بشود که دخترشان فاسد شده است. ما در اینجا می‌بینیم که در یک روایت غیر‌عقلانی، پدر و مادر پرستو فقط ناظر رفتارهای هنجار‌شکن او هستند بدون اینکه به او اعتراضی بکنند یا اینکه حتی با او حرف بزنند، و این موضوع بر سنگین شدن فضا بیش از پیش می‌افزاید. تنها واکنشی که این پدر و مادر در قبال رفتارهای هنجار‌شکن دخترشان می‌توانند داشته باشند این است که در سکوت شب تصمیم به کشتن وی بگیرند.

ظاهراً تا این‌جای قضیه ماجرا مبهم و نامانوس است و انگار با موضوعی عقلانی روبرو نیستیم. فضای فیلم به شدت سنگین شده است. فضایی که انگار نتیجه تقابل سنت (پدر و مادر پرستو) و مدرنیته (خود پرستو) است.

اما تا آخر فیلم که نمی‌شود این‌چنین باقی بماند، باید یک فرجی بشود. چون ادامه کار به این منوال انگار راه به جایی نمی‌برد. در اینجا نیاز به یک حلال مشکلات داریم و آن علی پسر خانواده و برادر پرستو است. بالاخره سر‌وکله‌ی علی از یک سفر و غیبت طولانی پیدا می‌شود. اینکه علی کجا بوده و چرا بوده سوالاتی ست که ظاهراً کارگردان دلش نخواسته است که ما زیاد بدانیم. فقط مهم این است که نقش و سهم علی را در حضورش، خوب متوجه شویم. علی انگار نماد اصلاحات است، نماد عقلانیت است، علی قرار است بین سنت و مدرنیته پلی بسازد و صلحی ایجاد کند، علی انگار مسیری است که انسان‌ها در آن با فاصله گرفتن از سنت‌ها به موجوداتی مدرن تبدیل می‌شوند، علی قرار است سوءتفاهم‌ها را برطرف کند و در آخر اینکه قرار است با مرگ خود بهای این‌همه باشد. بها و هزینه‌ای که جامعه باید بپردازد تا دوران گذار را تجربه کند.

علی یک دوست دوران کودکی به نام امید دارد. امید انگار نماد روشنفکر خاموش جامعه است. روشنفکری که مشکلات را می‌بیند اما سکوت اختیار کرده است و گویی لازم است تا محرکی باشد تا قفل سکوت امید بشکند. در یک حرکت نمادین با یک بازی کودکانه قفل سکوت امیر و پرستو شکسته می‌شود. بازی در اینجا در حقیقت تعامل و رسیدن به یک گفتمان برای ایجاد رابطه است. امید سکوتش را می‌شکند چون عامل دوست داشتن در میان است دوست داشتن پرستو و پرستو لب به سخن باز می‌کند چون با او ارتباط برقرار شده و گفتگویی شکل گرفته است و ارتباط باعث تلطیف فضا می‌شود. انسان‌های مدرن برای حل مشکلاتشان با همدیگر حرف می‌زنند و در اینجا انگار مشکلات می‌خواهد حل شود. گشودن زنجیری که مقدم بر کنتور آب زده به دست امید به نوعی گشوده شدن راهی‌ست که انگار به روشنایی می‌رود.

در این فیلم ما شاهد سه شخصیت دیگر نیز هستیم. شخصیتی به نام مقدم، کسی که با زنش مشکل دارد و یک زن صیغه‌ای هم اختیار کرده و در عین حال دل در گرو پرستو هم دارد! مقدم نماد انسان‌های زیاده‌خواه جامعه است، آدم‌هایی که می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند، آدم‌هایی که می‌خواهند از شکل هرج و مرج‌گونه دوران گذار سوء‌استفاده کنند و بالاخره اینکه نماد آدم‌های خیانتکار. شخصیت بعدی، زن مقدم است، کسی که وسواس در شستن دارد و هرچه قدر می‌شوید انگار بوی بد لباس‌ها از بین نمی‌رود. به نظر می‌رسد در اینجا شاید این خیانت است که هرچه قدر هم شسته می‌شود پاک نمی‌شود و آن هم کنایه از خیانت مقدم می‌تواند باشد. و شخصیت دیگر قابل بحث زن صیغه‌ای مقدم است. زیرا پرستو که با وی دوست است حاضر است به خاطر دوستی‌اش به ظاهر روی خوشی به مقدم نشان دهد تا بلکه بتواند بچه‌ی دوستش را که حاصل ازدواج موقت آنهاست از مقدم بگیرد. به ظاهر این فداکاری و زیر سوال رفتن آبروی وی توجیه عقلانی ندارد، اما به نظر می‌رسد پرستو نقش روشنفکری را بازی می‌کند که بدون ترس از برچسب‌ها و تهمت‌هایی که به وی زده می‌شود به سراغ معایب جامعه می‌رود تا شاید بتواند آنها را از دامن جامعه پاک کند. روشنفکر انگار وظیفه­ی ساختن مدینه فاضله را ندارد فقط شاید بتواند کوره‌راهی به سمت آن بگشاید. این فیلم شاید به نوعی سنت را به نقد می‌کشد و مترصد هر فرصت کوتاهی‌ست تا معایب آن بزرگ جلوه کند. و فرصتی دست نمی‌دهد تا معایب مدرنیته هم به تصویر کشیده شود اما چیزی که هست این است که با تمام وجود هم از مدرنیته دفاع نمی­­شود و در جایی حتی نقبی به آن زده می‌شود، اما شاید بهتر بود کمی بیشتر بدان پرداخت تا بیننده حس نکند هدف این فیلم غسل تعمید دادن مدرنیته است. این فیلم را اگر در پوسته­ی ظاهری آن بخواهیم ببینیم شاهد روایتی هستیم که بر بستری از عناصر غیر‌عقلانی شکل می‌گیرد، اما اگر بخواهیم به لایه‌های عمیق‌تر فیلم سرک بکشیم تلاش کارگردان و نویسنده‌ای را شاهدیم که حرف‌هایی برای گفتن دارند. در این نوشتار سعی کردیم تا همین حرف‌های کارگردان و نویسنده را متوجه شویم. اینکه این حرف‌ها خوب‌اند یا بد هدف نبوده است. در آخر می‌توان گفت که کارگردان فیلم توانسته بود با بازی خوب و روان بازیگران نه لزوما همه آنها، لحظات تأثیر‌گذار و گیرایی را بر قاب تصویر سینما ایجاد کند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692