فرانسه، از رنسانس تا عصر حاضر (5) / عصر واقعگرایی، طبیعتگرایی و نمادگرایی (1)
بررسی نیمهی دوم سدهی نوزدهم ادبیات فرانسه تا حد زیادی بحث از چهار ایسم (گرایش) است:
- رئالیسم (واقعگرایی)
- ناتورالیسم (طبیعتگرایی)
- پارناسیانیسم (مکتب پارناس)
- سمبولیسم (نمادگرایی یا رمزگرایی)
در حدود سال 1842 قالبهای کهن رمانتیسم که در طی دههی چهارم این قرن غلبه داشت، راه زوال میسپرد؛ هر چند هوگو و چند تن از دیگر شعرا همچنان به سرودن اشعار رمانیک ادامه دادند. واقعگرایی که از سال 1830 به بعد کمکم به وجود آمد، از چند منبع نیرو میگرفت: نخست از جانب تعداد زیادی از نویسندگان و هنرمندان (معمولاً تهیدست) با ذوق و سلیقههای متفاوت که در محلهی لاتین پاریس کولیوار میزیستند و میانمایگی زشت بورژوازی و بدبینی ناشی از خودپرستی رمانتیکها را به تمسخر میگرفتند؛ و دوم از ناحیهی کاریکاتوریستهای مکتب باربیزون که در برابر خشونت و واقعیتگریزی نقاشی مکتب رمانتیک واکنش نشان میدادند. هنرمندان باربیزون برای مضمون آثار خود به مناظر فرانسه و زندگی ساده روی آوردند.
از سال 1850 به بعد واقعگرایی دو شاخه میشود: نخست واقعگرایی هنری که مدافع آن مکتب "هنر برای هنر" است. گوتیه یکی از اعضای این مکتب و فلوبر و شاعران پارناس را نیز در همین تقسیمبندی میتوان قرار داد. دوم واقعگرایی شبه علمی یا طبیعتگرایی که امیل زولا پیشوای ناتورالیستها از آن به عنوان فرمول کاربرد علم جدید در ادبیات دفاع میکند. طبیعتگرایی در زمینهی انگشت نهادن بر پلیدیهای و زشتیهایی که بیمحابا و به دقت به توصیف آن میپردازد، یکی دو گام از واقعگرایی اولیه فراتر میرود.
عجیب آن که رویدادهای نظامی این قرن، تاثیر ناچیزی بر ادبیات داشت. حتی جنگ فرانسه-پروس نادیده انگاشته شد و تنها موپاسان، زولا و آلفونس دوده اشاراتی بر آن داشتند. آن چه مورد توجه قرار گرفت، گرایشهای فلسفی، مبارزهی اقتصادی و به ویژه دریفوس بود که آثاری را به خود
اختصاص داد. انواع ادبی عمده در این دوره عبارتند از: نمایشنامه، تاریخ، نقد ادبی، شعر، داستان کوتاه و رمان.
در سال 1842 رمان به عنوان مهمترین نوع ادبی شهرت یافت. رمان رمانتیک کهن هم کمکم از اعتبار افتاد و رمانهای واقعگرا که از زندگی زمان الهام میگرفت به تدریج اهمیت یافت تا سرانجام جای خود را به طبیعتگرایی داد. واکنش آدمی در برابر مسائل زندگی و موضوعات معنوی و فراطبیعی به دو شیوهی متفاوت ابراز میشود. یکی از آنها سعی در طفره رفتن یا فراموش کردن آنهاست، بدین ترتیب که دست به تخیل بزنیم تا ما را به جاهای دور بکشاند؛ این راهی است که رمانتیسم میپیمود. دوم، روبرو شدن با آنهاست و کوشش برای دیدن هر آن چه باید دیده شود ولو این که خسته کننده، زشت و دردناک باشد؛ و این راه واقعگرایی است. در حدود سال 1830 تعدادی از نویسندگان فرانسوی از آن چه در نظر آنها برداشت کاذب رمانتیکها از زندگی تلقی میشد خسته شده بودند. واقعگرایان با طغیان علیه درونگرایی، پندارگرایی، گریز از واقعیت و ابهام آفرینیهای گاه و بیگاه رمانتیسم، به کوشش در جهت بیان مطالب غیرشخصی، برونگرایی، نزدیک به واقعیات و دقت به جزئیات پرداختند. آنان در تلاش برای یافتن واقعیت و تصویر کردن آن به زمان حال، به امور پیش پا افتاده، به علوم، مادهگرایی و گاهی هم به بدبینی توسل جستند. البته آنان بر هواخواهی رمانتیکها از انسان دوستی، اصلاحات اجتماعی و دموکراسی صحه میگذارند. بسیاری از واقعگرایان فرانسوی، پارهای از ویژگیهای رمانتیکها را همچنان حفظ کردند و شماری از نویسندگان برجستهی رمانتیک نیز مثل ژرژ ساند، تمایلات واقعگرایانه داشتند. سه تن از برجستهترین واقعگرایان اولیه بالزاک، استاندال و مریمه هستند:
اونوره دو بالزاک (1799-1850) پیشوای واقعگرایی جدید، در شهر تور زاده شد. به روحگرایی، خواب هیپنوتیزم و تعالیم مذهبی سودنبرگ علاقه نشان میداد. وضعیت مالی نابسامانی داشت اما از سال 1845 به بعد، با فروش کتابهایش به درآمد خوبی دست یافت. در سال 1850 با کنتس ثروتمندی به نام مادامهانسکا ازدواج کرد. چند ماه بعد، در اثر عارضهی قلبی در گذشت. او در نوشتن تلاشی خستگیناپذیر داشت و جدیت و پشتکارش در نوشتن بینظیر بود. شهرت بالزاک مرهون دو اثر (یا رشته آثار) است: داستانهای خنده آور و کمدی انسانی
- داستانهای خنده آور (1833) مجموعهای از داستانهای کوتاه است به سبک رابله. بسیاری از این داستانها جذاب در عین حال سرشار از شوخیهای رکیک و زنندهاند.
- کمدی انسانی (1829-1848) بالزاک با این که تا پیش از سال 1830 چند رمان موفق نگاشته بود، تنها در سالهای 1830 تا 1834 بود که طرح خود را برای نوشتن شرحی جامع و مفصل دربارهی تمامیت زندگی فرانسویان به روشنی تنظیم کرد. درست همان گونه که دانته در کمدی الهی ساکنان سراسر مناطق دوزخ و اعراف و بهشت را تصویر مینماید، بالزاک هم در کمدی انسانی همهی انواع آدمهای عالم یا لااقل فرانسه را تصویر مینماید، بالزاک هم در کمدی انسانی همهی انواع آدمهای عالم یا لااقل فرانسه را تصویر میکند. بالزاک، نخست در نظر داشت تا همهی رمانهایش را آنها را که قبلاً نوشته بود و آن چه را خیال داشت بنویسد در داستانهایی دورهای با عنوان بررسی آداب و عادات عرضه نماید. در سال 1835 تصمیم گرفت دو بخش دیگر، برررسیهای فلسفی و بررسیهای تحلیلی را به مجموعه اضافه کند. سرانجام در سال 1841 این سه بخش را کمدی انسانی نامید. بالزاک 95 عنوان از آفریدههایش را در کمدی انسانی گرد آورد و در صدد خلق پنجاه و پنج اثر دیگر بود، که زندگیاش به پایان رسید. البته آن مقدار که موفق به نگارش آن شد بیش از چهارمیلیون کلمه است که بیش از دو هزار شخصیت را در بر میگیرد که از این میان حدود پانصد شخصیت در بیش از یک داستان ظاهر میشوند. شماری از داستانهای بالزاک صرفاً داستان کوتاه است، برخی رمانچه و بعضی هم رمان کامل.
نخستین بخش از این داستانهای دورهای، بررسی آداب و عادات، شش فصل دارد:
- دربارهی زندگی شخصی: که از احوال مردم بورژوا و به ویژه عواطف و شور و هیجان جوانان است. از داستانهای این فصل: باباگوریو و سرهنگ شایر
- دربارهی زندگی ولایتی: شامل داستانهایی از عشقهای پاک و بی آلایش و امیدها و تاثرات مردم ولایات فرانسه، یعنی مناطق کمابیش دورافتاده نسبت به پاریس. از بهترین رمانهای این فصل، اوژنی گرانده است.
- دربارهی زندگی پاریسی: در این جا داستانهایی از زندگی مردم پاریس روایت میشود. بعضی از داستانها نیز مضامینی نظیر داد و ستد و دسیسهکاری دارند. دخترعموبت و پسرعمو پون دو داستان عمدهی این فصلاند.
- دربارۀ زندگی سیاسی: بالزاک در این دو فصل میکوشد ذوق و مصالح تودهها، حرکت سهمگین دستگاه اجتماعی و برخوردهای میان منافع گروهی خاص و علائق عموم را تبیین و تفسیر کند. ماجرای مرموز داستان مهم این فصل است.
- مهمترین داستان فصل پنج که به نظر میرسد به لحاظ مضمون به فصل چهار نزدیک باشد، شوآنها است.
- دربارهی زندگی روستایی: بالزاک در این فصل مناظر آرام روستایی را در کنار زندگی پرغوغای شهر تصویر میکند. او قصد دارد نشان دهد طبیعت بشری، دل بستگیهای آدمیو مبارزات انسانی، همه جا یکساناند. پزشک روستا، کشیش دهکده و دهقانان از داستانهای این فصلاند.
در بخش دوم، بررسیهای فلسفی، بالزاک موجبات ایجاد نظام اجتماعی عصر را مورد بررسی قرار میدهدو داستانهای چرم ساغری و سرافیتا در این بخش جای دارند.
در بخش سوم، بررسیهای تحلیلی، بالزاک به بازکاوی اصولی میپردازد که زمینهی انگیزههای اجتماعی شناخته میشوند. این بخش، فیزیولوژی ازدواج را که بیشتر به رساله میماند تا رمان در بر میگیرد. ■
گردآوری و تنظیم: مریم ایلخان
منبع: تاریخ ادبیات جهان، باکنر تراویک