بررسی فرهنگ کتاب‌خوانی مردم ایران

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

حسين بركتي

 

از سال‌هاست پرسشی برایم مطرح است که چرا در ایران مطالعه ضعیف است و کم‌رنگ اما فرهنگ شفاهي قوي است و پر‌رنگ؟ کامل‌ترین و درست‌ترین تحلیلی که خوانده‌ام مربوط به دکترمهدی محسنیان راد" می‌باشد که در کتاب "ارتباط‌شناسي" کامل به این موضوع پرداخته است، به‌هر‌حال بی‌راه ندیدم گزیده‌ای از این مطالب را که عیناً از کتاب ارتباط‌شناسی (بخش هفتم/سیر تحولات انسان با انسان) ایشان اخذ کرده‌ام را منتشر کنم:

"اروپا، در سال ۱۴۳۶م به‌همت گوتنبرگ وارد کهکشان جدید شد. اما ما ایرانی‌ها خیلی دیر تصمیم به چنین مهاجرتی گرفتیم. قومی کوچک از ما، ارامنه‌ی اصفهان، صدونود سال بعد یعنی در فاصله‌ای که سه‌نسل در اروپا کتاب‌هایی در تیراژ بالا و ارزان را در دسترس داشتند و روزنامه منتشر می‌شد. ارامنه‌ی اصفهان در سال ۱۶۴۰م با ماشین چاپی که از روسیه آورده بودند کتابی مذهبی و به زبان ارمنی چاپ کردند. نخستین چاپخانه در تبریز به‌کار افتاد و پنچ جلد کتاب به‌نام رساله آبله کوبی منتشر کرد.

وقتی اولین روزنامه ما به‌نام کاغذ اخبار، در سال ۱۸۳۷میلادی (۱۲۱۶شمسی) منتشر شد ۲۱۵‌سال از انتشار اولین روزنامه در لندن گذشته بود. در همان روزهایی که روزنامه‌ی وقایع‌اتفاقیه (سومین روزنامه ایران) به فاصله ۱۴ سال بعد با تیراژ ۱۱۰۰ نسخه منتشر می‌شد، تیراژ روزنامه‌ی لاپرس در پاریس ۷۸۰۰ نسخه بود و همزمان با آن شش روزنامه‌ی معتبر و پرفروش دیگر روی میز روزنامه فروشی‌های پاریس بود. در همان زمان روزنامه‌ی دیلی تلگراف در لندن ۱۴۱ هزار نسخه تیراژ داشت، تیراژی حتی بیشتر از پرتیراژترین روزنامه‌های امروز ایران.

اما حقیت این است که ما نتوانستیم در کهکشان گوتنبرگ اقامتی معقول داشته باشیم. در روزنامه کاغذاخبار ۱۴ عنوان مختلف برای شاه مطرح شده بود. قیمت روزنامه وقایع‌اتفاقیه چیزی حدود ۴۰ برابر روزنامه لاپرس و معادل ۵/۷ کیلو نان بود. همان سال‌ها ۹۹ درصد جمعیت یازده میلیونی ایرانبی‌سواد بودند.

در سال ۱۹۲۰م نخستین فرستنده‌ی رادیویی جهان در لندن به‌کار افتاد. انگلیسی‌ها چمدان‌هایشان را بستند تا برای سفر به کهکشان‌مارکنی حرکت کنند. در آن سال حدود سیصد سال بود که آنها در کهکشان گوتنبرگ زندگی می‌کردند. مرد انگلیسی کتاب و روزنامه‌ی چاپی می‌خواند، پدرش نیز می‌خواند، پدر‌بزرگش هم، قبلی و قبلی هم.

سال ۱۹۴۰م اولین فرستنده رادیویی ایران به‌کار افتاد. یعنی فقط ۲۰ سال پس از افتتاح نخستین فرستنده‌ی رادیویی جهان در حالی‌که ۳۸۱ سال پس از اولین چاپخانه در اروپا، اولین چاپخانه با حروف فارسی به‌کار افتاد و ۲۱۵ سال بعد از اولین روزنامه در جهان، اولین روزنامه در ایران انتشار یافت.

آن مرد انگلیسی شتابان برای این سفر آمده نشد. اما آن مرد ایرانی که سفر خود را با آن روزنامه‌ی گران‌قیمت و پر از القاب شاه شروع کرد و در ادامه نیز با آن هفت دوره‌ی مطبوعاتی که فقط ۴/۱۳ درصد آن آزادی مطبوعات آن هم از نوع فحاش یا خنثی بود مواجه شد، بنابراین این شتابان به‌سوی کهکشان‌مارکنی پرواز کرد یا به‌عبارتی پروازش دادند.هزینه این سفر سریع و گران به کهکشان‌مارکنی را پول نفت تأمین کرد.

در‌حالی‌که‌ کشورهای غربی ‌۴۸۴ ‌سال در کهکشان‌گوتنبرگ زندگی کردند و با آن خو گرفتند، ما فقط ۱۲۳ سال در آن کهکشان زندگی کردیم. یعنی ما ۳۶۱ سال کمتر از آنان آنجا بودیم (سوای این کمیت، کیفیت آن زندگی نیز توضیح داده شد). در‌حالی‌که تفاوت مدت زمانی که آنان در کهکشان‌مارکنی زندگی کرده‌اند با ما فقط ۲۰ سال است.

این تفاوت سبب یک‌سری ویژگی‌های اجتماعی در زمینه‌ی ارتباطات‌انسانی در این سرزمین شده ‌است. از فرضیه‌هایی که دارم این است که بی‌توجه به متغیر سواد، شاید بتوان کم‌توجهی نسبی ایرانی‌ها را به پیام‌های مکتوب، چه در حد روزنامه، مجله، کتاب و چه گزارش‌های اداری، نامه‌نگاری و... ناشی از عواملی از جمله همین عامل عدم اقامت کافی در کهکشان‌گوتنبرگ دانست"

به این عوامل اضافه کنید:

* سانسور

* هزینه کتاب

* عدم برگشت سرمایه در حوزه نشر کتاب درایران

* اعتماد به فرهنگ شفاهی (ما ایرانی‌ها غالباً به‌خاطر اینکه تعداد افراد باسواد در هر خانواده کم بود اکثراً کتاب‌ها یا قصه‌ها را یک فرد باسواد می‌خوانده ودیگران گوش می‌دادند. وعاظ بر منابر سخنرانی می‌کردند و کمتر پیش می‌آمد فردی برای تحقیق از کتب مذهبی استفاده نماید و سخنان وعاظ خود مرجع درستی و غلط بودن موضوعی بوده است.)

با این تفاسیر به‌خوبی دیده می‌شود که با توجه به افزایش جمعیت باسواد و توسعه صنعت‌چاپ در کشور همچنین هزینه مناسب کتاب (در مقایسه با کالا‌های فرهنگی صوتی و بصری) هر روز تیراژ کتاب‌ها کمتر و کمتر شده و به‌قولی در حوزه ادبیات‌داستانی رقابت بر سر 5000 هزار خواننده است!

با توجه به موارد فوق و نیز بررسی‌های انجام شده در حوزه روانشناسیِ، خوانش‌کتاب در ایران در برابر هنر‌های صوتی و بصری؛ من پیشنهاد می‌کنم برای آشتی و گرایش مردم به خواندن و آموختن، در ابتدا کتاب‌های فاخر فرهنگ ایرانی را در قالب کتاب‌های صوتی و تصویری با جذابیت‌های شنیداری و بصری خوب، در کنار کتاب‌های چابی عرضه شود. این امر ممکن است در ابتدا تأثیر شگرفی در مراجعه مردم برای خرید کتاب ایجاد نکند. اما به‌مرور می‌توان امیدوار بود با توجه به غنای مفاهیم و مضامین کتب، سطح فرهنگ مطالعه توده مردم بالا رفته و باعث خود‌جوشی در بدنه جامعه شود؛ و این‌بار خود‌مردم برای خواندن مطالب جدید رغبت نشان دهند. فرهنگ


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692