نگاهی به رمان «آبنبات هل‌دار» نویسنده «مهرداد صدقی»؛ «محمود خلیلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahmod khalili

تلخ و شیرینِ نوجوانی با طعم هِل

مشخصات کتاب: آبنبات هل دار / نویسنده: مهرداد صدقی / رمان طنز / چاپ سوم 1394 / شمارگان: 5000 نسخه / تعداد صفحات: 416 صفحه / انتشارات: سـوره مهر / قیمت: 15 هزار تومان

 

مهرداد صدقی متولد 1365 در بجنورد و دارای مدرک فوق لیسانس در رشته‌ی صنایع چوب و کاغذ است. بنابر آخرین خبرها، وی تاکنون هشت اثر طنز به نام‌های: نقطه ته خط، آبنبات هل‌دار، مغز نوشته‌های یک جنین، مغز نوشته‌های یک نوزاد، میرزا روبات، رقص با گربه‌ها، تعلیمات غیراجتماعی و آبنبات پسته‌ای را به بازار نشر عرضه داشته است.

وی در مصاحبه با خبرگزاری فارس اظهار داشته بود: «اصلاً آرزویم این است که اگر خدای ناکرده کسی دمغ است، حال و روز خوشی ندارد و یا افسرده است، دکتر به آنها خواندن کتاب‌هایم را تجویز کند و آنها هم حس کنند در هنگام مطالعه، لحظات خوشی داشته‌اند. این مساله برای من از جوایز جشنواره‌ها و حق التالیف‌ها هم مهم‌تر است. دوست دارم هر کسی با خواندن کتابم احساس خوبی داشته باشد.»

صدقی در مورد قضاوت کتاب‌هایش خواستار آن شده است که تمامی پنج جلد آبنبات‌ها خوانده شود و می‌گوید:

« مخاطب وقتی می‌تواند قضاوت کامل‌تری داشته باشد که هر 5 جلد کتاب آب‌نبات و سیر وقایع آنها را بخواند. کاراکترهای من در طول زمان رفتارشان عوض می‌شود. دیدگاه‌هایشان هم متفاوت می‌شود و جز شخصیت محمد، بقیه افراد جامعه رفتارهای متفاوت و گاها متناقضی از خود بروز می‌دهند. ممکن است کاراکتری که در آب‌نبات پسته‌ای به یک جریان سیاسی نزدیک است در کتاب بعدی به جریان دیگری نزدیک باشد. برای همین می گویم فعلاً زود قضاوت نکنند و سیر کلی کتاب‌ها را ببینند».

وی در مورد سه جلد باقی مانده از آبنبات ها گفته است: «فعلاً پیش نویس هایشان را تهیه کردم. یادداشت بر می‌دارم ولی شروع به نوشتن نکرده‌ام. سیر کلی داستان در جلد سوم برایم مشخص شده. جلد سوم آخرین جلدی است که در بجنورد اتفاق می‌افتد و بعد از آنجا خارج می‌شود.» پس، ما نیز از قضاوت کلی دوری می‌کنیم و تنها یک جلد را با تمام خصوصیات آن بررسی و نگاه می‌کنیم تا چیزی در این میان از قلم نیفتد.

خلاصه‌ی رمان:

محسن نوجوان کله‌شق و درس نخوانی است که با خانواده‌اش در بجنورد زندگی می‌کنند. او برادری به نام محمد و خواهری به نام ملیحه دارد. محسن که نقش راوی داستان را دارد، از کم و کیف زندگی خودشان در دوران جنگ تحمیلی می‌گوید. برادرش محمد که فعال بسیجی است، خانواده را راضی می‌کند تا به جبهه برود. او در یکی از عملیات‌ها به اسارت گرفته می‌شود و گرچه حضور فیزیکی در داستان ندارد، اما محور اصلی داستان و ماجراهای رخداده در طی رمان است.

با شرایط پیش آمده و اسارت محمد، محسن تلاش می‌کند دیگر آن بچه‌ی مردم آزار و کج رفتار نباشد. او با همت و کوششی که سخت از وی بعید است، خود را به رتبه‌های بالای تحصیلی می‌رساند به گونه‌ای که مایه‌ی تعجب و حیرت همه می‌شود. قبولی ملیحه در دانشگاه نیز دلیل دیگری است تا محسن بیش‌تر از پیش به درس و مدرسه اهمیت بدهد. سرانجام با امضای قطع نامه و پایان جنگ، خبر آزادی اسرا و بازگشت آنان همگان را به وجد می‌آورد. محمد باز می‌گردد و پس از سالها، فرزند نادیده‌ی خود را به آغوش می‌کشد، در حالی که یک پای خود را در منطقه جا گذاشته است.

نگاهی به نکات قوت و ضعف:

  • در ابتدا ناچارم بر لزوم طراحی روی جلد، مطابق با متن داستان، تاکید مجدد داشته باشم. متاسفانه در سالهای اخیر به این مهم، یعنی طراحی روی جلد، چنان که باید و شاید اهمیت داده نمی‌شود! چرایی این مطلب باید مورد تحقیق و واکاوی قرار گیرد اما مشخص نیست که این رویکرد جدید، ریشه در کدام تفکر دارد. مگر ممکن است کالایی برای عرضه گذاشته شود اما به بدترین شکل در ویترین معرفی شود؟

آنچه که مخاطب در ابتدا با آن برخورد می‌کند، طرح روی جلد کتاب است. این طرح، باید علاوه بر جذابیت، گویای متن کتاب باشد، به گونه‌ای که بتواند راهنمای خواننده و یا خریدار کتاب باشد، اما این ضرورت، چندان هم مد نظر دوستان طراح نیست و کتاب حاضر نیز دارای همان مشکل حاد است. کنار هم نهادن مشتی هِل و نقل و نبات، و طراحی آن به شکلی که گویای یک طرح هندسی و یا اسلیمی باشد، چه کمکی به آشنایی و یا معرفی متن کتاب به مخاطب دارد؟

  • تقدیر و تشکر. نخست باید از دقت نظر نویسنده‌ی اثر، مهرداد صدقی و ویراستار آن، اکرم دژهوست گنک، به جهت ارائه کتابی بی نقص و با کمترین ایراد تایپی و نگارشی، تشکر کرد و به آنان تبریک گفت. امروزه که کتاب‌هایی با غلط‌های فراوان، و با بی‌دقتی در علامت‌گذاری و عدم رعایت قواعد نوشتار پارسی، به وفور در بازار نشر دیده می‌شود، وجود و چاپ کتاب‌هایی چون آبنبات هل‌دار بیشتر به معجزه شبیه است.
  • مهرداد صدقی در خلال رمان طنز خود به دنیای پر از شیطنت، خرابکاری، عشق و سرگرمی‌های یک نوجوان می‌پردازد. او چنان با دقت و ریزبینی به این دنیای سراسر هیجان و شلوغی پا می‌گذارد که گویی تمام آن چه که بر قهرمان داستانش رفته، خاطرات شخصی نویسنده است. برای کسانی که چنین دورانی را با شرایط کم و بیش نزدیک به قهرمانان داستان داشته‌اند، همین جزئی نگری و ورود به دنیای نوجوانان باعث شده است رمان آبنبات هل‌دار، حس همذات پنداری را در خواننده ایجاد کند. لازم به ذکر است، در پاره‌ای از موارد، محسنِ این رمان به شدت به شخصیت قصه‌های مجید نزدیک می‌شود اما آن پاکی و صداقتی که توام با رعایت اخلاق در شخصیت مجید دیده می‌شد، در شخصیت محسن بسیار کمرنگ است. همین نکات، علی رغم تمامی مشابهت‌ها، از بارزترین وجوه تمایز دو شخصیت نامبرده است.
  • اشارات تاریخی روایت. برخی اشارات تاریخی آن هم به چیزهایی که می‌تواند آدم‌های مسن امروز را با خاطرات دیروز پیوند بزند، در این رمان گرچه کمرنگ، اما در مواردی به صورت خاص، پررنگ‌تر آمده‌اند تا مخاطب را با اثر همراه کنند. اشاره به سریال اوشین (ص 375). سریالی که با دوبله‌ی قوی و تغییر هنرمندانه‌ی داستان آن توسط عوامل صدا و سیما، کم مانده بود از خانم اوشین اسطوره‌ای در ایران بسازد، یکی از این موارد است.

اشاره به کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 طی مناسک حج در عربستان. این مورد نیز تاکید می‌کند که این رمان می‌تواند بسیار واقعی باشد، به گونه‌ای که حوادث تلخ تاریخی نیز در آن آورده شده است. از میان روایت‌ها و یادآوری شرایط آن روزگار که توسط مهرداد صدقی به رشته‌ی تحریر در آمده، نحوه‌ی اعلام نتایج کنکور (صفحات 344 و 345)، با پرداختن به جزئیات آن، تصویری پر رنگ و جذاب از کار درآمده است.

از دیگر صحنه‌های به یادماندنی و پر از شوخی رمان، می‌توان به بخش خواستگاری رفتن محمد در صفحات 36 تا 47 و سینما رفتن محسن و دوستانش در صفحات 103 و 106 اشاره کرد. از این دست شیرینی‌ها می‌توان به موارد دیگری اشاره کرد که لطف آن تنها با خواندن کتاب به نمایش در می‌آید.

  • استفاده از گویش خاص منطقه بجنورد و پانویس کردن لغات و اصطلاحات از نکات قوت رمان است. این کتاب می‌تواند الگویی برای نویسندگانی باشد که می‌خواهند در روایت داستانی و حتا غیر داستانی خود از گویش محلی استفاده کنند و ترس از خوانده نشدن اثر، آنان را از این کار باز می‌دارد. گرچه تلاش بیشتری برای اعراب گذاری و یا اصلاح فونتیک، لازم به نظر می‌رسد.
  • یکی از نکاتی که خواننده‌ای چون نگارنده‌ی این سطور را (که دهه‌ی شصت را با همه‌ی سختی‌ها و تلخی‌هایش با گوشت و خون خود حس کرده است) کمی از متن داستان دور می‌کند، ساخت فضایی است پر از شوخی و طنز و مطایبه که با حال و هوای آن روزگاران تناسب کامل ندارد و جای بحث در آن باقی است. روزگار بمباران شهرها، اوج گیری عملیات در مناطق مختلف مرزی، بالا رفتن آمار شهدا و جانبازان، کمبود برخی داروها و دیگر مشکلاتِ ناشی از جنگ، اگر در هر جغرافیای جهان اتفاق می‌افتاد، می‌توانست حکومت را ساقط کند و تمامی تلاش‌ها و فعالیت‌ها را تحت الشعاع خود قرار دهد و موجی از نگرانی، عصبّیت و اعتراض را با خود به همراه داشته باشد که در ایران اسلامی با همت و صبر مردم این اتفاق نیفتاد.
  • همه چیز تا انتها خوب پیش رفته است، اما در پایان رمان با بخش زائدی رو به رو می‌شویم که با حذف تنها یک صفحه می‌توان کتاب را نجات داد. در ص 411 کتاب، راوی (محسن) به زمان حال می‌آید، یعنی زمانی که از روایت فاصله گرفته تا آنها را برای خواننده‌اش بازگو کند. نویسنده در این صفحه گرچه کوشش دارد وجه تسمیه نامگذاری کتابش را نیز بگوید، اما با فاصله گرفتن از بخشی که به صورت متواتر آمده بود شکافی بزرگ در آن ایجاد می‌کند.

خواننده که از ابتدای روایت با محسن و برادرش محمد و خواهرش ملیحه همراه بوده است و از سرانجام آنها به خوبی و خوشی آگاه شده، دیگر نیازی به این جدایی و فاصله‌ی زمانی ندارد. اگر قرار است در پایان کتاب چنین نگاهی به راوی شود و او با فاصله از دیگران بگوید، پس لازم است سرانجام یکایک افراد قصه را نیز بازگو کند که این خود نیاز به رمان دیگری دارد. اما باید این فرضیه در نظر گرفته شود که فاصله‌ی زمانی کتاب فعلی با جلد بعدی می‌تواند شکاف عمیقی ایجاد کند که کتاب بعدی یا به دست خواننده نرسد و یا ارتباط لازم را با خواننده ایجاد نکند. این عمل می‌تواند به نوعی، سبب حرام شدن کتاب پیشین شود.

گاف کتاب:

در صفحه‌ی 110 رمان، جایی که ملیحه، خواهر محسن، گرفتار سین جیم مادرش شده، به جای نام ملیحه از مریم استفاده شده است! به متن نگاه کنید: «مامان از زبان کوتاهی جوابی نداشت و فریب فرار رو به جلوی مریم را خورد. این سیاست همیشگی ملیحه برای خلع سلاح کردن طرف مقابل بود ...»

در پایان:

در زیر پوست رمان، روایت جنگ و تبعات آن جاری است. مهرداد صدقی با روایت داستان خود به بخشی از تاریخ این سرزمین اشاره می‌کند که تلخ و شیرین بسیار داشت و در یادها ماندگار شد. عناصر ایجاد حس نوستالژیک و نام‌های تاثیرگذار دهه‌ی شصت در این رمان به کار گرفته شده بودند تا کتاب علاوه بر مخاطب نوجوان خود، بتواند نوجوانان و جوانان سالهای دور را نیز به خود جذب کند. اسامی کارتون‌ها، سریال‌ها، فیلم‌های پرفروش و ... همه در خدمت چنین تفکری قرار گرفته‌اند.

صدقی موفق شده است با کمک نوجوان پر جنب و جوش قصه، چنان خواننده را با خود همراه کند که هر لحظه منتظر خرابکاری تازه‌ای از او باشد. در پایان داستان، ظاهراً این عاقل شدن راوی است که به قصه‌ی این کتاب پایان می‌دهد وگرنه باید همچنان منتظر می‌ماندیم تا شیرین‌کاری‌های دیگری از محسن سر بزند.

تلاش نویسنده برای در هم آمیختن طنز و مطایبه با روایت روزهای تلخ این سرزمین، ستودنی و قابل توجه است، اما از سوی دیگر باید توجه داشت که این آمیختگی، موجب تأثیر غلط و تصویرسازی نادرست از وقایع آن دوران در ذهن خوانندگان فعلی نشود. خطر فراموشی و استحاله‌ی مقاومت جانانه‌ی ملت ایران در برابر تمامی ناملایمات، کمبودها، آوارگی، شهادت‌ها و بحران‌های اقتصادی آن چنان بزرگ است که همه باید در صدد مراقبت از آن باشیم. این وظیفه‌ی عمومی، یعنی محافظت از فراموش نکردن همان مقاومت‌های مردمی، باید در صدر وظایف اصحاب قلم و اندیشه باشد.

مهرداد صدقی با مژده‌ی استمرار چاپ نسخه‌های بعدی آبنبات، ما را مطمئن ساخته است که شوخی و طنز قلم او هنوز با این رمان ته نکشیده و همچنان در خورجین خود، مشتی از آنها را برای روز مبادا نگه داشته است. ما نیز مشتاقانه منتظر خواندن کتاب‌های دیگر او خواهیم ماند، اگر بودجه‌ی اقتصادی ما به خرید بسته‌های آبنبات صدقی برسد و اگر شیرینی آنها ما را دچار دیابت نسازد. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

محمود خلیلی

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692