قاتل دوستداشتنی
فیلم «سامورائی» ملویل در اواخر دهه 60 میلادی نقطهی عطفی شد در فیلمهای نوآر پلیسی. ملویل در فیلمسازیاش هم مانند شخصیتش درونگرا و کمحرف است؛ ویژگیهایی که برای ساختن یک فیلم پلیسی ریسک بالایی در زمان خود داشته است. بر پایهی این سبک خاص، پانزده دقیقهی ابتدایی فیلم سامورائی بدون دیالوگ و در سکوت میگذرد.
انتخاب آلن دلون به عنوان قاتلی خونسرد مهمترین مزیت این فیلم است. چهرهی سرد دلون که انگار روی سنگ تراشیده شده و بازی خونسرد و بینقصش به خوبی قاتلی حرفهای را که برای پول آدم میکشد به تصویر میکشد. ملویل با خلق «کاستلو» نوع جدیدی از شرافت و عشق انسان به کارش میسازد؛ هر چند تعهد یک قاتل باشد به کارش که همان کشتن آدمهاست. جنس بازی آلن دلون در نقش «کاستلو» تبدیل به تیپ ثابت قهرمانهای فیلمهای ملویل شد. خلافکارانی که به کارشان ایمان دارند و برای رسیدن به اهداف هنجارشکن خود ایدهآلیست هستند. ملویل موفق
میشود مخاطب را صرفنظر از هدف قهرمان فیلم تا آخر همراه و علاقهمند به او نگه دارد. در واقع ملویل جنس جدیدی از ضدقهرمانهای دوستداشتنی را در سینمای پلیسی خلق میکند.
ویژگیهای بصری و دکوپاژ این فیلم مانند فیلمهای دیگر ملویل امضای سبک شخصی خودش را دارد؛ ویژگیهایی مانند خیابانهای خلوت و بارانی، معماریهای مدرن و مینیمال که سایههای تیره و نوکتیز ایجاد میکنند و حتی بارانیهای بلند و کلاههای تبهکاران.
تاثیر سینمای ملویل بر کارگردانان بسیاری بعد از خودش مشهود است؛ کارگردانهایی مثل جان وو، کوئینتین تارانتینو و برایان دی پالما. ملویل از صحنههای کمدیالوگ، سکوتهای طولانی و ریتم کند در جهت ایجاد تعلیق و تشویش در مخاطب استفاده میکند. سکوت یک موتیف تکرارشونده در تمام صحنههای فیلم سامورائی است و مخاطب با دیدن این فیلم به درک جدیدی از مفهوم مینیمالیست در سینمای موج نوی اروپا به ویژه سینمای فرانسه میرسد.■