درباره فیلم «رگ خواب» کارگردان «حمید نعمت‌اله»؛ «مهرناز زینلو»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

درباره فیلم «رگ خواب» کارگردان «حمت نعمت¬اله»؛ «مهرناز زینلو»

حمید نعمت‌اله در فیلم «رگ خواب» که این روزها در سینماهای تهران در حال اکران است، موضوعی تکراری را دست‌مایه‌ی کار خود قرار داده که بیننده در سال‌های اخیر بارها و بارها با روایت‌های مختلف شاهد آن بوده است.

نعمت‌اله در فیلم «رگ خواب» به موضوع طلاق با نگرشی متفاوت و به گونه‌ای رمزآلود و با استفاده از نشانه‌ها به روایت زندگی زن جوانی که به تازگی طلاق گرفته است می‌پردازد. زن جوان که نامش میناست و نقش آن را لیلا حاتمی بازی می‌کند تنها شخصیت محوری فیلم است که بیشترین بار معنایی داستان فیلم به دوش آن نهاده شده و به خوبی از عهده آن بر آمده است.

ایفای نقشی که در فیلم‌های دیگری مثل «من» و «سر به مهر» به خوبی شاهد آن بودیم. مینا که به تازگی طلاق گرفته و آسیب‌دیده وآشفته از اتمام رابطه‌ی قبل است، به دنبال راه تازه‌ای برای ادامه‌ی زندگی می‌گردد. او که در منزل یکی از دوستانش زندگی می‌کند در میان آگهی‌های روزنامه‌ها به دنبال کار و سرپناه تازه‌ای می‌گردد.

موهای ژولیده و چرب، صورت بی‌آرایش و بی‌روح، نگاه‌های سرد و پر از ابهام و مونولوگ‌های طولانی نشان از سردرگمی و آشفتگی شخصیت او دارد. آشفتگی که شاید همین هم دلیل اتمام زندگی مشترک قبل است. زندگی مشترک با فردی که خودش او را قابل اعتماد معرفی می‌کند، اما هیچ‌گاه دلیل جدایی‌اش را با او عنوان نمی‌کند.

تقاضای مینا برای کار در یک رستوران بزرگ و شلوغ پدیرفته می‌شود. کامران صاحب جوان رستوران است که نقش آن را کوروش تهامی بازی می‌کند. او که دومین شخصیت داستان فیلم بر عهده‌اش گذاشته شده خیلی زود وارد قصه شده و نقش مرد عاشق‌پیشه را با وجود مقاومت بیننده به زور به او تحمیل می‌کند. مینا که خودش در مواجهه با عشق عجیب کامران گیج‌تر و بهت‌زده‌تر از بیننده است در نهایت در مقابل ابراز علاقه و تماس‌های گاه و بی‌گاه او پاسخ مثبت می‌دهد و اینجاست که فیلم بیننده‌ی سردرگم را وارد مرحله‌ی دیگری می‌کند.

لیلا حاتمی هر روز به طور ناشناس به دیدن پدر پیرش که در یک ایستگاه اتوبوس بلیط‌فروشی می‌کند می‌رود؛ اتوبوسی شاید برای سفر به اصل و ریشه‌ی ما آدم‌ها، سفر به فطرت پاک انسانی. مینا پدرش را از طلاقش بی‌خبر گذاشته و به هیچ عنوان قصد بازگشت به خانه‌ی پدری را ندارد. او در مونولوگی می‌گوید: پدرم با ازدواجم مخالف بود اما من می‌خواستم برای خودم خانواده داشته باشم!

زندگی تازه‌ی مینا و کامران بدون عقد و ازدواج و به سبک امروزی در انباری دفتری در یک ساختمان بلند و قدیمی که از طریق پله‌های اضطراری رفت و آمد می‌کنند، شروع می‌شود.

خوردن کاهگل دیوارها بیان خاطراتی از دوران کودکی به همراه پدرش برای کامران، گریه‌های شدید و از دست دادن زودهنگام مادرش که خاطرات کمی از او به یاد می‌آورد بیان‌کننده‌ی سرگشتگی انسان امروزی جامعه‌ی حال حاضر ماست. حکایت پشت کردن به باورها و سنت‌ها و ریشه‌ها؛ سنت‌ها و باورهایی که مینا نه می‌تواند آنها را به فراموشی سپرده و کنار بگذارد و نه می‌تواند به آنها بازگردد و مطابق آنها زندگی کند.

حمید نعمت‌اله با سبک و سیاق خاص خود در فیلمسازی در این فیلم بیش از پیش دست به نمایش نمادها و نشانه‌ها برای بیان پیام داستان فیلم خود زده‌است، تا جائی‌که بیننده را سردرگم کرده و مجهولات زیادی در ذهن کنجکاو و جستجوگر او باقی می‌گذارد.

مثل زمانی‌که که کامران بعد ار یک غیبت طولانی و بدون اطلاع قبلی از مسافرت بازمی‌گردد و برای مینا گربه‌ای زیبا به نام تئودور سوغاتی می‌آورد.

فرانسه حرف زدن کامران و علاقه‌ی او به گوش دادن آهنگ‌های فرانسوی، ماکت هواپیمای مسافربری در خانه‌ی اجاره‌ای آنها، علاقه‌ی مینا به جمع‌آوری بریده‌های تبلیغات آژانس‌های مسافرتی در روزنامه‌ها و رقص گیج و بیمارگونه‌ی مینا با آهنگ شاگردان آموزشگاه موسیقی واحد بغلی پیام‌های مشخص و واضحی به بیننده انتقال نمی‌دهد و جای ابهامات و تردیدهای زیادی در ذهن او باقی می‌گذارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692