ژان پل سارتر فرانسوی در سال ۱۹۶۴ به خاطر “آثاری که غنی از ایده و مملو از روح آزادی و جستجوی حقیقت هستند و همچنین تأثیر گستردهای بر عصر ما اعمال کردهاند” جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد ولی علیرغم نیاز مالی در آن زمان، از پذیرفتن جایزه سر باز زد. او فیلسوف، نمایشنامهنویس، رماننویس، فعال سیاسی و منتقد مشهوری بود و یکی از مطرحترین چهرههای مکتب هستیگرایی یا اصالت وجود و پدیدارشناسی به شمار میرود.
سارتر در طول عمر خود علاوه بر نوبل هیچیک از جوایز و افتخارات رسمی که به او اعطا شد را نپذیرفت که موجب به وجود آمدن شایعات بسیاری در مورد خودش شد ولی او اظهار داشته که هدفش به هیچوجه ایجاد هیاهو نبوده و صرفاً به استنباط شخصی او برمیگردد که یک نویسنده فقط باید با آنچه نگاشته است شناخته و محبوب شود و نه اینکه نام و امتیازاتی را با خود یدک بکشد.
به طورکلی فعالیت ادبی سارتر را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: دورهای که او بیشتر به آزادگی انسان میپردازد و همچنین دورهای که بیشتر نشأت گرفته از فعالیت سیاسی و روشنفکری او بوده است. او طرفدار کمونیسم بود ولی هیچگاه به عضویت این حزب در نیامد. ولی مارکسیسم را پذیرفته بود و تفکرات مارکسیستیاش موجب شد که همواره مقابل اقدامات ضد حقوق بشر و آزادی انسان رژیم شوروی؛ از قبیل اردوگاههای کار، استعمار مجارستان و اعدام مخالفان بایستد. همچنین اقدامات وحشیانه فرانسه در الجزایر و دخالت آمریکا در جنگ ویتنام را به شدت محکوم کرد. از کتابهای سارتر که به فارسی منتشر شدهاند میتوان به تهوع، کلمات، هستی و نیستی، اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر،سایه انسانها، گوشهنشینان آلتونا، مگسها و… اشاره کرد. پانزده ماهه که بود، پدرش که مهندس نظامی نیروی دریایی مرد. تا ده سالگی شارل شوایتزر پدر بزرگ که معلم زبانهای خارجی بود او را تربیت کرد. از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۷
«پولوی» کوچک نزد خانواده مادریاش بود و ده سال را به خوشی در آنجا گذراند و با بودن در محیط کتابخانه پدر بزرگ با ادبیات آشنا شد. این دوران در سال ۱۹۱۷ که مادرش که دختر عموی آلبرت شوایتزر برنده جایزه نوبل صلح بود با یک مهندس فنی ازدواج کرد پایان یافت، و سارتر سه سال را با این وضعیت گذراند. این اقدام مادر باعث نفرت وی از مادرش شد.۱۵ سالگی برای تحصیل به مدرسه یی در روشل رفت. در سال ۱۹۲۱ به علت بیماری به پاریس بازگشت و مادرش به علت نارضایتی او از مدرسه تصمیم گرفت او را در پاریس نگه دارد. در شانزده سالگی در مدرسه پاریس با پل نیزان نویسنده جوان که سپس هفت سال دوست صمیمی او بود آشنا شد. به همراه نیزان در رشته فلسفه وارد دانشسرای عالی پاریس شد که محل آشنایی او با سیمون دو بووار بود. افتخاری که سارتر از دوران کودکی در پی آن بود با رد نوشتههایش از سوی ناشران ناکام ماند اما با نگارش تهوع نخستین رمان فلسفیاش در سال ۱۹۳۸ و چند زندگینامه خودنوشت شهرت خاصی یافت. سپس مجموعه یی از داستانها را به نام دیوار (۱۹۳۹) نگاشت که جنگ دوم جهانی در این مرحله او را متوقف کرد. پیش از جنگ سارتر آگاهی سیاسی نداشت فردی صلح جو بود بی آنکه برای صلح مبارزه کند.
جنگ جهانی دوم و ورود به دنیای سیاست
سارتر علیرغم غیرنظامی بودن، در سال 1939 به ارتش فرانسه پیوست و در سال 1940 توسط نیروهای آلمانی دستگیر شد و به مدت 9 ماه در اسارت به سر برد. در نهایت در سال 1941 با مدرک جعلی پزشکی از زندان آزاد شد و به پاریس بازگشت اما باقیمانده زندگیاش تحت تاثیر جنگ قرار گرفت. سارتر پس از بازگشت به شهرش، تصمیم گرفت تا به همراهی تعدادی از نویسندگان شهیر وقت، جنبش مقاومتی را به نام جنبش "سوسیالیسم و آزادی" تشکیل دهد اما این جنبش خیلی زود منحل شد و سارتر تصمیم گرفت به جای شرکت مستقیم در فعالیتهای سیاسی، به نویسندگی بپردازد و با قلم خویش به مبارزات ادامه دهد.
وی در مدت زمان کوتاهی، کتابهای موفقی نظیر "مگسها"، "خروج ممنوع" و "هستی و نیستی" را منتشر کرد که به طور مستقیم تجربیات دوران جنگ خود را در آنها ترسیم نموده بود. پس از آزادی فرانسه، سارتر کتابی نوشت که در آن تلاش کرده بود مفهوم نفرت را با تجزیه و تحلیل احساسات ضد یهودی توضیح دهد.
پس از جنگ جهانی دوم، به عنوان یک فعال سیاسی صراحتاً با قوانین حاکم در الجزیره مخالفت نمود. سپس با تفکری مارکسیسمی به کوبا سفر کرد و در این سفر با فیدل کاسترو و چهگوارا دیدار کرد. در سال 1967 در مخالفت با جنگ ویتنام و برای افشای جنایات جنگی آمریکا در یک دادگاه نظامی شرکت نمود.
او در عین ضدنظامی بودن بدون هیچ تردیدی وارد جنگ شد. او در زمان جنگ فرصت زیادی داشت و در این فرصتها توانست به طور متوسط ۱۲ ساعت در روز به مدت نه ماه حدود ۲۰۰۰ صفحه بنویسد که بخشی از آن با عنوان دفترهای بلاهت جنگ چاپ شد.
سارتر ۲۱ ژوئن ۱۹۴۰ اسیر و به اردوگاهی در آلمان منتقل شد. او در زندان همبستگی با انسانها را آموخت، شبها برای زندانیان داستان میگفت و حتی نمایشنامههایی را هم در زندان اجرا کرد.
او در سال ۱۹۴۱ با مدرک جعلی پزشکی آزاد میشود اما زندان جرقه یی در ذهن او زده و زندگی او را تغییر داده است. این بار تعهد تازه یی که در وجود او شکل گرفته او را به پاریس باز میگرداند تا با دوستان خود از جمله مرلوپونتی جنبش مقاومتی را به نام جنبش «سوسیالیسم و آزادی» تشکیل دهد. با وجود انتقادهای بسیاری از فیلسوفان با این اقدام، او برای گسترش جنبش خارج از پایتخت و جذب آندره مالرو وآندره ژیدبه شهرستانها رفت و آمد میکند اما با دستگیری دو تن از دوستانش جنبش منحل میشود. سارتر تصمیم میگیرد با قلمش به مقاومت ادامه دهد در سال ۱۹۴۳ نمایشنامه «مگسها» را که درخواستی برای مقاومت است اجرا میکند. همان سال با انتشار کتاب «هستی و نیستی» با پیروی از اندیشههای هایدگر پایههای نظام فکری خود را مشخص میکند. همان زمان در مدت چند روز نمایشنامه یی با عنوان «درهای بسته» را نوشت که با موفقیت همراه شد.
در سال 1964 سارتر شاهکاری را با عنوان "کلمات" منتشر کرد. این کتاب شرح زندگی او تا سن ده سالگی است که بیش از همه با اعترافات روسو مقایسه شده است. در همان سال و برای نگارش این کتاب، جایزه نوبل ادبی به سارتر تعلق گرفت ولی او از دریافت این جایزه خودداری کرد.
ژان پل سارتر تا پایان عمر خویش به عنوان یک فعال سیاسی از حقوق بشر حمایت کرد؛ از جمله در سال 1968 در تظاهرات گسترده پاریس شرکت نمود.
در سال 1970 وضعیت جسمانی سارتر که در تمام طول عمر به دلیل ابتلا به بیماری آب مروارید در دوران کودکی- با مشکلات بینایی دست و پنجه نرم میکرد- رو به وخامت گذاشت و در سال 1973 به طور کامل نابینا شد.
در نهایت در 15 آوریل سال 1980 به علت تورم ریه در بیمارستان بروسه پاریس درگذشت و خاکستر او در گورستان مون پارناس به خاک سپرده شد.
آثار ژان پل سارتر:
تهوع، دستهای آلوده، مگسها، هستی و نیستی، دیوار، کلمات، کارازکارگذشت، شیطان و خدا، روسپی بزرگوار، راههای آزادی، سن عقل، مرگ در جان، مردههای بی کفن و دفن، چرخدنده، بازیگر و قربانی، خانواده خوشبخت، گوشه نشینان آلتونا، زنان تروا، در دفاع از روشنفکران، جنگ شکر در کوبا، بودلر.■
منابع:
کتابیسم، همشهری آنلاین، بیتوته، ستاره دات کام، ویکی پدیا