مجموعه شعر" سگها به خیابان برگشتند "شامل ده شعر در 63 صفحه سروده شده است و بیشتر شعرهایی این مجموعه نسبتاً بلند میباشند همچنین استفاده از زبان بومی در این مجموعه پر بسامد است و لحن ویژهای که شاید بتوان آن را متاثر از همین لهجه دانست. یکی از روشهای لحن پردازی غیر مستقیم استفاده از گویشها برای تصویر کردن حالات عینی شخصیتهاست.
تُن یا لحن روایت را میتوان مهمترین عنصر تعامل خواننده با اثر دانست. لحن راوی است که میتواند احساس خواننده را نسبت به اتفاقات و شخصیتهابیاننماید لحن بخشی اصلی از آفرینش ادبیست که میتواند کل ماجرا را متاثر سازد. عناصر متعددی برای ساخت لحن وجود دارد.
مانند نمونه زیر
«خنده کنی و لبت روی پوست نرم بازوها
تپانچه بتپانی از اندوههای رجیم
تلس کند دهانت از سوگ دیم وشمارش شده در اوجا (شعر پیلاب، صفحه 28)»
شعرهای این مجموعه نیز از الگویی روایی بهره میبرندبهویژه توصیفهای دقیق و فضا سازی که در نمونه زیر به خوبی دیده میشود.
«از اندوه باغهای ولش میآمدند
از انبوه خیسها و صنوبرها و تلنبارهای ابریشم
وهرچند فوران پروانه
از چکمههایشان بیرون میریخت. (شعر سرود پیله صفحه 7)
در شعر سرود پیله به خوبی میتوان شخصیتهای ساخته شده بهوسیله شاعر را دید او از هر سطر که عبور میکند سلسه ای از روایات را بیان میکند روایتی که از مسیری تاریخی واجتماعی عبور کردهاند همچنین او نقشی خاص به واژه داس میبخشد که این سیر تاریخی را به خوبی به مخاطب انتقال میدهد.
«مادر بچهها را برای تماشا میآورد
با کاسهای گدانما در دست
بچهها هر کدام یکی یکی بطری گلاب
با رگهای مجروح از تالاسمی آنمی کم خونی داسی شکل (شعر سرود پیله صفحه 8)
یوسفی شعرهای خود را، برپایه رویدادها و گویش شخصیتها و همچنین روایات بومی و تاریخی بنا کرده است، همانطور که گفته شد استفاده از گویش به نوعی لحن و زبانی خاص به برخی شخصیتها بخشیده است. البته اگر چه موجب فاصله افتادن در انتقال معانیشده است به گونهای که شاعر است به پانویس شده است اما با این شگرد اثر خود را شخصیتر نموده است.
خروسه سه بار سه مرد دار کرده بود
دار کرده بود به خونخواهی هامون
دار کرده بود کوهون به کوهون
شیشلول وگیته
پاپیچ دبسته
از مشیرها هیبتها کیافریون چیک ها
سردارها افسوسها اژدها
وقتی که از دهانش دوسر بیرون خزیده بود
از ه سر یکدهان ودوگوش
واز هرگوش دوسوراخ جدا (شعر تاریخ خانه صفحه 38)
پیوستگی در بیشتر شعرهای این مجموعه از نوع روایی میباشد همانطور که روایت نقل یک رشته حوادث تاریخی، واقعی یا خیالی است به گونهای که با هم ارتباط داشته و بازتاب حوادث باشند دراین شعر هر سطر نقل بک رشته حوادث است که بازتاب را در سطر بعدی میتوان دید.لارنس روایت را این گونه تعریف میکند وقوع سازمان یافتهای است، که روی داستان منسجم متمرکز میشود، جنبهی توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبهی تحلیلی است. در این مجموعه شعر بهویژه شعر " جنگل جنگل شب " نیز با همین فرایند توصیفی روبرو هستیم شاعر همانطور که در سطرهای پیشین گفته شد.
«اگر مردن را در ساعتهای عمومی تخیل کرده بود
اگر زندگی توی سینما انقلاب بود
ما هر روز برای رفتن به سینما میمردیم
ما درست روز بعد صبحانه را ترک اسب میرزا
با صدای کرج و جویده میخوردیم
و یک بار برای همیشه
نگاه میانداخیتم به میلههای سینمای بسته شده
و دیدنمان چهل سال به تعویق میافتاد آن سوی میلهها
که سیاه چالهای شود فرتوت از فرط ترس (جنگل، جنگل، شب صفحه 24)
راوی همچنین این فرصت را دارد تا واکنش مخاطب در برابر داستان را مشاهده کند تا روش بیان خود را با مضمونهای روشن با بالابردن میل مخاطب اصلاح کند. فراینددیالکتیکیبیان که گاهی اوقات وقتی که روایت به پیرنگ مقید شده باشد زیر لایه سطحی پنهان است.
«دیوانهای یا نه؟
وباز دوباره صدات میکند برمیگردی نیست
دیوارنه ای یا نه که از تمامی سمتهای دیگر همیشه کسی هست؟
صدات میکند برمی گردی نیست
یکی از ناظمهای دبستان شفق
اسمم را با صدای بلند سرصف
و...(شعر سرگیجه صفحه 18)»
متن صدای روایتگر است، در حالی که راوی متعلق به جهانی ساختگی یا خیالی و نه واقعی استاین المانها شامل ایدههای ضروری ساختار روایت با شروع و میانه و پایان یاشرح– توسعه– نقطه اوج – پایان، با رویدادهای مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجمساختاربندی شدهاند، قابل تشخیصاند. باتمرکز ویژه روی بیثباتی که شامل یادآوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیش بینی آینده یا پس آمد میشود، برشخصیتها و شخصیت پردازیمیتوان تکیه کرد. «هر بار که عاریه میبرد حوصلهام را لبات
هربار که فواره میزند دهنت
لبت زرخ میشود نقاره می زند با صدات
اعلام رقص است طاق باز روی خاک
میراب حفره حفره راست وچپ صورت است گوش (شعر پیلاب، صفحه 48)» در پایان میتوان ویژگیهای این مجموعه را شعر را زبانی دشوار و منطقی، روایت گونه و بازیهای کلامی دانست. اغلب شعرهای این کتاب مضمونی اجتماعی با محوریت تاریخی دارد. زبان متکلفی که با گویشی بومی وقواعد نحوی همان گویش سعی در برجسته کردن وشخصی کردن خود دارد. تمایزی که شاعر با ریسک بالایی آن را تجربه کرده است و بایستی نظر درباب موفقیت یا عدم موفقیت این اجرا را به عهده مخاطبان گذاشت.
پانویس:
پیل (گیلکی): ورم.
پیلاب: تاول. «او˚ پیل» در شرق گیلان. او˚: آب.
زرخ: تلخ (گیلگی)
تَلَس کردن: تَلَس کودن (گیلکی). تاول زدن.
تَلَس: تاول (گیلکی).
دیم: صورت، سیما، گونه (گیلکی).
]وشمارش کردن: وشمارش کودن (گیلکی). وقتی در مراسم ختم، یکی از عزادارها، با زاری و شیون، شروع به شمارش اصفات خوب مرده با صدای بلند میکند. به این عمل «وشمارش کودن» و به ردیف اصفات «وشمارش» می گویند.
اوجا: پاسخ (گیلکی).
منابع:
یوسفی مهناز، سگها به خیابان برگشتند، نشر نصیرا، تهران 1395 چاپ اول ■