درباره‌ی فیلم (او) «ELLE» کارگردان «پل ورهوفن»؛ «بهاره ارشدریاحی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

درباره‌ی فیلم (او) «ELLE»  کارگردان «پل ورهوفن»؛ «بهاره ارشدریاحی»

کوه یخی با آتشفشانِ درون‌اش

فیلم (او) «ELLE» فیلمی در سبک تریلر روانشناسانه به کارگردانی پل ورهوفن است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. ورهوفن ۱۰ سال پس از ساخت فیلم (کتاب سیاه) «BLACK BOOK» این فیلم را ساخت.

فیلم (او) «ELLE» در مراسم گلدن گلوب ۲۰۱۷ جایزه بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد. این فیلم در گلدن گلوب با فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی رقابت می‌کرد. الیزابت هوپر بازیگر نقش میشل نیز جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از این جشنواره دریافت کرد. این فیلم همچنین در جشنواره‌های دیگری جوایز متعددی به دست آورد از جمله جشنواره فیلم سزار برای بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن.

پل ورهوفن کارگردان 78 ساله هلندی این فیلم در نقش یک روانکاو روح این زن را برای مخاطبان عریان می‌کند. مخاطبانی که شاید روانشناس نباشند، ولی قادرند با نشانه‌ها و کدهایی که کارگردان برای آنها در جای جای فیلم قرار داده، به هسته‌ی مرکزی رنج‌های روحی میشل برسند.

فیلم «او» با پرداخت هنرمندانه جزئیات تصویری، صوتی و موتیف‌های تکرارشونده مخاطب را دچار دلهره و انتظار برای تجاوز مجدد به زن می‌کند. صدای گربه، خریدن اسپری فلفل توسط میشل، گزارش دیده شدن یک مرد نقاب‌پوشی شبیه به متجاوز اطراف خانه‌ی میشل و حتی شوخی اینترنتی کارمندانش با او در محل کار همه و همه نشان از تهدیدی خفته دارند؛ تهدیدی که هر لحظه ممکن است به حمله و آسیبی دیگر منجر شود.

از طرف دیگر با گذشتن سی دقیقه‌ی ابتدایی فیلم متوجه می‌شویم مسئله‌ی ما به عنوان مخاطب تجاوز و شناخت متجاوز نیست، ما می‌خواهیم میشل را بشناسیم؛ زنی که سرد، مستقل و به ظاهر بی‌احساس است، با داشتن رابطه با همسر نزدیکترین دوستش به او خیانت می‌کند، با دوست دختر باردار پسرش مدام دچار تنش می‌شود و از مادر پیرش که می‌خواهد با پسر جوانی که همسن نوه‌اش است ازدواج کند عصبانی و کلافه است. با دنبال کردن تمام این مصائب به

تاریک‌ترین جنبه‌ی زندگی میشل می‌رسیم: پدرش. فیلم پر از خشونت‌های آرام و زیرپوستی است. بدون این‌که صحنه‌ی اکشن یا کتک‌کاری و کشتار ببینیم زیر فشار سنگین این خشونت احساس خفگی می‌کنیم. خشونتی که به شکل تحقیر میشل نسبت به مادرش تجلی پیدا می‌کند. این نوع از خشونت حتی در آخرین لحظه‌های زندگی مادر نیز کم نمی‌شود بلکه بیشتر از قبل از ترحم دور است.

شکل دیگری از خشونت میشل نسبت به بدن خودش در قالب علاقه به مرد همسایه بروز می‌کند. کششی که در بخش دوم فیلم حتی با دانستن این راز که مرد همسایه همان مرد متجاوز است، با شکل بیماری ادامه می‌یابد. این علایق مازوخیستی میشل در کنار تمایلات سادیستی مرد متجاوز به بازسازی صحنه تجاوز توسط آنها و حتی حمله‌ی وحشیانه‌ی مرد با نقاب به خانه‌ی میشل منجر می‌شود.

در تمام برخوردهای میشل با مردهای اطرافش، از شوهر سابق و پسرش گرفته تا متجاوزش شکلی از نفرت آمیخته به خشونت را می‌بینیم. چنان‌که در صحنه‌های ابتدایی فیلم شاهد خرد کردن شیشه‌ی ماشین همسر سابقش هستیم و در ادامه حسادت به رابطه‌ی جدید او با زنی جوان. او در برقراری ارتباط با مردها ناتوان است، حتی ارتباط جنسی سالم.

تنها پسرش ساده‌لوحانه خود را پدر نوزاد به دنیا آمده توسط دوست‌دخترش می‌داند در حالی که رنگ پوست نوزاد تیره است و کاملاً مشخص است که پدری سیاه‌پوست دارد. میشل در توجیه پسرش درمی‌ماند و در آخر متوجه می‌شود که نیاز پسرش به پدری که آنها را ترک کرده او را در پوسته‌ی ساده‌لوحی خودخواسته فروبرده است.

تمام این ناهنجاری‌های عاطفی و رفتاری به گذشته‌ی میشل و جنایتی که پدرش مرتکب شده برمی‌گردد. پدری که حدود نیم‌قرن به خاطر این جنایت بی‌رحمانه در زندان است و میشل با وجود درخواست‌های مکرر پدرش حاضر نمی‌شود قبل از مرگ او به دیدنش برود.

میشل یک کوه یخ متحرک با آتشفشانی درون خود است. زنی که بیشتر از تمام دنیا با خودش می‌جنگد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692