گزارش دیدار و گفتگو با ابوالحسن تهامی‎نژاد

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

دیدار و گفتگو با ابوالحسن تهامی‎نژاد

صبح روز پنجشنبه، نوزدهم مردادماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، نود و هفتمین نشست کتابفروشی آینده با همراهی مجلۀ بخارا به دیدار و گفتگو با «ابوالحسن تهامی» اختصاص یافت. این جلسه به مناسبت انتشار مجموعۀ دراماتیک صوتی رستم و سهراب با تنظیم و اجرای میهمان این نشست و هنرمندان دوبلاژ ایران، برگزار شد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خوش آمدگویی به میهمانان حاضر در این نشست بخش هایی از کارنامۀ کاری و فعالیت های ابوالحسن تهامی را قرائت کرد:

"ایشان دانش آموختۀ دانشسرای عالی زبان و ادبیات انگلیسی هستند. از فعالیت های استاد می توان به:

بخش مشاغل: هنرپیشۀ تئاتر تهران 1336 تا 39 خورشیدی، گویندۀ فیلم از 1337، مترجم فیلم و مدیر دوبلاژ از سال 1340، دبیر سندیکای گویندگان فیلم، مدیر و شریک استودیوهای دوبلاژ: استودیو راما، پاسارگاد، صاحب امتیاز و مدیر سینمای چرخ فلک تهران، گویندۀ فارسی رادیو اس. بی. اس در سال های اقامت در استرالیا، مترجم رسمی فارسی انگلیسی در ملبورن استرالیا؛ نویسنده و منتقد دوبله در مجلۀ فیلم؛

در بخش کتاب ها:

نشانه های تمدن مریخ، بررسی ادبیات مانوی ترجمه به اتفاق دکتر امید بهبهانی، فهرست واژگان ادبیات مانوی، ماجرای نیمروز، فیلم نوشت- ترجمه و تألیف، پنجره ای رو به حیاط اثر آلفرد هیچکاک، بیمار روانی، پیانیست اثر رومن پولانسکی؛ آیین زرتشت کهن روزگار و قدرت ماندگارش، زندگی کوروش اثر کزنوفن، جسارت امید اثر باراک اوباما، تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد، چگونه فیلم دوبله کنیم، نمایشنامه های اسکاوروایلد (در دست چاپ)، دنیا در صد سال آینده،اثر جورج فرید من؛ شهرهای سرافراز تاریخ؛ هملت، هنری پنجم، جولیوس قیصر و رومئو و ژولیت آثار شکسپیر

اشاره داشت."

سردبیر مجلۀ بخارا در ادامۀ سخنانش به بخش مقالات و کتاب های گویا در مجموعه آثار ابوالحسن تهامی پرداخت و گفت:

"از مقالات ایشان می توان به: فیلم کانت در مجلۀ فیلم، رفع ابهام از دو واژۀ سغدی در نامۀ فرهنگستان (خرداد 83)، چرا آژیدهاک در افسانۀ ایرانی نمی میرد در جشن نامۀ خانم آموزگار

اشاره داشت.

در بخش کتاب های گویا:

خوانش و اجرای متن شازده کوچولو با ترجمۀ احمد شاملو؛ خوانش و اجرای تاریخ بیهقی، بهارستان جامی، گلستان سعدی، تنظیم کننده و سرپرست اجرای دراماتیک رستم و سهراب با همکاری هنرمندان دوبلاژ ایران و مصاحبه با سیمین بهبهانی و خوانش اشعار ایشان (در دست انتشار)، خوانش روایت شکوه پاسارگاد دکتر فرزین رضائیان"

علی دهباشی در پایان سخنان خود به فیلم هایی که استاد تهامی در دوبلۀ آن همکاری داشت اشاره کرد و بیان داشت که :

" در بخش فعالیت های دوبلاژ استاد می توانم فیلم های زیر را نام ببرم که البته بخشی از آثار ایشان در دنیای سینماست:

شورش در کشتی بونتی، شب ایگوانا، چه کسی از ویریجینیا ولف می ترسد، فریب خورده و رها شده، معما، سرگیجه، پنجره ای رو به حیاط، دستگیری دزد، گذرگاه کاساندرا، بدنام، توپ های ناوارون، رومئو و ژولیت (کارهای جورج کیوکر و فرانکو زفیرلی)، کنتسی هنگ کنگ، رام کردن زن سرکش، جدال در نیم روز، کفش های ماهی گیر، بانی و کلاید."

در ادامه مدیر مجلۀ بخارا به گفت و گو با ابوالحسن تهامی پرداخت:

علی دهباشی: کمی از زندگی و گذشته های دورتر و محیط آموزشی خود در دوران کودکی و نوجوانی بگویید و اینکه راه شما را جُست یا شما راه را جُستید؟

ابوالحسن تهامی نژاد: من و پدرم هر دو زادۀ تهران هستیم؛ ولی نژاد من به ترک ها بازمی گردد. گرچه زبان ترکی را خیلی بلد نیستم. در محلۀ بسیار فقیری در تهران با نام محلۀ «آب منگل» در دورۀ پادشاهی رضاشاه به دنیا آمدم. محله ای که توسط محمدعلی سپانلو معرفی شده است. این مکان در بخشی از خیابان ری قرار دارد. در همان جا در مدرسه ای به نام «ترقّی» تحصیل کردم. دوران دبیرستان را در دارالفنون گذراندم. در سال 1336 از آن دبیرستان فارغ شده و وارد دانشسرای عالی در رشتۀ زبان شدم. در همین دوران بود که یک موقعیت بسیار خوبی در تهران بوجود آمد. شخصی به اسم «دکتر فتح الله والا» که درس تئاتر را در فرانسه و انگلستان خوانده بود و برادرش مدیر تئاتر تهران بود؛ تصمیم داشت راه جدیدی در تئاتر با تربیت هنرآموزان جوان بگشاید و من موفق شدم در آزمون آن کلاس هنرپیشگی پذیرفته شوم. و زیر نظر اساتیدی چون هوشنگ سارنگ که هنرپیشۀ نامدار آن زمان بود و نصرت الله محتشم و صادق بهرامی و استپانیان و دکتر والا مراحل مختلف کار تئاتر را بیاموزم.

در این زمان که در سن نوزده سالگی، داستان رستم و سهراب را از آغاز تا پایان از حفظ بودم. یکی از درس های ما درس رستم و سهراب و بررسی این کار بود. درهمان زمان این داستان بر روی صحنه بود و آقای سارنگ خود نقش رستم را بازی می کرد. و در ادامه تصمیم گرفت یک رستم و سهراب دیگری بر روی صحنه ببرد و نقش رستم را به من بدهد. وتصور بکنید من یک جوان نوزده سالۀ باریک اندام بودم و به قول معروف در آن زمان می گفتند که من با گاندی در زیبایی اندام برابری می کنم. ریشۀ مجموعۀ امروز رستم و سهراب من به آن زمان بازمی گردد.

متأسفانه یا خوشبختانه بعدها نتوانستم به راه دبیری که فارغ التحصیلان دانشسرای عالی می روند، بروم و راه تئاتر را انتخاب کردم و از این راه به دنیای دوبله آمدم. به دلیل داشتن بضاعت اندکی در زبان انگلیسی خیلی زود در این زمینه ترقی کردم البته صدای خداداد هم در این بخش کمک بسیاری برای من بود. و بعد از یکی دو سال توانستم مدیر دوبلاژ شوم و در همان زمان ها به یاری اساتیدم که بیشتر از انگلستان و فرانسه بودند، متن های فیلم را هم ترجمه می کردم و البته گاهی از اوقات اساتید در دسترس نبودند و من نیاز داشتم جمله ای را که به صورت محاوره ای نوشته شده بود بفهمم. در خیابان فردوسی نزدیک انجمن ایران و انگلیس یک شخص خارجی را که می دیدم به دنبالش می دویدم و معنای جمله را از او می پرسیدم و او می ایستاد و خنده ای می کرد و بعد معنای آن جمله را برای من می گفت.

در کار دوبله خیلی زود پیشرفت کردم؛ به گونه ای که بعد از چهار سال فعالیت به دلیل اینکه صاحبان فیلم از صدای من برای آنونس های فیلم هایشان راضی بودند، کارهای بسیاری برای من می آوردند. به لحاظ مالی هم کارم رونق گرفت و بعد از چهار سال صاحب استودیو شدم. و بعد از هفت تا ده سال صاحب سینما و جزو وارد کنندگان فیلم شدم.

بعد از انقلاب اسلامی به دلیل شرایط و زمان جنگ و نبودن زمینه های کاری کمی کناره گرفتم و به سمت بخش فرهنگی گرایش بیشتری پیدا کردم. ترجمۀ کتاب و خواندن کتاب و کمی رونق دادن به زبان انگلیسی ام از فعالیت های آن دوران بود. امروز که در خدمت شما هستم چیزی حدود بیست و دو کار ترجمه کردم و نوشته ام. آخرین کارم هم چهار اثر از شکسپیر هست. رومئو ژولیت که امسال منتشر شد و در اسفند سال 95 هملت و هنری پنجم و جولیس قیصر را کار کردم. این ها البته ترجمه های پیشین هم داشتند ولی ترجمۀ من شاید با آن ها متفاوت باشد؛ از این رو که من بیشتر هنرآموختۀ تئاتر بودم و می دانستم که نویسندۀ تئاتر هر چه می نویسد برای گوش است نه برای چشمی که نوشته را بخواند؛ در نتیجه آنچه که گفته می شود مخاطب بایستی با یکبار شنیدن به خوبی دریابد. من بیشتر اصل ترجمه ام را بر این امر گذاشتم و پایۀ کار من همین بوده است.

اما در مورد کار آخر که همان مجموعۀ دراماتیک صوتی رستم و سهراب است باید بگویم که من از کودکی به شاهنامه علاقۀ بسیار داشتم و این علاقه را خانواده ام در من به وجود آورده بودند. پدرم و عمه ام شاهنامه می خواندند؛ و من آرزو داشتم که همیشه یک شاهنامه داشته باشم؛ چون کتاب های خانه، شاهنامه هایی مندرسی بودند. با جمع کردن پول های تو جیبی ام اولین شاهنامه را خریدم در سال 1335 از فروشگاه محمدرمضانی خریدم. به یاد دارم نزد آقای رمضانی رفتم و به ایشان گفتم که من همین مقدار کم پول دارم و نمی توانم همۀ جلدها را بخرم. گفت که خب بیا جلد به جلد بخر.

پدرم برای من جایزه تعیین کرده بود که اگر رستم و سهراب را حفظ کنم، پولی به من بدهد. در زمان های کودکی جایزه برای ما تعیین می شد اگر یکی از داستان های سعدی را از حفظ می داشتیم جایزه ای به ما می دادند. مادر و مادربزرگ از طرفی دیگر جایزه ای در برابر حفظ یکی از سوره های قرآن برایمان در نظر می گرفتند.

علی دهباشی: از بخش بازیگری خود و تجربیات آن دوران برایمان بگویید؟

ابوالحسن تهامی: اولین کارم نمایشی به اسم شاهزاده خانم تاتیانا بود. داستانش در مورد خانوادۀ سلطنتی ای بود که در فرانسه مدعی این بودند که شاهزاده خانم تاتیانا -که پنداشته می شد در روسیه به قتل رسیده است- به فرانسه آمده و وطن پرستان روسی را برای درست کردن یک نهضت مقاومتی گرد خود آورده است. و من در آنجا نقش یک کنت روسی را داشتم؛ البته نقش کوچکی بود که با آقای رحیم روشنیان در کنار هم ظاهر می شدیم. نقش نخست را نصرت الله وحدت داشت و نقش مقابل را خانم معینی بازی می کردند. خانم اسودی که با نام فخری خوروش در سینما بودند اولین بازی خود در تئاتر را در این نمایش داشتند.

نمایش بعدی نمایشی به اسم افیون بود که نقش بزرگی در آن داشتم و افیون بود که به این نام روی صحنه رفت. دیگر کار مُحلل بود و نمایشنامه های دیگری که من در تنظیم آن ها دخالت داشتم. آقای استپانیان کارگردان تئاتر بودند و زبان فرانسه و روسی را به خوبی می دانستند. با فارسی آشنایی داشتند حتی هر روز روزنامه می خواندند؛ ولی به صورت ادبی فارسی را متوجه نمی شدند. در آن زمان ایشان حدود 70 سال داشتند و مطلب را از بان فرانسه می خواندند و برای من ترجمه می کردند. چندین کار تئاتر با ایشان ترجمه کردم.

علی دهباشی: در بخش گویندگی فیلم به سال های 1337 اشاره داشتید. از اولین تجربه هایتان برایمان بگویید؟

ابوالحسن تهامی: در اول تیرماه سال 37 در استودیوی آژیر فیلم قراردادی جهت همکاری در بخش دوبله با حقوق 2500 ریال بستم. اولین دوبله ای که انجام دادم یک فیلم هندی بود به اسم کلوپ شبانه بود. وقتی فیلم به روی پرده رفت از اینکه نامم در تیتراژ است بسیار ذوق زده بودم.

علی دهباشی: کلا چند فیلم را دوبله و در نقش چه کسانی بیشتر صحبت کردید؟

ابوالحسن تهامی: به خاطر ندارم ولی بالای سه چهار هزارتا است. از نقش های کوچک شروع کردم و بعد به نقش های نخست رسیدم. مثلا در فیلم های «ظرف عسل» و «بانوی زیبای من» به جای رکس هریسون صحبت کردم. به جای کری گرانت در چندین فیلم که یکی از بهترین آن ها فیلم «معما» بود، صداپیشگی کردم. به جای دیوید نیول در فیلم لاندو بوزانکا صحبت کردم. اولین فیلمی که من از او دوبله کردم فیلمی به اسم ازدواج سیسیلی بود و داستان به اینگونه بود که این آقا از سیسیل به صورت یک کارگر به شمال ایتالیا و میلان رفته و در آنجا به دلیل ازدواج با یک خانم ثروتمند ترقی کرده بود ولی در صحبت کردن هنوز به لهجۀ سیسیلی صحبت می کرد. من در آن فیلم یک لهجۀ خاص برای آن شخصیت درست کردم که آمیزه ای از واژه های بسیار کهن بود و بیشتر صورت کتابی داشت ولی با لهجۀ دهاتی که البته مشخص نبود که مربوط به کدامیک از بخش های مشخص از ایران است.

علی دهباشی: به جای بازیگری در یک فیلم معروف هندی صحبت کردید. از این فیلم بگویید؟

ابوالحسن تهامی: یک فیلم هندی با نام «شعله» بود. و نقشی که من می گفتم نقش سانجیو کمار بود.

علی دهباشی: خاطرۀ یک نسلی با این فیلم و صدای شما گذشت. جدیدا وقتی به افغانستان رفته بودم در کابل و هرات یک لحظه صدای شما را شنیدم و به دنبالش به قهوه خانه ای رفتم و متوجه شدم که فیلم شعله را با دوبلۀ شما می کنند..

ابوالحسن تهامی: حدود ده سال پیش مؤسسۀ طلوع در افغانستان قرار بود که فیلم هایی را با لهجۀ فارسی تهرانی دوبله کند و از من دعوت کردند که در کابل کلاسی تشکیل دهم و برای این کار گوینده تربیت کنم که من دو سفر به افغانستان رفتم و عدۀ زیادی را برای این کار آماده کردم ولی آن فکر کنار گذاشته شد و با همان لهجۀ کابلی فیلم ها دوبله شد.

علی دهباشی: از بین شخصیت هایی که به جای آن ها صحبت کردید کدامیک برای شما جذاب تر بوده است و خاطرۀ خوبی با آن ها دارید؟

ابوالحسن تهامی: از شخصیت رکس هریسون بسیار خوشم آمده بود. به ویژه شخصیتش در فیلم بانوی زیبای من که حالت معلمی را داشت که بانویی را از یک طبقۀ پایین اجتماع که حتی سخن گفتن عادی اش را هم بلد نبود؛ به گونه ای تربیت کرد که در مجلس اشراف راه پیدا کرد. چندین بار این فیلم را دیده ام. ما تمام آوازهای این اثر را به فارسی دوبله کردیم. یکی دیگر از فیلم ها، آوای موسیقی یا همان اشک ها و لبخندها بود. که در این فیلم دختری از طبقۀ متوسط به مقام بالا می رسد .من در آنجا در نقش کاپیتان فون تراپ بودم. که یک مرد نظامی بسیار جدی و منضبط بود.

علی دهباشی: با خانم دکتر بهبهانی بر روی ادبیات مانوی کار مشترک انجام داده اید.

ابوالحسن تهامی: این دو کتاب هر دو توسط ایرانشناس معروف انگلیسی خانم مری بویس نوشته شده است. من افتخار داشتم در کنار همسرم این کار را انجام دهم. البته بیشتر کارها را خود خانم بهبهانی انجام دادند؛ چون موضوع تدریسشان در دانشگاه بود؛ و کتاب شانس این را داشت که بعد از انتشار به صورت منبع درسی دانشگاه ارائه شود.

علی دهباشی: در دوبلۀ فیلم «هملت» کنت برانا نقشی داشتید. لطفا دربارۀ این کار توضیح دهید؟

ابوالحسن تهامی: هملت کنت برانا در قرن گذشته تهیه شده است. از هملت فیلم های متعددی ساخته شده است که یکی از بهترین هایش یک فیلم روسی به کارگردانی گریگوری کوزینتسف است و «اینوکنتی اسمکتونفسکی» نقش هملت را بازی کرده است و برداشتی خاص و سینمایی نابی از هملت شکسپیر هست. خب در مورد هملت کنت برانا باید گفت که این فیلم بر این اساس ساخته شده بود که از اول کتاب هملت تا پایان آن را در فیلم ضبط کند. هملت یکی از بلند ترین نمایشنامه های شکسپیر است. و بازی کردن آن روی صحنه توسط بازیگران انگلیسی چیزی حدود سه چهار ساعت طول می کشد و این فیلم هم با اینکه تمرین بسیار شده بود و برای حل مشکل زمان بازیگران دیالوگ هایشان را با عجله و به سرعت می گفتند حدود چهار ساعت مدت این فیلم بود و توزیع کنندۀ امریکایی دو ساعت از فیلم را حذف کرد؛ در نتیجه بسیاری از صحنه ها به صورت جامپ کات به هم وصل می شدند و این شیوه مورد پسند تماشاگر واقع نشد. البته خود آقای برانا در نقش هملت بازی بسیار درخشانی دارند. اما با تغییر زمان داستان هملت به قرن نوزدهم و صحبت هایی که در این فیلم می شود که با این تاریخ فعلی هم خوانی ندارد فیلم چندان باورپذیر نیست. مثلا در زمان هملت که داستانش در قرن یازدهم میلادیِ دانمارک می گذرد انگلستان تحت الحمایۀ دانمارک بوده است. در قرن نوزدهم نمی توان چنین تصوری را داشت چرا که در یک بخشی پادشاه دانمارک نامه ای به انگلستان می فرستد و می گوید که انگلستان! از شلاق من بترس! در حالیکه در قرن نوزدهم انگلستان یک امپراطوری است که آفتابش هرگز غروب نمی کند. این چیزها هملت برانا را کمی نادر پسند کرده بود. البته آن فیلم نامه را ترجمه کردم وآقای چنگیز جلیلوند نقش هملت را بسیار بسیار زیبا ایفا کردند و من در آن فیلم نقش پادشاه را دوبله کردم.

علی دهباشی: در کار پیانیست چه نقشی داشتید؟

ابوالحسن تهامی: این کار را به صورت پلان به پلان تماشا کردم و صحنه به صحنه اش را از حرکت دوربین تا دیالوگ ها ترجمه کردم و در واقع به صورت یک فیلم نامه نوشتم.

علی دهباشی: بخشی از کارهای شما انتشار کتاب های گویا است که در سال های اخیر بیشتر رواج داشته است. از این کارها بگویید و چگونه شد که به کار در ادبیات کلاسیک علاقه مند شدید؟

ابوالحسن تهامی: فکر می کنم که این بخش کار من: تاریخ بیهقی،و گلستان سعدی و بهارستان جامی باشد. که این ها همگی به انتخاب آقای شریفی بود. در مورد شازده کوچولو، آقای رئیس دانا از من خواستند که این اثر را به صورت صوتی ارائه کنم. و گفتند که خود آقای شاملو این کار را انجام داده است؛ ولی آن کار در اختیار من نیست و دوست دارم این را با صدای تو در کارم داشته باشم. به هر حال آن مجموعه شامل دو اجرا است که یکی اجرای کتاب شاملو است که عینا مصوت شده و دیگری هم برداشت خود من هست که به گونۀ دیگر ساخته شده است.

علی دهباشی: به اسکار وایلد هم علاقه دارید ونمایشنامه هایی از ایشان ترجمه کرده اید.

ابوالحسن تهامی: همۀ این کارها را ترجمه کردم؛ البته هنوز چاپ نشده است. تمام اشعارش و تمام داستان های کوچک را باضافۀ کتاب معروفش که تصویر دوریان گری را ترجمه کردم.

علی دهباشی: کار آخر شما کار رستم و سهراب است و این جلسه به مناسبت انتشار کتاب و سی و دی این مجموعه است. کمی بیشتر از این کار برایمان بگویید.

ابوالحسن تهامی: این کتاب را به صورت یک کار دراماتیک و نمایشی اجرا کردم و خود نقش راوی که فردوسی است را دارم و باقی شخصیت ها در کنار راوی، گویا می شوند. همۀ این ها به صورت یک فیلم تصور می شود و موسیقی بسیار زیبای استاد شاهین فرهت و یا بهتر بگویم سمفونی زیبای ایشان کمک بسیاری زیادی به این کار کرده است. فضاسازی خوبی در اختیار این کار گذاشتیم.

جالب اینجاست که با به چاپ دوم رسیدن این اثر شگفت زده شدم. به هیچ وجه تصور نمی کردم که شاهنامۀ فردوسی هنوز اینقدر طرفدار داشته باشد و این اثر به این زودی به چاپ دوم برسد. البته پس از اینکه در برنامۀ «خندوانه» به مهر آقای رامبد جوان بخش اول شاهنامه را اجرا کردم این واکنش ها را به خوبی دیدم. این برنامه در سر تا سر ایران بازتاب خوبی داشت.

در این اثر، چنگیز جلیلوند نقش رستم را دارد. حامد بهداد عزیز که بسیار اصرار داشت که در این کار نقشی حتی خیلی کوچک در حد یک بیت داشته باشد، برایش سه بیت در نظر گرفتم و ایشان در نقش پیک و رهام بودند. حامد عزیزی نقش شاه سمنگان، خانم مریم شیرزاد نقش تهمینه، افشین زینوری عزیز، نور چشم من نقش سهراب را دارند، آقای جواد بازیاران در نقش هومان برادر افراسیاب و خود افراسیاب را آقای محمود قنبری ایفا کردند و ژرژ پطروسی نقش هُجیر را داشتند، خانم زهره شکوفنده در نقش گردآفرید بودند، پرویز بهرام در نقش گژدهم، اکبر منّانی در نقش کاووس شاه، شایان شامبیاتی در نقش گیو، حمید منوچهری در نقش گودرز کشوادگان بودند و مقدمۀ این کار را خانم مریم رادپور خواندند و موسیقی متن نیز گزیده هایی از سمفونی شاهنامه، اثر شاهین فرهت و با ضرب زورخانۀ پهلوان جواد مداحی بود. و در بخش جلوه های صوتی و صدا آمیزی حسین مطمئن زاده همکار ما بودند. در آغاز بخش شنیداری خلاصه ای از داستان رستم و سهراب گفته می شود؛ به این دلیل که شاید شنونده با معانی برخی از واژه های فردوسی بزرگ آشنا نباشد. البته در بخش نوشتاری تمامی واژه های ناآشنا به صورت پانوشت توضیح داده شده است. این کتاب علاوه بر اینکه بدین صورت قابل دسترس است دوست عزیزم آقای مسعود خیرخواه سامانه ای به نام navar.ir دارند که با بهای خیلی ارزانتری می توانید فایل صوتی را خریداری کنید.

در این بخش ابوالحسن تهامی بخش هایی از رستم و سهراب و داستان عشق و علاقه میان رستم و تهمینه را با صدای خود اجرا کرد.

در بخش دیگر وی به سؤالات حاضرین پاسخ گفت:

-بعد از انقلاب، سینمای ایران با تمام محدودیت ها بارورتر شد و به سمت جهانی شدن رفت. آیا میل ندارید در این مرحله به سینمای ایران نزدیکتر شوید؟ ما فیلم نامه های خوب کم داریم و با حضور اشخاصی چون شما غنای بیشتری به سینما داده می شود.

ابوالحسن تهامی: همانطور که فرمودید واقعا سینمای ایران از یک سینمای محلی و روستایی به یک سینمای جهانی تبدیل شد و دلیل آن زیرساختارهایی بود که رفته رفته بوجود آمد و جمهوری اسلامی بدان توجه کرد. دانشکده هایی در بخش سینما و تئاتر دایر شد و این ها آدم ها و ستون های لازم برای آفرینش فیلم در سطح جهانی را تربیت کردند. یکی از بهترین کارهایی که در این زمینه صورت گرفت، حذف دوبلاژ از فیلم ایرانی بود. همه می دانیم در زمان قدیم صدابرداری سر صحنه وجود نداشت؛ در واقع فیلم را مونتاژ اولیه می کردند و برای صداگذاری به بخش دوبله می آوردند و ما به جای بازیگران فارسی دیالوگ ها را می گفتیم. اشخاصی همچون آقای منوچهر اسماعیلی و آقای جلیلوند از چهره های شاخص این بخش هستند. ملغمه ای که بوجود می آمد دوبلاژ بود و صدای آوزاه خوان بود و هنر هنرپیشه و داستانی که معمولا از فیلم های هندی و ترکی گرفته می شد و من خود شاهد آن بودم که بسیاری از کارگردان ها فیلم هندی یا ترکی را می گذاشتند و صحنه به صحنه کپی فیلم را یادداشت می کردند و جفت آن را می ساختند. ولی بعد از انقلاب شاهد تکامل این صنعت بودیم و بعدها وقتی که بازیگران ناگزیر شدند خودشان به جای خود سخن بگویند به یادگیری فن بیان پرداختند.

البته یکی از خدماتی که دوبله به ایران کرد این بود که یک نوع گویش تقریبا استاندارد را در سراسر ایران پراکند. به یاد دارم روزی در استودیویی نشسته بودم و فیلمی را ترجمه می کردم. کارگر استودیو گفت یک آقایی از رشت برای دیدار شما آمده است. جوانی حدود بیست ساله وارد شد و ذوق زده از دیدار من شروع کرد به اجرای ده آنونسی که من گفته بودم. به او گفتم چرا لهجۀ رشتی نداری! گفت من اینقدر این فیلم های فارسی را دیدم کهدیگر یاد گرفتم همانند شما حرف بزنم. در سفرهایی که من با مرحوم خانم سیمین بهبهانی می رفتیم به یاد دارم در شهر اردبیل چند جوان در مقبرۀ شیخ صفی‌الدین اردبیلی با خانم بهبهانی شروع به صحبت کردند و از ایشان امضاء می خواستند و همگی شروع به فارسی صحبت کردن بدون لهجۀ آذری کردند. و گفتند ما با دیدن فیلم ها یاد گرفته ایم که فارسی را بدون لهجه صحبت کنیم.

باید بگویم این محدودیتی که فرمودید باعث شده است که خلاقیت های شگفت انگیزی رخ دهد؛ که فیلم ها و فیلم نامه هایی نوشته شود که تمام محدودیت های ما را به گونه ای دور می زند و داستانی به وجود می آورد که همانطور که برای من مورد پسند است، مورد پسند جشنواره ها و مخاطبان خارجی هم باشد. چندین فیلم بود که به اتفاق همسر دانشمندم در استرالیا در کنار تماشاگران خارجی دیدیم. مخاطبان فیلم را با زیرنویس انگلیسی دنبال می کردند اما با وجود این از دیدن آن ها بسیار لذت می بردند. خب وقتی ما فیلم های ایرانی را می بینیم که در اکثر شهرهای بزرگ دنیا نمایش داده می شود و در اکثر فستیوال ها جایزه می گیرد، این نشان دهندۀ این است که سینمای ایران بالیده و به مرحلۀ بلوغ رسیده است.

-در عصر کتاب های گویا هستیم. آیا داستان دیگر شاهنامه را کار خواهید کرد؟

ابوالحسن تهامی: من برای سه داستان دیگر با عناوین: بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار و سیاوش در حال کار و برنامه ریزی هستم.

-آیا وسوسۀ بازیگری در سینما را داشته اید؟

ابوالحسن تهامی: چند فیلم در دوران جوانی بازی کردم. خانم عوضی گرفتی، شانس و عشق و تصادف از جملۀ آن ها بود. در سال 1372 خورشیدی بعد از یک توقف طولانی در کار دوبله از استرالیا به ایران بازگشتم و اولین کسی را که دیدم آقای افخمی کارگردان فیلم عروس بودند. ایشان در همان سال این قول را دادند که یک نقش خوبی به من بدهند و من از سال 72 تا به امروز منتظرم! (می خندد)

-من شیفتۀ کار گویندگی هستم و در بخش داستان های صوتی فعالیت دارم. کنجکاوم بدانم که در اثر رستم و سهراب شیوۀ گویندگی همکارانتان را خودتان رهبری کردید یا شیوۀ خودشان را اجرا کردند؟

ابوالحسن تهامی: در مورد رستم و سهراب به این صورت بود که از اول تا آخر کار را خواندم و ضبط کردم و بخش به بخش پخش می کردم و دوستان هم همانند آن اجرا می کردند. البته گاهی از اوقات شما فرصت این را ندارید که برای بخش کوچکی از کار از قبیل آکسان گذاری در یک کلمه و ... خیلی مته به خشخاش بگذارید و گویندگان با تجربیات و حس خود این بخش ها را اجرا می کنند.

-کتاب صوتی در تمام دنیا به این گونه است که یک نفر تمام کار را به تنهایی می خواند و جای شخصیت های مختلف هم لحن خود را تغییر می دهد. در اثر رستم و سهراب اینگونه نیست. البته خود من شاید چهار پنج سال است که از همکارانم دعوت می کنم تا با هم یک مجموعه را بسازیم؛ ولی بسیاری به من ایراد گرفته اند که کاری را که تو انجام می دهی خارج از استاندارد است. تو باید یا نمایشنامۀ رادیویی کار کنی یا کتاب صوتی. و من ادعا می کردم که کاری بین این دو انجام می دهم. شما با این موضع موافق هستید؟

ابوالحسن تهامی: البته کتاب صوتی باید تنها یک گوینده داشته باشد ولی شاید اگر یک کتاب خیلی طولانی با خوانش یک نفر برای شنونده کمی کسل کننده باشد. برای همین است که صداهای مختلف جذابیت بیشتری دارد. البته من کار رستم و سهراب را با عنوان اجرای دراماتیک منتشر کردم نه کتاب صوتی.

-رستم سهراب دراماتیک ترین داستان تاریخ است. و هیچوقت به صورت نمایشی قوی و یا فیلم سینمایی ساخته نشده است آیا بهتر نیست همین کار را به صورت تصویری هم بسازید؟

ابوالحسن تهامی: چرا این کار در طول تاریخ نمایشو سینما انجام شده است. من با چند انیماتور در حال مذاکره هستم که این صوت را به صورت تصویری دربیاورند. شاید از همین صدا البته با ساختار سینمایی استفاده کنیم و نقش راوی در آن کم رنگ تر شود.

در سال 36 آقای سارنگ نقش رستم را بازی می کردند و بعد آقای دکتر شاهرخ رفیع در سال 34 یک رستم و سهراب به صورت فیلم ساختند . البته کار قوی و خوبی نبود. فیلم رستم و سهراب تاجیکستان را هم دیدم که کار جالبی نبود و با اضافه کردن جن و پری ساختار داستان شکل خوبی نداشت.

در خاتمه آخرین اثر منتشر شدۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به میهمان این هفتۀ کتابفروشی آینده اهدا شد.

بخش دوم این مجلس به جلسۀ امضای مجموعۀ کتاب صوتی رستم و سهراب با حضور ابوالحسن تهامی و دوست دارانش اختصاص یافت.

-

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692