«مکاشفههای سورئالیستی»
ـ آسمان را مسطح کردم/ و دریا را مسطح کردم/ انسان را مسطح کردم/ بر هر جنبده ای کلهای مسطح نهادم/ آنگاه در خمرهای کوچک گوشواری دیدم/ نه متعلق به زنان بهشت/ نه مربوط به جنبشهای دههی شصت/ آن روز را مسطح کردم/ و نامش را جمعه نهادم./ شعرِ «50»
محمدرضا طاهر نسب در مجموعهی «آفتابه شاد» به واسطهی آنارشیم گرایی در برابر آنچه هست، عصیان میکند. با تقابلهای پارادوکسی به مسائل سیاسی، تاریخی و اجتماعی گریز میزند و با سرپیچی از ساختار کلامی به سمت گروتسک میرود.
شعر این شاعر تجربه گرای موضوعیت روز را دارد. با پلی فرضی بین طنز و گروتسک از عادتهای مألوف زبانی سرپیچی میکند. در گرایش به ضد روایتها دقت مضاعف دارد. معمولاً رویدادهای ایدهآلیزه شده را به تصویر میکشاند و با مکاشفههای عجیب به آنسوی واقعیتهای پا میگذارد:
ـ جایی که رودها به آسمان میریزند/ جایی که درست یک راهب از دیوار چین بخار میشود/ همان جا که شمایل بر زین اسبها لبخند می زند/ مکانهای بسیار برای زندگی کردن وجود دارد/ مکانهای بسیار برای مردن/ مکانهای بسیاری برای پرورش انسانهای موفق/ برای فاحشههای موفق/ برای آن که دست به جنایت بزنیم./ شعر «46»
در «آفتابه شاد» طغیان و عصیان مسحور ضد روایتها است. گزارههای منفصل در تقابلهای پارادوکسی بازنمود بارزی دارند.
برخی واژهها در حافظهی جمعی یادآور حوادث و اتفاقهای افتاده هستند. این سطرهای به ظاهر ساده جذابیت شنیداری دارند. پراکنده گویی های روایی با نوعی هذیان گویی همراه میباشد. در مضمونهای وارونه تخیلات سوررئالیستی نمود انفعالی دارد. مدرن و سنت رو در روی هم قرار دارند. در شکل گیری این رویکردهای معترضانه، روایتها در مداری تقابلی میچرخند: ـ دستی بر کلاه نمینشیند/
سرباز به تفنگش فکر میکند/ به رودههای دشمنش./ شعرِ «3»
ساختارشعرها مبتنی بر تک گویی میباشد، که در این ساختار مندی شالودهی زبان روایی دگرگون و شکسته میشود. این ترکیبات نامتعارف هم بستهی شی ء وارگی و ازخودبیگانگی است، که در محوریت شیزوفرنیک زبانی بروز کردهاند.
پراکنده گویی ها بازتاب تعارض و تقابلهای هستی است. بین سطرها ارتباط به هم پیوسته یی نیست که نشان از یک اندیشهی واحد بدهد، با این حال نوعی آنارشیسم گرایی شاخصهی اصلی متن محسوب میشود.
ذهنیت اعتراضی در محوریت انتقادی بروز میکند. سطرها کمتر ارتباط معنایی یا فرمی با هم دارند، همبستگی موضوعی بین آنها نیست، عناصر کنایهآمیز در لایههای سطحی زبان نمود تعارضی دارد.
انسجام محور عمودی هم پیوند ساختار معنایی است. ساختار بیانی در خط روایی شکل میگیرد و تصاویر روایی مبنی بر آشنایی زدایی های معنایی و لفظی است:
ـ راه دوری نمیرود مترسک/ مگر با کلاغی تبانی کرده باشد/ تا به لندن برود / و ادعا کند فرزند خلف ملکهی الیزابت است/ آن وقت است که سر و کلهی دانشمندان علم ژنتیک پیدا میشود/ آن وقت است که ژورنالیستها پیدا میشوند/ آن وقت است که ملکه الیزابت به چیزی میاندیشد/ و در آن دم است که از آسمان لندن/ اولین کاه سال شروع به باریدن میکند./ شعر «21»
شاعر تجربههای فردی خویش را در موضوعهای مطرح شده، دارد. برای بیان واقعیات به جزیی نگری متوسل میشود و با توسل به زبان غیر متعارف تصاویر روایی را به نمایش میگذارد.
با خلق فضاهای نامتعارف، خلاف ساختار زبانی گام برمی دارد. با عرف ستیزی و عادت زدایی به جانب مجنون گرایی میرود. در نگاه اعتراضی و انتقادی به برخی رویدادهای اجتماعی سعی دارد، نظم پریشان را به هم ربط دهد، که در این گذر تاریخی سرگردانی و اضطراب را به نمایش میگذارد:
ـ دستمال سرخی که به گردن آویختهام/ اینک چین را به حرکت در آورده است/ نامم را چه کسی به خاطر میآورد/ وقتی دمپاییهایم را ذوب کردهام/ وقتی شمشیر پلاستیکی سرخی توی دستم است؟/ برای مقابله با نظام سرمایه داری/ دستمال سرخی به گردن دارم/ اما دستانم را سگی چال کرده و / به جای شمشیرم/ یک آفتابه سبز دادهاند/ اینک رفقای من از چهار جانب یورش آوردهاند/ اینک من نامم را به آنها خواهم گفت./ شعر «47»
در این مضمونهای تلخ و حسرت آلود، شاعر از ترکیبات بلندی سودی میجوید. با ارجاعات بیرونی روایتها را از صافی ذهن و زبان میگذراند و با توصیفهای اعتراضی به سمت به ضد روایتها میرود، و به واسطهی قطعه قطعه کردن گزارهها و برخورد غیرمتعارف با اشیا و پدیدهها به سمت تقابلهای تعارضی میرود.
به زعم شاعر در این زندگی غم انگیز و گاهی هم مسخره!، مخاطب طبق ساختار ذهنی خویش شعر را میسازد. پس در این ساختارمندی راوی در تلاش است، با عینیت گرایی به سمت دریافتهای محسوس برود. به واسطهی مضمونهای نزدیک به هم آشنایی زدایی های لفظی را به تصویر میکشد.سعی دارد زبان و فضایی نو را تجربه کند، تا تعاملی بین دنیای
متن و مخاطب ایجاد شود.
در صدد است تا تعریفی تازه از کلمات ارائه دهد. این نوع فرم معمولاً مضمونهای مختلفی را در برمی گیرد و از نظر محتوایی بندها بیشتر رویکرد انتقادی ـ اعتراضی دارند. در انتخاب کلمات نهایت دقت را دارد. آن چنان که با تاثر از حوادث پیرامون و مسائل روز، خاطرههای جمعی را بیان میکند:
ـ روی مینها راه میروم/ و صدای بادکنک در میآورم/ چریکها با تلمبههای سیاسی باد میشوند./ شعر «23»
ساختار اصلی وابسته به گزارههای از هم گسیخته است. آن چنان که گاهی سطری نسبت به سطر بعدی بی ربط مینماید. شعرها گاهی حالت «گزارشی ـ خبری» دارند که این رویکرد انتقادی، متأثر از شگردهای تقابلی بین عین و ذهن است.
شعر طاهر نسب کشف ابعاد ناشناخته است و سرشاراز گزارههای نامتعارف میباشد. زبان پیام رسان دارای محتوای اجتماعی و معترضانه است. از لحاظ ساختاری آخر شعر با آغاز آن در یک تراز ساختاری نیست. گرچه شعاع نوری ضعیفی میان بندها میگذرد، اما همین انگیزه، بی ارتباطی بین سطور را بیشتر را آشکار میکند.