موسیقی بیرونی در اشعار سهراب سپهری «دکتر نادر ابراهیمیان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

موسیقی بیرونی در اشعار سهراب سپهری «دکتر نادر ابراهیمیان»

چکیده:

سهراب سپهری به عنوان یکی از شاعران شعر نونیمایی از عناصر چهارگانه‌ی موسیقی بیرونی، درونی، معنوی و کناری در اشعارش استفاده نموده است. در حوزه‌ی موسیقی باید گفت: سپهری در اشعارش اوزان نرم و ملایمی را انتخاب می‌کند و این انتخاب وزن تأثیر فراوانی در تعبیرهای کلام او دارد. هر چند وزن‌های اشعار او محدود به چند وزن ویژه است؛ اما سهراب در انتخاب وزن دنباله روی نیما می‌باشد.

سهراب را می‌توان در ردیف شاعران صاحب سبکی چون نیما، اخوان و شاملو قرارداد و با آن که سپهری به وزن احاطه دارد؛ اما چندان مقید و ملزم به اجرای اوزن در شعر نبوده است.

آن چه در این مقاله به آن پرداخته شده، این است که چگونگی بهره‌گیری سهراب سپهری از موسیقی بیرونی در اشعارش مشخص گردد.

مقدمه:

پیوند شعر و موسیقی:

موسیقی و آهنگ همواره با سرشت انسان پیوند داشته و اساس شادی و غم انسان بوده است. انسان با ترنم بلبلان شاد شده و با آهنگ نی غمناک می‌شود. با قول و غزل ترانه ساخته و آن ترانه را بر پایه‌ی آهنگ‌هایی به آواز زمزمه کرده است. در باد ترنم دیده و از جریان آب، زمزمه شنیده است. اساساً موسیقی از کاملترین هنرها به حساب می‌آید و با روح انسان ارتباط داشته و دارد. موسیقی در لحظه لحظه‌ی زندگی انسان جریان دارد.

به همین دلیل بسیاری از محصولات ذوق و سلیقه‌ی بشر بر پایه‌ی موسیقی سرشته شده است. به ندرت فیلمی را می‌توانیم بدون موسیقی و آهنگ تصور کنیم و اشعار زیادی نیز بر پایه‌ی آهنگ سروده می‌شود. حتی شعر سپید اگر چه وزن عروضی ندارد؛ اما آهنگ دارد:

مرا

تو

بی‌سببی

نیستی

به راستی

صلت کدام قصیده‌ای

ای غزل؟ (شاملو، 1380: 85)

موسیقی به شعر حرکت می‌دهد و کلمات را به یک رستاخیزی می‌رساند که همه‌ی آنها بلندبلند، نوای درونی شاعر را به خواننده منتقل می‌کنند. به همین دلیل است بخشی از عنصر زیباشناسی شعر فارسی را موسیقی تشکیل می‌دهد که از نظم خاص هجاها به وجود می‌آید و ما به آن وزن می‌گوییم. اگر این وزن‌ها با نظم خاصی در حلول یک قالب شعری گسترش پیدا کند به آن بحر عروضی می‌گویند. شعر فارسی دارای به حور عروضی مختلف است که این بخشی از عناصر زیباشناسانه‌ی شعر فارسی می‌باشد.

سطح موسیقایی:

موسیقی از دیرباز با ادبیات ارتباطی تنگاتنگ داشته و این پیوند حتی در دوره‌های کهن نیز انعکاس یافته است. در اهمیت موسیقی افراط‌هایی دیده می‌شود؛ عده‌ای با شنیدن واژه‌ی موسیقی فقط ذهنشان به وزن شعر معطوف می‌شود و عده‌ای تمام ماهیت شعر را در موسیقی منحصر می‌کنند. در حقیقت واحدی از عناصر آوایی و معنوی است که عینی و قابل انتقال شده باشد.

موسیقی جلوه‌های گوناگون دارد که می‌توان آن را در چهار سطح دسته‌بندی کرد:

1- موسیقی بیرونی 2- موسیقی کناری

3- موسیقی درونی 4- موسیقی معنوی

که در این جا با توجه به موضوع مقاله به بحث درباره‌ی موسیقی بیرونی می‌پردازیم:

موسیقی بیرونی:

موسیقی بیرونی که همان وزن عروضی است براساس کشش هجاها و تکیه‌ها... وزن، موسیقی بیرونی شعر را ایجاد می‌کند. (شفیعی کدکنی، 1388: 51).

وزن و تعاریف آن:

«خواجه نصیرالدین طوسی معتقد است که شعر به سه چیز محاکات می‌کند: 1) به لحن و نغمه 2) به وزن 3) به نفس کلام مخیل اما درباره‌ی وزن گوید: «وزن هیأتی است تابع نظام ترتیب حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار که نفس از ادراک آن هیأت لذتی مخصوص یابد که آن را در این موضع وزن خوانند.» (طوسی، 1326: 3).

قدیم‌ترین کتابی که در آن از وزن همراه شعر سخن به میان آمده است رساله‌ی «ایوان» افلاطون می‌باشد که از زبان سقراط بیان می‌دارد: «همه‌ی شاعران بزرگ خواه آن‌ها که شعر حماسی می‌گویند یا شعر غنایی، به علت مهارت و هنری که دارند شعر نمی‌گویند، بلکه شعر گفتنشان به علت الهامی است که به دل آن‌ها می‌رسد... شاعران وقتی اشعار زیبایشان را می‌سرایند در حال بیخودی هستند. آهنگ و وزن،‌ آن‌ها را مفتون و مسحور می‌کند.» (افلاطون، 1362: 132).

بعد از افلاطون، ارسطو، شاگردش، در کتابی که در فن شعر نوشت باز وزن را از خصوصیات شعر به شمار آورده است:

«اِل‍ّا آن که مردم را عادت بر این جاری است که بین شعر و کلام موزون حکم به اتحاد و ارتباط می‌کنند... لیکن آنها را نه از این بابت که همه تقلید و محاکات است شاعر می‌خوانند، بلکه از این بابت که همه در آثار و سخنان خویش وزن را به کار می‌برند. چنان که اگر کسی هم مطالبی از مقوله‌ی علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون ادا کند، برسبیل عادت او را نیز شاعر می‌خوانند.» (ارسطو، 1359: 22).

موریس گرامون درباره‌ی وزن چنین می‌گوید:

«وزن ادراکی است که از احساس نظمی در بازگشت زمان‌های مشخص حاصل می‌شود. وزن امری حسی است و بیرون از ذهن کسی که آن را در می‌یابد وجود ندارد، وسیله‌ی ادراک وزن حواس ماست.» (خانلری، 1345: 23).

دکتر شمیسا در این باره می‌گوید: «وزن، نظم و تناسب خاصی است در اصوات شعر (هجاها)» این نظم و تناسب اصوات به انحای گوناگون نزد ملل مختلف مبین نوعی آهنگ و موسیقی است. (شمیسا، 1368: 12).

اما به نظر اکثر محققان معاصر از جمله دکتر شفیعی کدکنی بهترین تعریفی که از وزن شده، تعریفی است که دکتر خانلری از آن کرده است: «وزن نوعی تناسب است. تناسب کیفیتی است حاصل از ادراک وحدتی در میان اجزای متعدد. تناسب اگر در مکان واقع شد آن را قرینه می‌خوانند و اگر در زمان واقع شد وزن خوانند» (خانلری، 1340: 10).

آن چه از این تعاریف به دست می‌آید این است که اولاً وزن با یک نظم معینی همراه است. ثانیاً این نظم با نوعی حد فواصل معینی که عبارت از بازگشت زمان مشخص است، حاصل می‌شود. ثالثاً این امور و ادراک با حواس ما همراه است.

دکتر وحیدیان کامیار معتقد است: «وزن شعر با وزن موسیقی تفاوت دارد از این نظر که وزن شعر هر زبانی متناسب با ویژگی‌های آن زبان است و گوش اهل زبان با وزن شعر خود مأنوس است و با وزن شعر زبان‌های دیگر بیگانه.» (وحیدیان کامیار، 1370: 39).

وحیدیان کامیار معتقد است که وزن شعر فارسی از وزن شعر عربی گرفته نشده و حتی با این عقیده که شعر ایران پیش از اسلام دارای وزن هجایی بوده نیز مخالف است و اعتقاد دارد شعرهایی که پیش از آشنایی ایرانیان با عروض عرب سروده شده‌اند، وزن کمی دارد، مانند شعری که در ذم ملکه‌ی بخارا سرود شده و یا شعر یزید بن مفرغ شاعر عرب که در هجو عبدالله‌بن‌زیاد سروده شده همگی گواه این است که این اشعار هجایی نیستند. و دیگر این که وزن شعر فارسی برگرفته از وزن عربی نیست چون این اشعار پیش از واضع علم عروض یعنی خلیل‌بن‌احمد سروده شده است. (وحیدیان کامیار، 1367: 22).

دکتر شفیعی کدکنی درباره‌ی تأثیرات وزن می‌گوید:

«1- لذت موسیقایی به وجود می‌آورد 2- میزان ضربه‌ها و جنبش‌ها را منظم می‌کند. 3- به کلمات خاص هر شعر تأکید می‌بخشد و امتیازی از نظر کشش کلمات ایجاد می‌کند.» (شفیعی‌کدکنی، 1388: 49).

خلاصه وزن شعر عبارت است از: تناسب و هماهنگی ویژه‌ای که میان اصوات کلام (مصراع یا بیت) به وجود می‌آید و بر روی هم موزونیت و انسجامی خاص بدان می‌بخشد.

اکنون به بررسی وزن شعر سنتی و نیمایی می‌پردازیم:

مشهورترین نوع موسیقی در شعر فارسی وزن عروضی و وزن نیمایی است. پایه‌ی وزن عروضی بر تساوی و نظم هجاهای هر مصراع شعر است، اما نیما راهی تازه در وزن ابداع کرد، به این صورت که قید تساوی را برداشت و دست شاعر را در سرودن شعر باز کرد بی‌آن که از زیبایی موسیقایی وزن قدیم بکاهد. در این وزن که با طبیعت زبان سازگارتر است، شاعر مجبور نیست برخلاف طبیعت زبان جمله‌هایش را مساوی بیاورد تا در مصراع‌های مساوی بگنجد، زیرا در این گونه وزن، مصراع جایی تمام می‌شود که کلام خاتمه یابد یا نفس تازه کردن یا تأکید و غیره لازم باشد، لذا برای مثال اگر شعر در وزن رمل مخبون یعنی رکن فعلاتن باشد به اقتضای معنی ممکن است مصراعی دو فعلاتن داشته باشد و مصراع‌های دیگر سه یا چهار یا یک... فعلاتن:

می‌تراود مهتاب فاعلاتن فع لن

می‌درخشد شب تاب فاعلاتن فع لن

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

غم این خفته‌ی چند فعلاتن فعلن

خواب در چشم ترم می‌شکند فاعلاتن فعلاتن فعلن

(نیما یوشیج، 1386: 202)

«در شعر عروضی و کلاسیک ایران، واحد شعری یک بیت می‌باشد که در حقیقت حدتامی است برای تعاریف شعری در آن قواعد و قوانین. ولی در شعر معاصر نیمایی، واحد شعر را یک و یا مجموع چند مصراع تشکیل می‌دهد و نمی‌توان حدی برای آن درنظر گرفت.» (مسگرنژاد، 1370: 186).

مثال برای تساوی هجاها در وزن عروضی:

ای کاروان آهسته ران کارام جانم می‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود (سعدی، 1362: 22)

ای کاروا = مستفعلن، آهسته را = مستعفلن

کارام جا = مستفعلن، نم می‌رود= مستفعلن

وادل که با= مستفعلن، خود داشتم= مستفعلن

با دل ستا = مستفعلن، نم می‌رود= مستفعلن

اما در خاتمه باید گفت که منظور از موسیقی در شعر تنها وزن عروضی و وزن نیمایی نیست؛ بلکه می‌توان هر روشی را که شاعر به کار می‌برد تا کلام را از روش طبیعی نثر دور سازد و در آن به نوعی تناسب و آهنگ به وجود بیاورد، در شمار موسیقی شعر می‌توان به حساب آورد. چنین گستردگی مفهوم از موسیقی شعر نه تنها وزن عروضی و وزن نیمایی بلکه هر گونه هماهنگی را که ناشی از روش ترکیب کلمات، انتخاب قافیه‌ها و ردیف‌ها، هماهنگی صامت‌ها و مصوت‌ها باشد در بر می‌گیرد.

موسیقی بیرونی در اشعار سهراب سپهری:

سپهری در اشعارش اوزان نرم و ملایم را انتخاب می‌کند و این انتخاب وزن تأثیر فراوان در تعبیرهای کلام او دارد. هر چند وزن‌های اشعار او محدود به چند وزن ویژه است، اما سهراب در انتخاب وزن دنباله روی نیما می‌باشد و گاهی هم در زمینه‌ی خروج از موازین امروزی نیمایی هم کارهایی کرده است که در بیشتر موارد در نوشتن مصراع‌هاست نه در ایجاد و وسعت دادن وزن؛ مثلاً شعر «آب را گل نکنیم» در حقیقت شش مصراع است و به صورت عمودی بوده است. سپهری به صورت سه مصراع افقی آورده است. سهراب را می‌توان در ردیف شاعران صاحب‌سبکی چون نیما، اخوان و شاملو قرار داد و با آن که سهراب به وزن احاطه دارد؛ اما چندان مقید و ملزم به اجرای اوزان در شعر نبوده است.

پرکاربردترین وزن در اشعار نیمایی سهراب سپهری «فاعلاتن» و متفرعات آن است که در ذیل مورد بررسی قرار می‌گیرد:

فهرست اشعار هشت کتاب سپهری که رکن اصلی در آن‌ها «فاعلاتن» و متفرعات آن می‌باشد:

1-     در قیر شب (ص 17)

2- روشن شب (ص 29)

3- رو به غروب (33)

4- غمی غمناک (ص 36)

5- جان گرفته (ص 42)

6- دنگ ... (ص 50)

7- دیوار (ص 57)

8- نقش (ص 66)

9- سرگذشت (ص 70)

10- با مرغ پنهان (ص 75)

11- سرود زهر (ص 78)

12- گل آینه (ص 151)

13- صدای پای آب (ص 273)

14- روشنی، من، گل، آب (ص 341)

15- ساده رنگ (ص 348)

16- آب (351)

17- در گلستانه (ص 354)

18- غربت (ص 358)

19- پیغام ماهی‌ها (ص 361)

20- نشانی (ص 364)

21- واحه‌ای در لحظه (ص 366)

22- پشت دریاها (ص 368)

23- تپش سایه‌ی دوست (ص 372)

24- صدای دیدار (ص 375)

25- شب تنهایی خوب (ص 377)

26- سوره‌ی تماشا (ص 379)

27- پرهای زمزمه (ص 383)

28- ورق روشن وقت (ص 385)

29- جنبش واژه‌ی زیست (ص 391)

30- از سبز به سبز (ص 394)

31- ندای آغاز (ص 396)

اکنون به بررسی اشعار فوق با توجه به موسیقی بیرونی آن‌ها می‌پردازیم:

1- در قیر شب:

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می‌خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است. (سپهری، 1389: 17)

وزن شعر با توجه به سطرهای فوق به خوبی مشخص است. چون قالب شعر از نظر تساوی ارکان برابر نیستند؛ اما وزن اصلی و غالب آن در ابتدای هر سطر از شعر «فاعلاتن» است.

یا:

نفس آدم‌ها

سر به سر افسرده است. (همان: 18)

سطر اول مرکب از دو کلمه با وزن «فعلاتن فع لن» و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فع‌لن» است.

2- روشن شب:

روشن است آتش درون شب

وز پس دودش

طرحی از ویرانه‌های دور.

گر به گوش آید صدایی خشک:

استخوان مرده می‌لغزد درون‌گور. (همان: 29)

چون قالب این شعر به صورت نیمایی است از نظر تساوی ارکان رعایتی درآن نمی‌بینیم. شروع شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد و در سطر دوم وزن شعر بر رکن «فاعلاتن فع» می‌باشد.

3- رو به غروب:

ریخته سرخ غروب

جا به جا بر سرسنگ.

کوه خاموش است.

می‌خروشد رود.

مانده در دامن شب

خرمنی رنگ کبود. (همان: 33-34)

وزن اصلی در اشعار فوق «فاعلاتن» است؛ اما به دنبال این وزن اصلی متفرعات آن نیز دیده می‌شود؛ مثلاً در سطر اول خواندن شعر باید با کشش همراه باشد تا وزن درست به دست آید: «فاعلاتن فع‌لن» و در سطر دوم بدون هیچ‌گونه کشش وزن آن به صورت «فاعلاتن فعلن» می‌باشد.

4- غمی غمناک:

شب سردی است، و من افسرده.

راه دوری است، و پایی خسته.

تیرگی هست و چراغی مرده. (همان: 36)

از نظر تعداد هجا در سطر اول و دوم، نُه هجا و در سطر سوم، ده هجا می‌بینیم. جدای از اختلاف در تعداد هجاها، وزن سطر اول «فعلاتن فعلاتن فع لن» وزن سطر دوم «فاعلاتن فعلاتن فع لن» و وزن سطر سوم «فاعلاتن فعلاتن فع‌لن» می‌باشد و این تکرار و اختلاف تا پایان شعر ادامه دارد؛ ولی رکن اصلی شعر «فاعلاتن» است.

5- جان گرفته:

از هجوم نغمه‌ای بشکافت گور مغز من امشب:

مرده‌ای را جان به رگ‌ها ریخت،

پا شد از جا در میان سایه و روشن،

بانگ زد بر من: مرا پنداشتی مرده (همان: 42)

رکن اصلی این شعر با وزن «فاعلاتن» می‌باشد و یکی دو تا از متفرعات آن؛ اما کوتاهی و بلندی سطرها سبب تفاوت در تعداد ارکان و متفرعات آن نشده است.

سطر اول شعر فوق با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد، اما سطر دوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» است تا این که در این سطر: «مرده لب بر بسته بود.» (همان:43) وزن «فاعلاتن فاعلن» نشان داده می‌شود. به هر حال وزن اصلی این شعر بر رکن «فاعلاتن» و متفرعات آن است.

6- دنگ ...:

دنگ ...، دنگ...

ساعت گیج زمان در شب عمر

می‌زند پی در پی زنگ. (همان: 50)

شروع شعر با زحاف «فاع فع» می‌باشد اما سطر دوم در وزن «فاعلاتن فعلاتن فعلن» است و در سطر سوم با وزن «فاعلاتن مفعولن» می‌باشد. بنابراین وزن اصلی این شعر تا پایان «فاعلاتن» یکی از متفرعات و یا زحافی است که به دنبال آن می‌آید.

7- دیوار:

زخم شب می‌شد کبود.

در بیابانی که من بودم (همان: 57)

شروع شعر با وزن «فاعلاتن فاعلن» و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد. بنابراین وزن اصلی این شعر «فاعلاتن» و یکی از زحافات آن می‌باشد.

8- نقش:

در شبی تاریک

که صدایی با صدایی در نمی‌آمیخت

و کسی کس را نمی‌دید از ره نزدیک،

یک نفر از صخره‌های کوه بالا رفت (همان: 66)

شروع این شعر در سطر اول با وزن «فاعلاتن فع» می‌باشد و سطر دوم و سوم با وزن «فعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد. و سطر چهارم بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» است. بنابراین می‌توان گفت وزن اصلی این شعر «فاعلاتن» و یکی از متفرعات آن یعنی «فعلاتن» و زحاف «فع» می‌باشد.

9- سرگذشت:

می‌خروشد دریا.

هیچ کس نیست به ساحل پیدا.

لکه‌ای نیست به دریا تاریک

که شود قایق

اگر آید نزدیک. (همان: 70-71)

شروع شعر با وزن «فاعلاتن فع لن» می‌باشد اما در ادامه در سطرهای دوم و سوم بعد از رکن «فاعلاتن»، وزن «فعلاتن» و زحاف «فع‌لن» آمده است.

بنابراین وزن اصلی این شعر هم بر رکن «فاعلاتن» است.

10- با مرغ پنهان:

حرف‌ها دارم

با توای مرغی که می‌خوانی نهان از چشم

و زمان را با صدایت می‌گشایی! (همان:75)

شروع شعر با وزن «فاعلاتن» می‌باشد و زحاف «فع» به دنبال آن می‌آید در سطر دوم «فاعلاتن» سه بار می‌آید و به دنبال آن باز هم زحاف «فع» می‌آید ولی در سطر سوم با وزن «فاعلاتن» سه بار به صورت کامل می‌شود. بنابراین وزن اصلی این شعر «فاعلاتن» است.

11- سرود زهر:

می‌مکم پستان شب را

وز پی رنگی به افسون تن نیالوده

چشم پرخاکسترش را با نگاه خویش می‌کاوم. (همان: 78)

سطر اول این شعر با وزن «فاعلاتن فاعلاتن» و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» و سطر سوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن» می‌باشد که به دنبال آن زحاف «فع» می‌آید. به هر حال وزن اصلی این شعر هم «فاعلاتن» است.

12- گل آینه:

شبنم مهتاب می‌بارد.

دشت سرشار از بخار آبی گل‌های نیلوفر.

می‌درخشد روی خاک آیینه‌ای بی‌طرح. (همان: 151)

شروع شعر باید با کشش در خواندن همراه باشد تا با اوزان سطرهای دیگر یکی گردد. سطح اول با کشش در خواندن بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد و سطر سوم بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» است و این نوع تغییر ارکان و عدم تساوی سطرها تا پایان ادامه دارد. بنابراین شعر بر رکن «فاعلاتن» و زحاف «فع» می‌باشد.

13- صدای پای آب:

این مجموعه چند صفحه‌ای که به عنوان دفتر شعری مستقل در هشت کتاب قرار دارد، از ابتدا تا انتها دارای وزن و آهنگ است. اما وزن این دفتر شعری با توجه به کوتاهی یا بلندی سطرها از نظر تعداد ارکان متفاوت می‌باشد. در هر صورت وزن اصلی این مجموعه «فاعلاتن» و در سطرهایی هم از متفرعات آن یعنی «فع لن» و زحاف «فع» دیده می‌شود.

اهل کاشانم.

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.

مادری دارم، بهتر از برگ درخت.

دوستانی، بهتر از آب روان. (همان: 277- 278)

سطر اول این شعر بر وزن «فاعلاتن فع» و در سطر دوم با «فاعلاتن فع لن» است و در سطر سوم وزن شعر «فاعلاتن فع لن فاعلاتن فعلاتن فع لن» و در سطر چهارم باز رکن اصلی وزن «فاعلاتن» است.

یا:

پدرم پشت دوبار آمدن چلچله‌ها، پشت دو برف،

پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،

پدرم پشت زمان‌ها مرده است. (همان: 280)

وزن شعر در این سه سطر به ترتیب «فعلاتن» چهار بار، «فعلن» یک بار در سطر اول و «فعلاتن» سه بار و «فع‌لن» یک بار، در سطر دوم و «فعلاتن فعلاتن فع‌لن» در سطر سوم است.

یا:

فتح یک قرن به دست یک شعر.

فتح یک باغ به دست یک سار.

فتح یک کوچه به دست دو سلام. (همان: 289)

وزن شعر در سه سطر ذکر شده به ترتیب در ابتدای آن‌ها «فاعلاتن» است؛ ولی بعد از «فاعلاتن»، «فعلاتن» می‌آید. آن چه که از ابتدا تا انتهای شعر کاملاً محسوس است. وزن «فاعلاتن» می‌باشد که دیده می‌شود.

14- روشنی، من، گل، آب:

ابری نیست.

بادی نیست.

می‌نشینم لب حوض:

گردش ماهی‌ها، روشنی، من، گل، آب. (همان: 341-342)

سطر اول و دوم با وزن «فع لن فع» می‌باشد؛ اما سطر سوم وزن آن «فاعلاتن فعلن» می‌باشد. سطر چهارم دارای وزن «فاعلاتن فع لن، فاعلاتن فع لن» می‌باشد. این تغییر ارکان تا پایان شعر فقط از نظر تعداد می‌باشد که آن هم با توجه به کوتاهی و بلندی سطرها می‌باشد.

15- ساده رنگ:

آسمان، آبی‌تر،

آب، آبی‌تر.

من در ایوانم، رعنا سرحوض. (همان: 348)

وزن سه سطر فوق به ترتیب «فاعلاتن فع‌لن»، «فاعلاتن فع» و «فاعلاتن فع لن فاعلاتن» می‌باشد؛ بنابراین وزن اصلی این شعر «فاعلاتن» است.

16- آب:

آب را گل نکنیم:

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.

یا که در بیشه‌ی دور، سیره‌ای پر می‌شوید. (همان: 351)

وزن شعر در سطر اول «فاعلاتن فعلن» و سطر دوم «فاعلاتن فع لن فاعلاتن فعلن» می‌باشد. وزن شعر در سطر سوم «فاعلاتن فعلن فاعلاتن فع لن فع» می‌باشد.

و یا در قسمت‌هایی از این شعر وزن شعر به شکل دیگری که از متفرعات وزن «فاعلاتن» است. نشان داده می‌شود:

چه گوارا این آب!

چه زلال این رود! (همان: 352)

وزن شعر در دو سطر بالا «فعلاتن فع لن» می‌باشد.

17- در گلستانه:

دشت‌هایی چه فراخ!

کوه‌هایی چه بلند! (همان: 354)

سطر اول و دوم شعر فوق بر وزن «فاعلاتن فعلن» است.

و یا:

پشت تبریزی‌ها

غفلت پاکی بود، که صدایم می‌زد. (همان: 355)

اوزان دو سطر فوق به ترتیب «فاعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فع لن فعلاتن فع لن» است.

18- غربت:

ماه بالای سر آبادی است،

اهل آبادی در خواب.

روی این مهتابی، خشت غربت را می‌بویم. (همان: 358)

سطر اول شعر ذکر شده بر وزن «فاعلاتن فعلاتن فع لن» است. و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فع لن فع» و سطر سوم با وزن «فاعلاتن فع لن فاعلاتن فع لن فع لن» می‌باشد.

و یا:

یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بر بخورد. (همان: 360)

وزن سطر فوق «فاعلاتن فع لن، فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» می‌باشد.

با توجه به بررسی فوق وزن اصلی این شعر بر رکن «فاعلاتن» و متفرعات آن است.

19- پیغام ماهی‌ها:

رفته بودم سرحوض

تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب، (همان: 361)

سطر اول بر وزن «فاعلاتن فعلن» و سطر دوم بر وزن «فاعلاتن فع لن فاعلاتن فاعلاتن فع لن» است.

و یا:

باد می‌رفت به سر وقت چنار.

من به سر وقت خدا می‌رفتم. (همان: 363)

وزن سطر اول «فاعلاتن فعلاتن فعلن» و سطر دوم «فاعلاتن فعلاتن فع لن» است.

20- نشانی:

«خانه‌ی دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار.

آسمان مکثی کرد. (همان: 364)

سطر اول شعر با وزن «فاعلاتن فعلن فاعلاتن فعلاتن فعلن» و سطر دوم با وزن «فاعلاتن فع لن» می‌باشد.

بنابراین وزن اصلی این شعر بر رکن «فاعلاتن» و متفرعات آن می‌باشد.

21- واحه‌ای در لحظه:

به سراغ من اگر می‌آیید،

پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است. (همان: 366)

سطر اول دارای وزن «فعلاتن فعلاتن فع لن» است و سطر دوم بر وزن «فاعلاتن فع لن» است. و همین طور سطر سوم با وزن «فاعلاتن فع لن فع» می‌باشد.

بنابراین رکن اصلی شعر «فاعلاتن» و متفرعات آن می‌باشد.

22- پشت دریاها:

قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب. (همان: 368)

اوزان این شعر در سطر اول و دوم به ترتیب «فاعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فعلن» است.

و یا در پایان شعر:

پشت دریاها شهری است!

قایقی باید ساخت. (همان: 371)

که وزن سطر اول و دوم به ترتیب «فاعلاتن فع لن فع» و «فاعلاتن فع لن» است.

بنابراین رکن اصلی در این شعر «فاعلاتن» است.

23- تپش سایه‌ی دوست:

تا سواد قریه راهی بود.

چشم‌های ما پر از تفسیر ماه زنده‌ی بومی،

شب درون آستین‌هامان. (همان: 372)

سطر اول این شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» است و در ادامه سطر دوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» و در سطر سوم با وزن «فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد.

و یا:

برفراز آبگیری خودبخود سرها همه خم شد:

روی صورت‌های ما تبخیر می‌شد شب

و صدای دوست می‌آمد به گوش دوست. (همان: 374)

وزن سطر اول بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» و در سطر دوم بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» و سطر سوم بر وزن «فعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» است.

همان طوری که مشاهده می‌گردد وزن اصلی و غالب این شعر از ابتدا تا پایان بر رکن «فاعلاتن» و متفرعات آن و زحاف آن می‌باشد.

24- صدای دیدار:

با سبد رفتم به میدان، صبحگاهی بود.

میوه‌ها آواز می‌خواندند.

میوه‌ها در آفتاب آواز می‌خواندند. (همان: 375)

وزن این سطرها به ترتیب: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» و در سطر دوم «فاعلاتن فاعلاتن فع» و در سطر سوم «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» است.

25- شب تنهایی خوب:

گوش کن، دورترین مرغ جهان می‌خواند.

شب سلیس است، و یک دست، و باز. (همان: 377)

وزن سطر اول و دوم به این ترتیب است: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فعلاتن فعلن».

26- سوره‌ی تماشا:

به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن

واژه‌ای در قفس است. «همان: 379-380»

وزن شعر از سطر اول الی سطر چهارم به این ترتیب است: «فعلاتن فع لن»، «فعلاتن فعلن»، «فعلاتن فعلاتن فع‌لن» و «فاعلاتن فعلن».

27- پرهای زمزمه:

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه‌ی چتر.

ناتمام است درخت. (همان: 383-384)

اوزان این سه سطر به ترتیب از این قرارند: «فاعلاتن فعلاتن فعلن»، «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» و «فاعلاتن فعلن».

28- ورق روشن وقت:

از هجوم روشنایی شیشه‌های در تکان می‌خورد.

صبح شد، آفتاب آمد.

چای را خوردیم روی سبزه‌زار میز. (همان: 385-386)

وزن شعر در سطر اول «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع» می‌باشد و سطر دوم بر وزن «فاعلن فاعلاتن فع» و سطر سوم بر وزن «فاعلاتن فاعلات فاعلات فع» است.

29- جنبش واژه‌ی زیست:

پشت کاجستان، برف.

برف، یک دسته کلاغ.

جاده یعنی غربت. (همان: 391-392)

اوزان این سه سطر به ترتیب: «فاعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فعلن» و «فاعلاتن فع لن» است.

30- از سبز به سبز:

من در این تاریکی

فکر یک بره‌ی روشن هستم

که بیاید علف خستگی‌ام را بچرد. (همان: 394-395)

اوزان این سه سطر به ترتیب: «فاعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فعلاتن فع لن» و «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است.

البته وزن سطر سوم با نوعی کشش در خواندن ارکان آن ادامه می‌گردد.

31- ندای آغاز:

کفش‌هایم کو،

چه کسی بود صدا زد: سهراب؟

آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ. (همان: 396-397)

اوزان سه سطر به ترتیب: «فاعلاتن فع»، «فعلاتن فعلاتن فع لن» و «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است.

موسیقی بیرونی در قالب شعری چهار پاره در هشت کتاب سپهری:

شعرهایی که در قالب چهار پاره سروده شده است. عبارتند از:

1- دود می‌خیزد (ص 20) 2- مرغ معما (ص 26)

3- سراب (ص 31) 4- دلسرد (ص 44)

5- روزانه‌ای به رنگ (ص 162) 6- غبار لبخند (ص 166)

7- میوه‌ی تاریک (ص 186)

وزن «فاعلاتن» به عنوان اوزان اصلی شش چهارپاره در هشت کتاب می‌باشد و تنها یک چهارپاره بر وزن دیگری غیر از «فاعلاتن» می‌باشد.

1- دود می‌خیزد:

دود می‌خیزد زخلوتگاه من.

کسی خبر کی یابد از ویرانه‌ام؟

با درون سوخته دارم سخن.

کی به پایان می‌رسد افسانه‌ام؟ (همان: 20-21)

وزن شعر: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» (بحر: رمل مسدس محذوف)

2- مرغ معما:

دیر زمانی است روی شاخه‌ی این بید

مرغی بنشسته کوبه رنگ معماست.

نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.

چون من در این دیار، تنها، تنهاست. (همان: 26-27)

وزن شعر: «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» (بحر: منسرح مثمن مطوی منحور)

3- سراب:

آفتاب است و بیابان چه فراخ!

نیست در آن نه گیاه و نه درخت.

غیر آوای غرابان، دیگر

بسته هر بانگی از این وادی رخت. (همان:‌31-32)

وزن شعر: «فاعلاتن فعلاتن فعلن»، (بحر: رمل مسدس مخبون محذوف)

4- دلسرد:

قصه‌ام دیگر زنگار گرفت:

با نفس‌های شبم پیوندی است.

پرتوی لغزد اگر بر لب او،

گویدم دل: هوس لبخندی است. (همان: 44-45)

وزن شعر: «فاعلاتن فعلاتن فعلن» (بحر: رمل مسدس مخبون محذوف)

5- روزنه‌ای به رنگ:

در شب تردید من، برگ نگاه!

می‌روی با موج خاموشی کجا؟

ریشه‌ام از هوشیاری خورده آب:

من کجا، خاک فراموشی کجا. (همان: 162-163)

وزن شعر: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» (بحر: رمل مسدس محذوف)

6- غبار لبخند:

می‌تراوید آفتاب از بوته‌ها.

دیدمش در دشت‌های نم زده

مست اندوه تماشا، یار باد،

مویش افشان، گونه‌اش شبنم زده. (همان: 166-167)

وزن شعر: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» (بحر: رمل مسدس محذوف)

7- میوه‌ی تاریک:

باغ باران خورده می‌نوشید نور.

لرزشی در سبزه‌های تر دوید:

او به باغ آمد، درونش تابناک،

سایه‌اش در زیر و بم‌ها ناپدید. (همان: 186-187)

وزن شعر: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن»، (بحر: رمل مسدس محذوف)

بعد از وزن «فاعلاتن» و متفرعات آن که از مهم‌ترین و پرکاربردترین اوزان در مجموعه‌ی هشت کتاب سپهری هستند وزن دیگری در مقام دوم خودش را نشان می‌دهد و آن هم وزن «مفعول فاعلاتُ» یا «مفعول فاعلاتن» که در چهار شعر زیر دیده می‌شود.

1- سپیده (ص 23) 2- خراب (ص 39)

3- مرگ رنگ (ص 60) 4- دریا و مرد (ص 63)

نمونه‌هایی از این اشعار جهت بررسی در زیر آورده می‌شود:

1- سپیده:

در دور دست

قویی پریده بی گاه از خواب (همان: 23)

از ابتدای تا انتهای شعر وزن غالب آن «مفعول فاعلاتُ مفاعیل فاعلن» است که بعضی از سطرها به دلیل کوتاهی یا بلندی سطر، تعداد آن کم و زیاد می‌شود.

2- خراب:

فرسود پای خود را چشمم به راه دور

تا حرف من پذیرد آخر که: زندگی

رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود. (همان: 39-40)

وزن سطر اول و دوم «مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن» و سطر سوم «مفعول فاعلاتُ مفاعیل فاعلن» است تا این که در سطر:

دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود،

پایان شام شکوه‌ام

صبح عتاب بود. (همان: 40)

اوزان به این ترتیب خواهد بود: «مفعول فاعلاتُ مفعول فاعلن» و در ادامه و با وصل نمودن سطر کوتاه میانی با پایان سطر وزن خودش را نشان می‌دهد: «مفعول فاعلاتُ مفعول فاعلن»

و یا پایان شعر:

تصویر جغد زیب تن این خراب بود. (همان: 41)

وزن آن: «مفعول فاعلاتُ مفاعیل فاعلن» است.

3- مرگ رنگ:

رنگی کنار شب

بی‌حرف مرده است.

مرغی سیاه آمده از راه‌های دور

می‌خواند از بلندی بام شب شکست. (60-61)

با خواندن و نگاهی به شعر وزن «مفعول فاعلاتُ» به خوبی نمایان می‌گردد به خصوص که در سطر پایانی وزن آن «مفعول فاعلاتن مفاعیل فاعلن» می‌باشد.

و یا در سطر:

هر دم پی فریبی، این مرغ غم پرست (همان: 62)

که وزن آن «مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن» می‌باشد.

4- دریا و مرد:

تنها، و روی ساحل،

مردی به راه می‌گذرد.

نزدیک پای او

دریا، همه صدا. (همان: 63-64)

وزن اشعار فوق با توجه به نوع خواندن و وصل نمودن سطرهای کوتاه به همدیگر به دست می‌آید به صورتی که اگر چهار شعر فوق را به هم وصل کنیم و دو به دو آن‌ها را بخوانیم وزنی به این شکل به دست می‌آید: «مفعول فاعلاتن مفعول فاعلات فَعَل» یا «مفعول فاعلات مفاعیلُ فاعلن»

این وزن با اندکی کم و زیاد شدن در تعداد ارکان تا پایان شعر ادامه می‌یابد.

بعد از وزن فوق وزن دیگری که تنها در دو شعر «وهم و آفتابی» دیده می‌شود و آن هم «مفاعلین» است.

به بررسی نمونه‌هایی از این اشعار می‌پردازیم:

1- وهم:

جهان، آلوده‌ی خواب است.

فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش، هربانگ

چنان که من به روی خویش

در این خلوت که نقش دل پذیرش نیست (همان: 73-74)

در ابتدا تا پایان این شعر بر وزن «مفاعلین» است و تعداد ارکان با توجه به کوتاهی و یا بلندی سطرها تغییر می‌کند.

مثلاً سطر اول تا چهارم: مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

2- آفتابی

صدای آب می‌آید، مگر در نهر تنهایی چه می‌شویند؟

لباس لحظه‌ها پاک است.

میان آفتاب هشتم دی ماه

طنین برف، نخ‌های تماشا، چکه‌های وقت. (همان: 389-390)

سطر اول تا پایین سطرهای این شعر فقط از نظر کوتاهی و بلندی در تغییر تعداد ارکان نقش دارند:

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بعد از وزن «مفعول فاعلات» یا «مفعول فاعلاتن» یک وزن دیگر هم در هشت کتاب سپهری و فقط در دو شعر دیده می‌شود. آن وزن «مفاعلن فعلاتن» است. این وزن در شعر «دره‌ی خاموش» و مجموعه‌ی «مسافر» دیده می‌شود:

1- دره‌ی خاموش:

سکوت، بند گسسته است. (همان: 47)

که وزن آن «مفاعلن فعلاتن» است

2- مسافر:

دم غروب، میان حضور خسته‌ی اشیا (همان: 309)

اشعار آغازین در مجموعه‌ی «مسافر»‌ کاملاً نشان دهنده‌ی وزن «مفاعلن فعلاتن» است. و همین طور این ارکان تا پایان شعر دیده می‌شود.

بعضی از اشعار سهراب از گروه اشعار منثور هستند که با خواندن متوجه ریتم و آهنگ‌های زیبا در آن‌ها می‌شویم. اگر خیلی ساده به آن‌ها توجه کنیم می گوییم که هر کدام از این اشعار دارای وزنی هستند و واقعیت هم همین است. ولی از خصوصیات شعر منثور این است که به نظر خواننده موزون می‌آید.

شعر منثور (prose poem) در ادبیات غرب معمولاً به قطعه‌ای کوتاه به شکل نثر گفته می‌شود بی‌آن که از نظام وزنی خاصی پیروی کند، از عناصر شعری مانند ریتم یا ضرباهنگ (ایقاع)، سجع، صنایع شعری بدیع، قافیه و قافیه‌ی داخلی و تصویر خیالی برخوردار است و از جهت کیفیت تأثیر و ایجاد حالت انفعالی نظیر شعر است. شعر منثور به خاطر همین خصوصیات از قطعات نثر معمولی مشخص می‌شود و از آن جایی که به صورت مصراع‌های جداگانه نوشته نمی‌شود، از شعر آزاد نیمایی متمایز است.

با توجه به تعریفی که از شعر منثور به عمل آمد، می‌توان این طور نتیجه گرفت که مجموعه‌ی اشعار «شرق اندوه» در هشت کتاب سپهری دارای خصوصیات شعر منثور به خصوص قافیه‌ی داخلی می‌باشند اگر چه در بعضی موارد اوزانی به چشم می‌آید (مفعول مفاعیلن) ولی گریز از وزن و وارد شدن به وزن دیگر ملاکی برای تعیین وزن خاصی نمی‌باشد چون در شعر نیمایی اگر شعری با رکن خاصی شروع شده باشد تا پایان شعر رکن یا متفرعات آن باید در شعر رعایت شده باشد.

نمونه برای شعر منثور:

چه گذشت؟

- زنبوری پر زد

- در پهنه‌ی...

- وهم، این سو، آن سو، جویای گلی. (همان: 221-222)

بعضی از اشعار هشت کتاب سپهری در قالب شعر نو و از نوع بی‌وزن که موسیقی بیرونی ندارند در ذیل، فهرست آن‌ها آورده می‌شود:

1-             نایاب (ص 54)

2- خواب تلخ (ص 83)

3- فانوس خیس (ص 85)

4- جهنم سرگردان (ص 89)

5- یاد بود (ص 91)

6- پرده (ص 94)

7- گل کاشی (ص 97)

8- مرز گم شده (ص 100)

9- پاداش (ص 103)

10- لولوی شیشه‌ها (ص 106)

11- لحظه‌ی گم شده (ص 110)

12- باغی در صدا (ص 113)

13- مرغ افسانه (ص 116)

14- نیلوفر (ص 124)

15- برخورد (ص 127)

16- سفر (ص 130)

17-بی‌پاسخ (ص 133)

18- بی‌تار و پود (ص 139)

19- طنین (ص 141)

20- شاسوسا (ص 144)

21- همراه (ص 157)

22- آن برتر (ص 160)

23- ای نزدیک (ص 164)

24- فراتر (ص 168)

25- شکست کرانه (ص 171)

26- دیاری دیگر (ص 173)

27- کو قطره‌ی وهم (ص 175)

28- سایبان آرامش ما، ماییم (ص 178)

29- پرچین راز (ص 181)

30- آوای گیاه (ص 184)

31- شب هم آهنگی (ص 188)

32- دروگران پگاه (ص 190)

33- راه واره (ص 192)

34- گردش سایه‌ها (ص 194)

35- برتر از پرواز (ص 196)

36- نیایش (ص 198)

37- نزدیک آی (ص 200)

38- ... (ص 203)

39- موج نوازشی، ای گرداب (ص 205)

40- بیراهه‌ای در آفتاب (ص 207)

41- خوابی در هیاهو (ص 209)

42- تارا (ص 211)

43- در سفر آن سوها (ص 213)

44- ای همه سیماها (ص 215)

45- محراب (ص 217)

46- روانه (ص 221)

47- هلا (ص 223)

48- و (ص 235)

بعد از فهرستی که شمارش گردید به نمونه‌ای از اشعار فوق اشاره می‌شود تا دارا نبودن موسیقی‌بیرونی یا عدم وزن آن‌ها لمس گردد:

کنار مشتی خاک

در دور دست خودم، تنها، نشسته‌ام

نوسان‌ها خاک شد

و خاک‌ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت (همان: 144-145)

بعضی از شعرهای مجموعه‌ی «حجم سبز» بر وزن‌های زیر آمده‌اند:

1- از روی پلک چشم (ص 339)، تکرار فعلاتن: بحر رمل مخبون نیمایی

2- و پیامی در راه (ص 344)، تکرار فعلاتن: بحر رمل مخبون نیمایی

3- به باغ همسفران (ص 400)، تکرار فعولن: بحر متقارب نیمایی

4- دوست (ص 404)، تکرار مفاعلن فعلاتن: بحر مجتث نیمایی

5- همیشه (ص 408)، تکرار مفتعلن فاعلاتُ: بحر منسرح نیمایی

6- تا نبض خیس صبح (ص 411)، تکرار مفتعلن فاعلاتُ: بحر منسوح نیمایی

شعرهای مجموعه «ما هیچ، ما نگاه» بر وزن‌های زیر آمده‌اند:

1- ای شور، ای قدیم (ص 417)، تکرار مفتعلن فاعلاتُ: بحر منسرح نیمایی

2- نزدیک دورها (ص 420)، تکرار مفتعلن فاعلاتُ: بحر منسرح نیمایی

3- وقت لطیف شن (ص 423)، مفعول مفاعیلُ مفاعیلن فع: بحر هزج اخرب مکفوف

4- اکنون هبوط رنگ (ص 426)، تکرار مفتعلن فاعلاتُ: بحر منسرح نیمایی

5- از آب‌ها به بعد (ص 429)، مفعول مفاعلن مفاعیلن: بحر هزح اخرب مقبوض

6- هم سطر، هم سپید (ص 432) مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن: بحر مضارع نیمایی

7- اینجا پرنده بود (ص 435)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

8- متن قدیم شب (ص 439)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

9- بی روزها عروسک (ص 444)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

10- چشمان یک عبور (ص 448)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

11- تنهای منظره (ص 453)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

12- سمت خیال دوست (ص 456)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

13- اینجا همیشه تیه (ص 458)، تکرار فاعلن: بحر متدارک نیمایی

14- تا انتها حضور (ص 461)، تکرار فعلاتن: بحر رمل مخبون نیمایی

نتیجه‌گیری

از نظر تقسیم‌بندی اوزان، این وزن‌ها در اشعار سپهری که در مقاله مورد بررسی گرفته است براساس میزان کاربرد به شرح زیر می‌باشد:

1- فاعلاتن و متفرعات آن

2- مفعول فاعلاتُ یا مفعول فاعلاتن

3- مفاعیلن

4- مفاعلن فعلاتن

5- مفتعلن فاعلاتُ

از مجموع 136 شعر در هشت کتاب تعداد 37 شعر بر وزن «فاعلاتن» و متفرعات آن، 4 شعر به روزن «مفعول فاعلاتُ» یا «مفعول فاعلاتن» 2 شعر بر وزن «مفاعیلن»، 2 شعر بر وزن «مفاعلن فعلاتن» و 2 شعر بر وزن «مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع» می‌باشد.

بعضی از اشعار سهراب همان طوری که پیش از این اشاره شد از گروه اشعار منثور هستند که از مجموع 136 شعر در هشت کتاب تعداد 48 تا شعر منثور هستند که در حدود 29/35% از اشعار سپهری را شامل می‌شود.

نمودار موسیقی بیرونی اشعار سپهری

بسامد وزن در 41 شعر مجموعه‌های «صدای پای آب، مسافر، حجم سبز و ما هیچ، ما نگاه» به شرح زیر است:

1- رمل مخبون   19 شعر، 34/46%  2- متدارک          7 شعر، 07/17%

3- منسرح         5 شعر، 19/12%    4- رمل   3 شعر، 31/7%

5- مجتث          2 شعر، 87/4%      6- هزج   1 شعر، 43/2%

7- هزج اخرب مقبوض       1 شعر، 43/2%      8- هزج اخرب مکفوف         1 شعر، 43/2%

9- متقارب         1 شعر، 43/2%      10- مضارع          1 شعر، 43/2%

نمودار موسیقی بیرونی در چهار کتاب صدای پای آب، مسافر، حجم سبز و ما هیچ، ما نگاه:

اما به طور کلی در هشت کتاب سهراب سپهری روی هم رفته 62 شعر نیمایی وجود دارد. در ضمن سپهری از 8 وزن استفاده کرده است که براساس میزان کاربرد به شرح زیر می‌باشد:

1- رمل مخبون   26 شعر، 93/41%  2- رمل   9 شعر، 51/14%

3- مضارع اخرب مکفوف     8 شعر، 90/12%    4- متدارک          7 شعر، 29/11%

5- منسرح مطوی منحور    6 شعر، 67/9%      6- مجتث مخبون   3 شعر، 83/4%

7- هزج2 شعر، 22/3%      8- متقارب           1 شعر، 61/1%

نمودار موسیقی بیرونی در هشت کتاب سپهری:

منابع و مآخذ

1- امیر قاسم خانی، پریسا (1385) زندگی سهراب سپهری، چاپ پنجم، تهران: شرکت توسعه‌ی کتابخانه‌های ایران.

2- حقوقی، محمد (1371) شعر زمان 3 (سهراب سپهری)، چاپ اول، تهران: انتشارات نگاه.

3- خانلری، پرویز (1345) وزن شعر فارسی، چاپ اول، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

4- رازی، شمس الدین محمد (1373) المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش سیروس شمیسا، چاپ اول، تهران: انتشارات فردوس.

5- سپهری، سهراب (1389)، هشت کتاب، چاپ پنجم، تهران: انتشارات طهوری.

6- ..............، (1369) اتاق آبی، ویراسته‌ی پیروز سیار، چاپ اول، تهران: سروش.

7- سپهری، پریدخت (1380) هنوز در سفرم (شعرها و یاد داشت‌های منتشر نشده از سهراب سپهری) چاپ اول، تهران: فرزان.

8- ................، (1375) سهراب مرغ مهاجر، چاپ اول، تهران: انتشارات طهوری.

9- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1383) ادوار شعر فارسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سخن.

10- .................، (1388) موسیقی شعر، چاپ دوم، تهران: انتشارات آگاه.

11- ..............، (1385) صور خیال در شعر فارسی، چاپ دهم، تهران: انتشارات آگاه.

12- شمیسا، سیروس (1368) آشنایی با عروض و قافیه، چاپ سوم، تهران: انتشارات فردوس.

13- .................، (1383) راهنمای ادبیات معاصر، چاپ اول، تهران: نشر میترا.

14- .................، (1381) نگاهی به سپهری، چاپ اول، تهران: صدای معاصر.

15- طوسی، خواجه نصیرالدین (1326) معیار الاشعار، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

16- کزازی، میرجلال الدین (1374) زیباشناسی سخن پارسی 3 (بدیع)، چاپ سوم، تهران: نشر مرکز.

17- لاهوتی، محمدرضا (1367) یادمان سهراب سپهری، چاپ اول، تهران: دفتر نشر آثار هنری.

18- ماهیار، عباس (1388) عروض فارسی، چاپ یازدهم، تهران: نشر قطره.

19- مسگرنژاد، جلیل (1370) مختصری در شناخت علم عروض و قافیه، چاپ اول، تهران: انتشاران دانشگاه علامه طباطبایی.

20- وحیدیان کامیار، تقی (1367) وزن و قافیه‌ی شعر فارسی، چاپ اول، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

21- ...............، (1370) بررسی منشأ وزن فارسی، چاپ اول، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.

Abstract

Sohrab Sepehri as a poet of Nimai Verse liber used four elements of external, internal, spiritual and peripheral music in his poems. In the case of external music, we must say that he chose mild rhythms which had a great influence on interpretation of his poems. Although the rhythms of his poems are restricted to some specific rhythms, he follows Nima in this case. Sohrab can he one of stylish poets such as Nima, Akhavan and shamlo. Although he was proficient in rhythm, he did not use theminhis poems. This article is an elaboration of the application of external music in sepehri’s poems.

Kewwords: external music, rhythm, poem, sepehri

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692