خوانش شعری از آیدا مجیدآبادی / مینو نصرت

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خوانش شعری از آیدا مجیدآبادی / مینو نصرت

مادیان ابری ام را به بیستون می بندم

وپیاده به شهر خودم بر می گردم

آخر شاهنامه خوش است

سارا را سیل می برد

زیرا را باد

و مرا تنهایی

و عشق همچنان مذکر است

عقاب های طلایی از نیروانا برگشته اند

دنبال نشانه ای که نامش دنیا بود

دنبال بابونه هایی که زندگی را فتح می کنند

و صادقانه خود را به خاک می سپارند.

پاره های پیراهنم را به پیشانی ات ببند

و یک رکعت نماز سرخ بخوان

حداقل کسی

شاید

بر مزار معشوقه گان نفرین شده

شقایق شیشه ای آورد

حین خوانش شعر صدایی جان را می گیرد: «یکی از خصوصیات شعر شما زنانه بودنش است . نظر شما چیه‌؟». پاسخ فروغ: «اگر شعر من همانطور که شما گفته اید ، یک مقدار حالت زنانه دارد ، خوب این خیلی طبیعی است که به علت زن بودنم است . من خوشبختانه یک زنم»؛ پرسشی غیرمتعارف که پاسخی به همان اندازه غیرمتعارف خلق می کند. اگر میگویم غیرمتعارف دلیل دارم: تا به حال هیچ پرسشگری را ندیدیم که مردانه بودن یا نبودن اشعار طیف مذکر جامعه را به چالش بکشد یا مثلاً عشق افلاتونی مرسوم سده ها ادبیات پارسی را مورد مداقه قرار دهد بلکه پاسخی برای این جمله «چون زن در جامعه وجوود نداشت» بیابد. تو گویی تمام زنان تاریخ مذکر ما را دستی پایین آمده از قعر آسمان یا بالا آمده از قلب زمین دور از چشم مردانش نخست توده کرده و سپس از میان به دو نیمه متلاشی نموده و تحت عنوان «افرودیت» -اثیری و «پرسفونه«

- لکاته به ژرفای آسمان و زمین پرتاب کرده است!!خوب می دانیم که: ارزشهای حقیقی زمانی جسارت بروز و ظهور می یابند که موفق به نقد خود شویم؛ سپس تر ها زن ها می آیند و آن توهمات را با خود می برند. در این فرایند آیا این مرد جامعۀ مذکر بود که ناگهان متحول شد و همزاد مؤنثش را از بدل‌هایش تمیز داد یا حقایق خاک خوردۀ پستوهای جامعه بودند که با سماجت در تاریکی قد کشیدند و علیرغم ممانعت ها و ممنوعیت هایی که هنوز هم وجود دارد، جسارت رونمایی از دنیای زنانۀ خود را یافتند؟

این که فروغ و فروغ ها جسورانه علیه سایۀ پدران خود و جامعه عصیان کردند اگرچه، بر هیچ کس پوشیده نیست اما از فحوای ادبیات معاصر چنین برداشت می شود که آن میل متحجر و سنتی هنوز و کمافی السابق تمایلی ندارد زبان و دنیای زنانه را به رسمیت بشناسد. و آیدا مجید آبادی دقیقاً در چنین نقطه ایست که به پشتوانۀ فروغ ها ثانیه ای از بازگفت دنیای ناشناخته و مرموز زنانۀ خود و جامعه باز نمی ایستد زیرا او نیز به این درک رسیده است که برقراری عدالت در یک جامعۀ قرن بیست و یکمی تنها زمانی میسر می شود که زنان و مردان با هم و دوش به دوش هم در جهت برقراری تفاهم و خلق اشتراکاتی هر چند کوچک حرکت کنند، و بدانند اگر جدال و نزاعی وجود دارد، میدان هایش کاملاً درونی و خصوصی است و میبایست هر فردی به تنهایی و با توانمندیهای خود بتواند بر آنها غلبه کند یا نکند.

اگر بخواهیم المان های مشخص شعر فوق را از میان سطرهایی که حولشان می چرخند جدا سازیم ناگزیریم عبارت متضاد آنها را نیز به شکلی قرینه کنار هم بگذاریم:

مادیان ابری-بیستون / من-شهر خودم / شاه-نامه / سارا-سیل / ریرا-باد / من-تنهایی / عشق حقیقی مؤنث-عشق کاذب مذکر / عقاب- نیروانا / نشانۀ غایب-دنیا / بابونه-فتح / خود-مرگ / پیراهن زنانه-پیشانی مردانه/ نماز-سرخ/ معشوقه گان نفرین شده- شقایق شیشه ای...

مادیان ابری ام را به بیستون می بندم

پیاده به شهر خودم بر می گردم

آخر شاهنامه خوش است

سارا را سیل می برد

ریرا را باد

و مرا تنهایی

و عشق همچنان مذکر است

حال دنیای زنانه در هیئت «مادیان ابری» خود را به بیستون می بندد. مادیان ابر حامل باران عشق است و به ارادۀ آدم دخیل نمی بندد: باد این گلّه را به هر کجا که خواست می برد؛ مگر اژی دهاکه ی باستانی نبرد؟ مگر نه آنست که: «اشتیاق آدمی اشتیاق دیگری است»، و مگر نه آنکه تیشۀ فرهاد اساطیری را عشقی شیرین تیز و توانمند کرد و این سطر متولد شد؟ «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد».

راوی-شاعر مادیان ابری را به بیستون بسته، پیاده بر می گردد: تصویر دیداری شعر: صحنۀ بارش باران، سرازیری شدن آب از کوهستان به دامنه ها و ... عبارت « آخر شاهنامه خوش است»- عبارتی از سر طعنه- زیرا که آخر شاهنامه تلخ ترین بخش آن است: نقطۀ استحالۀ ایرانیت در عربیت. با تشدید سلطۀ مردسالاری، مادیان ابری-دنیای زنانه نیز ارزش های پیشین – ایرانی اش را از کف داده، جایگاه آسمانی-خدایی اش به تصاحب مردان درمی آید و خود در هیئت رودخانه هایی خروشان و دژم به سفره های زیرزمینی می پیوندد یا ...؟آذری نمی شناسم که «آرپا چایی-شعبه ای از قزل اوزن) ساری تللی (دختر مو طلایی) و سرگذشت تلخش را نداند؛ همانگونه که باد «ریرا»ی نیما را می برد،

تنهایی دنیای زنانه را با خود می برد یا به قهقهرا بر می گرداند؟. تأکید شعر مجیدآبادی بر غیاب دنیای زنانه- سرچشمۀ زایش عشق معطوف است. در غیاب زن هم دنیای زنانه و هم عشق زنانه ناپدید شده عشق هم مانند هر عنصر دیگر خصلتی یک بعدی و مذکر اخذ می کند.

حذف عنصر مادینه خواهی نخواهی عنصر نرینه را متورم و در عین حال به آن(مرد و جامعه) هیبتی پوشالی می دهد. آنچه در این میان ناکام و فقیر مانده و برباد بر آب بر تنهایی می رود: کمال انسان و رشد و بالندگی او و جامعه با هم است.

عقاب های طلایی از نیروانا برگشته اند

دنبال نشانه ای که نامش دنیا بود

دنبال بابونه هایی که زندگی را فتح می کنند

و صادقانه خود را به خاک می سپارند.

پاره های پیراهنم را به پیشانی ات ببند

و یک رکعت نماز سرخ بخوان

حداقل کسی

شاید

بر مزار معشوقه گان نفرین شده

شقایق شیشه ای آورد

نیروانا هم نامی زنانه است و هم دالی به مفهوم خاموشی-مرگ و برای پیروان بودا حکم فضایی بینابین را دارد. زنده هایی که مراحل عمر خود را بطور کامل سپری کرده باشند در آنجا به آرامش می رسند اما آنها-بویژه زنانی که ناکام درگذشته اند در کالبد دیگری حلول کرده و به زندگی برمی گردند تا خود را کامل سازند. آیا می توان از بازگشت «عقاب های طلایی» نیمۀ دوم شعر، بازگشت زنان را مستفاد کرد؟ عبارت ضمن بدیع بودن به نظر مغشوش می رسد. زیرا عقاب نزد اقوام باستانی و معاصر همچنان حکم نمادی مقدس و آسمانی را دارد. اما عبارت عقاب های طلایی به نکته ای متفاوت نیز اشارت دارند: در این گونۀ عقاب جثۀ ماده ها بزرگتر از نرهاست. آیا این وجه عقابان طلایی را می توان وجهی حمایتگرانۀ نوع دانست؟ آیا عبارت «پاره های پیراهنم را به پیشانی ات ببند» حامل چنین بار و وجهی نیست؟ پیشانی بند معشوق پاره ای از پیراهن معشوقه؟ و همپوشانی معشوقه‌گان نفرین شده: شقایق شیشه ای ..آیا این وارونگی نیست که در ابعادی گسترده و بنیادی تیزی تیرش قلب اشتراک و تفاهم را سوراخ می کند؟! ...

#مینو_نصرت

https://t.me/aydamajidabadi

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692