• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • چرخش و چربش منِ اجتماعی در مجموعه شعر : « بگو در ماه خاکم کنند» از فراز بهزادی/ به قلم :عابدین پاپی

چرخش و چربش منِ اجتماعی در مجموعه شعر : « بگو در ماه خاکم کنند» از فراز بهزادی/ به قلم :عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

چرخش و چربش منِ اجتماعی در مجموعه شعر : « بگو در ماه خاکم کنند» از فراز بهزادی/ به قلم :عابدین پاپی

«بگو در ماه خاکم کنند » عنوان مجموعه اشعاری است از فراز بهزادی که بسامد خیال را درقالب صنعت تشخیص برای مخاطب به تصویر می کشد . شاعر با رویکردی آشنازُدایانه بر دایره ی شعر فرود می آید و به فراز ماه می رود تا که توصیه خود را به مخاطب با دورنمایی از صور خیال تأویل نماید . نامِ مجموعه اشعار شاعر با طرحِ روی جلد مجموعه از ارتباط معنایی خاصی برخوردار شده است به گونه ای که بخشی از نخستین شعر شاعر که در پشت جلد مجموعه آمده است با طرح روی جلد مجموعه نیز در ابعادی موضوعیّت روش و منش واحدی را برای مخاطب بازگو می کنند.

بنابراین دریافت این که طرح روی جلد مجموعه می تواند نوعی مر گ اندیشی سمبولیک به شمار آید که این نوع مرگ اندیشی به دنبال حیاتی دوباره است . شاید دست بی جان یک انسان که با نور ماه حیاتی دوباره را به خود حس می کند از جمله زیبایی های طرح باشد که طراح اندیشیدن به مرگ را در قالب زندگی به تصویر می کشاند . شاعر در طرح روی جلد نوعی رویکرد انتقادی _ اعتراضی را بازگو می کند که اگر چه نیستیم اما هستیم ! و این نوع هستی را می توان با شاخک هایی متفاوت در طرح روی جلد مشاهده کرد .

لذا این مجموعه نخستین مجموعه ی شاعر است که با مشخصات ظاهری 99ص توسط انتشارات نشر هشت در سال 1396 به چاپ دوم رسیده است . مجموعه حاوی دو دفتر است که دفتر نخست شامل اشعاری تقریبا" نیمه ماکسی مال است و دفتر دوم نیز شامل اشعاری مینی مال که تصور این است که شاعر در دفتر نخست موفق تر نشان داده است . تِم( درون مایه ) اشعار شاعر را می توان بر محور سه شاخک با شاخصه هایی اجتماعی، انتقادی و در ابعادی عاطفی تعریف نمود . شاعر را در دایره ی اجتماعی می توان شاعری برشمرد که شعرش هم دارای منِ فردی است و هم منِ اجتماعی که گمان می رود منِ اجتماعی شاعر، بر من فردی آن چرخش و چربش بیشتری را نشان می دهد و این پراکسیس رفتاری از جانب شاعر که البته درمجموعه ی نخست او رقم می خورد خود بیانگر این است که شاعر به دنبال پیدایش و پردازش در بطن جامعه ی پیرامون است تا پیدایی اندرون خویش و این مهم نشان می دهد که رسالت شاعر را در مجموعه های بعدی سنگین تر خواهد کرد ، زیرا که وقتی اندیشه در شعر متولد می شود این تولد به منزله ی حرکت است نه ایستایی و بی گمان حرکت در شعر، رسالت شاعر را نسبتِ به خویش و جامعه هم سنگین تر می کند و هم محتاط تر . در دایره ی انتقادی نیز شاعر را می توان شاعری انتقادی _ اعتراضی برشمرد که گاهی انتقاد را چاشنی کار می کند و گاهی هم آواز اعتراض را نسبتِ به خویش و محیطِ پیرامون به تصویر می کشاند . حال دریافت این است که چربش انتقادهای شاعر در این مجموعه بر اعتراض های او بیشتر است و این روند از جانب شاعر می تواند فرآیندی فرآرونده برای ترآوش های بعدی شاعر هم باشد . انتقاد در شعر به منزله ی سره را از ناسره جدا کردن در شعر است و فی نفسه شاعر خود و جامعه را منصفانه قضاوت می کند اما اعتراض در شعر می تواند اعتراضی فردی باشد و یا اجتماعی که فکر می کنم اعتراض فردی شعر امروز از جانب شاعران رنگ و لعاب بیشتری را در گفتمان شعر به خود گرفته است . اعتراض فردی در شعر جایگاه تعمیم پذیری و قدرت جامعه پذیری شعر را تضعیف می کند اما اعتراض اجتماعی در شعر باعث توسعه و بالندگی فرهنگ جامعه خواهد شد و برآیند ی مشهود را به جامعه تفهیم و تزریق می کند .

در دایره ی عاطفی نیز شعر شاعر محل وارسی می باشد زیرا که مألوف شدن شاعر با جامعه ی خویش نشانگر این است که شاعر دغدغه های اجتماعی و بافتارهای هیجانی و روحی و روانی خود و جامعه را به خوبی درک می کند . بدین سان عاطفه می تواند دارای دو بُعد ذاتی و اجتماعی باشد که بُعد ذاتی آن به شاعر برمی گردد و بعد اجتماعی آن نیز به تجارب اجتماعی شاعر و تجارب جامعه مرتبط می شود که در هر دو حالت قدرت فرهنگ پذیری شعر را دو چندان می کند با این وجود اگر چه هیچ اثری را از حیث هنری نمی توان مطلق دانست اما می توان لایه هایی از منِ اجتماعی را در آن اثر دریافت نمود که به مرور زمان نیز شاعر می تواند این لایه ها را بسط دهد و یا احیانن محدود کند ؟!

لذا شعر فراز بهزادی شعری است که با زبانی سلیس و به دور از ژست های ادبی خود را در جامعه نشان می دهد و در ابعادی هم می توان صمیمیت کلام و لطافت رفتاری شاعر را در اشعارش دریافت نمود .

با نمونه های منِ اجتماعی به شرح ذیل از شاعر:

1-شاخصه های اجتماعی :

ناگهان / تو نمردی!/ و مرگ تنها شد!/ گریه های ما / روی دست دریا مانده بود. نوعی آشنازدایی از جانب شاعر است که درقالبی چندگویی تصویر می شود . شاعر منِ اجتماعی شعر را به من فردی ترجیح می دهد زیرا که از تو آغاز می کند و به گریه های ما می رسد که روی دست دریا مانده است . زبان شعر زبانی ساده اما تازه است .

حالا در کوچه های خورشید؟ می خواند: / مردی که با دهان شب / سیگار می کشید / دنیا را / زیر پاهایش / خاموش کرده است . شاعر نوعی دیالوگ دو جانبه را خلق می کند که پیامد این نوع دیالوگ اجتماعی است . شعر دارای بسامد خیال است و در زوایایی انتزاعی است زیرا که ذهنیت شاعر به عینیت آن در شعر چربش بیشتری دارد .

حالا که تو / برای باد گریه می کنی / من هم خودم را می سپارم به دست هیچ / اما دیگر نگو که هر شب / من دستِ باد هستم که گاهی خودت را / موهایت را / گاهی هم توی لباس هایی/ که می اندازی روی بند/ که این البته بهتر است / حالا توهر چقدر دلت می خواهد گریه کن/ حتا جیغ بکش!/ تو که دستت به دست باد نمی رسد !

درون مایه ی شعر اجتماعی _ انتقادی است که شاعر باد را نمادی از ستم می داند که در اشکال مختلف بر جامعه سایه افکنده است و ممکن است که هر چیزی را ویران کند و کسی هم دستش به دست او نمی رسد . باد در ادبیات ما نمادی از خانه به دوشی است و خودِ باد نیز به خاطر این که خانه های زیادی را خراب کرده است خانه به دوش شده است . شاعر کار کشیدن از واژه ی باد را در جهت نیل به مفاهیمی اجتماعی در شعر خود لحاظ می کند .

2-شاخصه های انتقادی :

-و دنیا / یکی از قفسه های کتابخانه ی من بود/ وقتی موهایت را فلسفه می بافتم / دکارت دم اسبی!/ من خودکشی می کنم پس هستم / و می توانم از فردا / در کتابی که آدم هایش / یک سطر درمیان گریه می کنند / تا آخر آفتاب بخوابم / من خودم را از یک کتابخانه ی عمومی / امانت گرفته ام / آقا! شما مرگ مرا ندیده اید؟

بخشی از شعر شماره یک شاعر است که دارای درون مایه ای اجتماعی _ انتقادی است و البته رگه هایی از عشقی تلخ هم احساس می شود.. شاعر ابتدا من فردی خود را آغاز به سخن می کند و بعد وارد منِ اجتماعی جامعه می شود و هر آنچه به عنوان واقعیات در جامعه هست را در قالبی هنری به تصویر می کشد . دغدغه های دردمند شاعر از شرایط موجود با مضمونی انتقادی به مخاطب تسری پیدا می کند تا که شاید این درد واره ها مرهمی باشند بر زخم جامعه . صنعت واژه گزینی با استفاده از واژه هایی نو از جمله مؤلفه هایی هستند که زبان شعر را با پختگی لازمی همگون ساخته اند.

--اتاق سیاه است / مادر سیاه است/ بستنی که می خرد سیاه است / نمی خورد سیاه است / خانه ی ما یک آشپزخانه دارد/ چشم های گوسفند سیاه است / پسری از دبستان گریخت / تا با خط کش سیاهش / دنیا را اندازه بگیرد / معلم با خود کارش سیاه است / و قلب تخته سیاه / مثل یک تکه برف / سیاه . شاعر در شعرش هم همزاد پندار است و هم هم ذات پندار . به بیانی هم همزاد خود را در گرداب مخوف جامعه مشاهده می کند و هم انسانیت و پندار پاک انسان ها را در دایره ی مخرب در حال غرق شدن می بیند . انتقاد شاعر انتقادی بنیادین است که به قول شاعر: خانه از اساس ویران است ... به دیگر بیان شاعر بنیادِ فرهنگ و آموزش جامعه را وارونه می بیند و همین وارونگی را در قالبی هنری برای مخاطب تصویر می کند . شعر از نوعی پارادکس معنایی هم برخور دار است که این پارادکس را می توان در چند سطر آخر بیشتر مشاهده کرد .

3-شاخصه های عاطفی:

به مادرم گفتم / به جای این ساز دهنی / برایم یک دهان دیگر بخرد / دهانی که بشود با آن گفت آب / آب / آب / آن قدر بگویم / که دندان هایم ماهی شوند / و پوست دریا را/ گاز بگیرند/ یک شب / مادر از نهنگ پرسید / عوض نمی کنی صدای پسرم را / با جیغ دریا؟

شعر از درون مایه ای عاطفی بهره می جوید زیرا که بنیاد شعر توأم با رفتارهای کودکانه کلاف خورده است و اگر چه شعر به سمتی انتقادی _ اعتراضی هم در حرکت است اما بن مایه و سرشت شعر با ابزاری عاطفی بنا شده اند و فکر می کنم کلماتی چون: مادر ، آب ، ماهی و دریا از کلماتی به شمار می روند که زبان شعر را به سمت عاطفه بیشتر سوق داده اند و شاید بتوان گفت شعر از بن مایه ای انتقادی _ عاطفی برخوردار شده است . شعر توأم با پیرنگی است که این پیرنگ بار عاطفه را درشعر بیشتر نشان می دهد و البته پیامد آن نیز می تواند انتقادی باشد .

--بچه که بودم/ حالا گریه می کنم / بزرگ که شوم / حالا گریه می کنم / با چشم هایی که گریه ندارد / با دهانی که مال خودم نیست / اصلا" برای همین چیزها / گریه می کنم / گریه برای همین چیزها / روی چیزهای دیگر سر می خورد / و کودکی ام را خیس می کند .

شاعر نوعی حس نوستالژیک و آرکائیک از خود را با زمان حال خویش کلاف می دهد و این نوع فرآیند ادبی از جانب شاعر از درون مایه ای انتقادی _ عاطفی برخوردار شده است به طوری که تکیه کلام شاعر واژه ی گریه است و این نوع رفتار از جانب شاعر نشان می دهد که صنعت واژه گزینی را در شعر به خوبی لحاظ می کند . به بیانی دیگر کار کشیدن از کلمه ی گریه که به عنوان یک دال محسوب می شود ، مدلول هایی را به دنبال دارد که این نوع مدلول ها در زوایایی هم تیپیکال هستند و هم تکنیکال . اگرچه شعر از مضامینی انتقادی بهره می جوید اما خمیر مایه ی شعر عاطفی است زیرا که شاعر از منظرهای عاطفی بیشتر بهره جسته است .

حسن کلام این که فراز بهزادی شاعری خوش ذوق و دل شوق است که دو مجموعه ی دیگر را هم با نام : 1-شاه باید برود2-عصرگرد و خاکسپاری من را دردست چاپ دارد که فکر می کنم چربش منِ اجتماعی این دو مجموع با التفات به تجارب تقلیدی و تحقیقی شاعر بر مجموعه ی فرآرو بیشتر باشد .

دیدگاه‌ها   

#1 میثم فتاحی 1400-02-01 18:56
تشکر از فرمودهای استاد اهل قلمم که از علم ارزشمندتان بهره میبرم.انشالله موفقیتهای عالی تر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692