یادداشتی بر مجموعه داستان «عمارت نیمه شب» «سپیده سیاوشی»؛ «مائده مرتضوی»/ اختصاصی چوک

چاپ تاریخ انتشار:

یادداشتی بر مجموعه داستان «عمارت نیمه شب» «سپیده سیاوشی»؛ «مائده مرتضوی»

عمارت نیمه شب دومین مجموعه داستان سپیده سیاوشی پس از پنج سال است. مجموعه قبلی او با نام فارسی بخند، برنده جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری شده است. کتاب فوق مشتمل بر ده داستان کوتاه است. ستینگ داستان‌ها با هم متفاوت است و سیاوشی از هر فضا و جغرافیایی برای روایت داستانهایش بهره برده است؛ مطب و درمانگاه، خانه دانشجویی، جزیره، آپارتمان، گورستان و ...

به جز دو داستان مابقی داستانها با من راوی روایت می‌شوند. درون مایه اکثر داستانها دغدغه‌های زنان جواناست. زنانی از طبقه متوسط رو به بالا. در داستان اول، آغوش کهنه خانه، دختر جوانی پس از مدتی نه چندان طولانی به آغوش خانواده باز می‌گردد. آغوشی نه چندان گرم، اما امن. در داستان بعدی، جایی دور از من، راوی از فرزندش می‌گریزد، نه از بی‌مهری از ترس. ترس از مسوولیتی سنگین که یک تنه باید بار آن را به دوش بکشد. در عمارت نیمه شب راوی تنها به دنبال سرک کشیدن در گذشته نیست و به دنبال چیزهای عمیق‌تری است.

آدم‌های داستان سیاوشی، از تنها ماندن بیم دارند. برای نگه داشتن اطرافیان خود دست و پا می‌زنند. آدم‌هایی که از سفر برمی‌گردند، از مهاجرت پشیمان می‌شوند، از ترک فرزند خود دست می‌کشند و در یک کلام برمی‌گردند. این فعل رفتن نیست که در تمام داستانهای این مجموعه به نحوی صرف می‌شود، بلکه بازگشت است. بازگشتی به قصد ماندن.

بازگشت به آغوش آدمهایی که نه همدم خوبی هستند، نه همسر خوبی، نه هم‌دل‌اند. اما دست کم به تنهایی هراس آور راوی پایان می‌دهند. چیزی که در داستانهای، نگفتنی، آغوش کهنه خانه، دریا نیست هوا هست، جایی دور از من، به روشنی دیده می‌شود.

داستان داغ، نیمه بسته نیمه باز و عروس شط با بقیه داستانها متفاوتند. داغ، قصه‌ای از گذشته را روایت می‌کند که باعث ترس راوی از آتش و دود و چهارشنبه سوری مسخره‌ای است که درگیر آنست. داغ داستان پر کششی است. تعلیق خوبی دارد و خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند برای، دانستن رازی که سالهاست پنهان مانده و حالا با دیدن همسایه‌ای قدیمی، در آستانه‌ی برملا شدن است.

نیمه بسته نیمه باز داستانی با یک ایده درخشان است. دیدن با چشم‌های فرد دیگری، هر خواننده‌ای را مجذوب می‌کند. داستان درد غریب، نیز به دلیل فضاسازی ملموسی که دارد جز داستان‌های قوی مجموعه است.

در کل، داستان‌های سیاوشی، پرکشش‌اند. روان‌اند. ساده و خوش‌خوان هستند و به دور از پیچیده‌گویی و فرم‌گرایی، با تکیه بر قصه‌گویی، خواننده را راضی نگه‌می‌دارند. داستان‌ها سکته نمی‌کنند و ریتم قصه تا انتها حفظ می‌شود. حالات روحی و روانی راوی و موقعیتی که کاراکتر اصلی درگیر آن است، به خوبی نگاشته شده و خواننده با اکثر آنها هم‌ذات‌پنداری می‌کند. زنان خونسردی که به خیلی چیزها عادت کرده‌اند و تلنگرهایی گاه به گاه جهان روزمره‌شان را دچار تحول می‌کند. داستان‌ها به ظاهر قصه‌هایی عادی با ماجراهایی ساده را روایت می‌کنند اما لایه پر تنش و ملتهب داستان حکایت از چیز دیگری دارد.

خواندن داستانهای این مجموعه به مانند سفر بر دریایی است که ناگهان طوفانی و ناآرام می‌شود.