• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به رمان «دختری در قطار» نویسنده «پائولا هاوکینز»؛ «بابک ابراهیم پور»/ اختصاصی چوک

نگاهی به رمان «دختری در قطار» نویسنده «پائولا هاوکینز»؛ «بابک ابراهیم پور»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

هنوز فکر می‌کنم تازه اتفاق افتاده؛ درحالی که دو سال از ماجرا می‌گذرد (از متن کتاب). شاید بتوان گفت کل محور رمان روی همین جمله است. "دختری در قطار" یک رمان عشقی-جنایی است که در آن عشق و وحشت به هم آمیخته‌اند. راشل زنی الکلی است که در زندگی زناشویی شکست خورده و از همسرش جدا شده است.

از طرفی به دلیل مصرف بیش از حد مشروبات الکلی از کار اخراج می‌شود و به خاطر اینکه کسی متوجه این قضیه نشود هر روز سر ساعت مقرر به لندن می‌رود؛ چند ساعت آنجا وقت می‌گذراند و در نهایت پس از پایان ساعت کاری بر می‌گردد. "تام" همسر قبلی راشل حالا ازدواج کرده ولی راشل هنوز هم دیوانه وار او را دوست دارد. در ابتدا راشل به بیان زندگی و احوالات خود می‌پردازد و مخاطب به این پی می‌برد که با یک رمان عشقی مواجه است. اما هرچه رمان پیش می‌رود معماهای زیادی در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد؛ در پایان چه خواهد شد؟!

داستان روایتی مدرن و چند صدایی است که هر شخصیت از زاویه دید خودش آن را بیان می‌کند. داستان توسط زاویه دید اول شخص و توسط سه زن روایت می‌شود: راشل، مگان، آنا. داستان با توصیف فضای قطار و ریل‌ها شروع می‌شود. قطار را می‌توان نمادی از حرکت و مسیر زندگی دانست. در همان ابتدا در مورد شخصیت راشل به این پی می‌بریم که او تخیل فوق العاده ای دارد و همیشه در ذهنش داستان سرایی می‌کند؛ و همین اطلاعات باعث می‌شود که ذهن مخاطب در ابتدا با تخیل قدرتمند نویسنده آشنا شود و انتظار داشته باشد داستانی بخواند که او را قانع کند. فضاسازی‌های ابتدای داستان به خوبی توسط نویسنده شکل گرفته، طوری که مخاطب خودش را در کنار شخصیت می‌بیند و تمام آن فضاهای ترسیم شده را حس می‌کند. توصیفات با آنکه تقریباً طولانی است اما با دقت و زیباییِ تمام بیان شده، به طوری که مخاطب به جای خسته شدن، لذت می‌برد.

هر قسمت از داستان توسط یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود و این تعدد راوی باعث می‌شود در روایت داستان نوعی تنوع به وجود بیاید و مخاطب داستان را هر بار از دید یک شخصیت متفاوت و با داوری‌ها و قضاوت‌های آن شخصیت دنبال کند. داستان دارای پرش زمانی است.

نویسنده ما را از حال به گذشته، و دوباره از گذشته به حال جا به جا می‌کند. چیزی که درمورد شخصیت‌های این داستان بارز است، اینکه آنها درونیات، تفکرات، آرمان‌ها و آرزوهای خود را به راحتی بیان می‌کنند. خواننده به راحتی با خواندن صفحات ابتدایی داستان به این پی می‌برد که هر شخصیت چگونه فکر می‌کند و چه دیدی نسبت به زندگی دارد.

راشل با وجود اینکه از همسرش تام جدا شده، کماکان او را دوست دارد و در موقعیت‌های مختلف به یاد او اشک می‌ریزد و یا خاطرات گذشته را بازگو می‌کند. در نزدیکی خانه‌ی تام و همسر جدیدش آنا، مگان و همسرش زندگی می‌کنند که آنان نیز مشکلات و درگیری‌های خودشان را دارند. مگان در برابر اسکات احساس شرمندگی می‌کند و اینگونه می‌اندیشد که به هیچوجه همسر خوبی برایش نبوده؛ اما با این حال مگان با روانشناسش "کمال" روابط عاطفی عمیقی دارد. نویسنده در داستان روابط بین انسان‌ها را به طرز فوق العاده ای شناخته و نوشته است. روابط عاطفی، عشق، نفرت، دوستی، قهر، خشم و... به خوبی در داستان تحلیل و نمایش داده شده است. گویا نویسنده روی تمامی جزییات روابط انسان‌ها شناخت کافی داشته است.

تعلیق داستان جایی شدت می‌گیرد که مگان گم می‌شود و هیچکس خبری از او ندارد. پلیس در ابتدا به همسرش اسکات و سپس به معشوقه‌اش کمال مشکوک می‌شود. راشل هم در روز گم شدن مگان در اطراف خانه‌ی آنها از فرط مصرف الکل مست بوده و پرسه می‌زد. پلیس به راشل هم شک می‌کند. حالا کشمکش بین شخصیت‌ها شدت می‌گیرد. راشل حتی به خودش هم شک دارد. او مست بوده و هیچ چیز یادش نمی‌آمد. شاید خودش مگان را کشته...؟

راشل شخصیت جالبی است. زندگی او دو عنصر مهم دارد: الکل و عشق به تام. این دو ویژگی در تمام شخصیت و زندگی راشل به چشم می‌آید. او همچنان که معتاد به الکل و بی نظم است، اما در قبال دیگران مسئولیت پذیر و دل رحم است. تام در زمان زندگی‌اش با راشل، همزمان با زن دیگری (آنا) رابطه‌ی عاطفی داشت و درواقع به راشل خیانت می‌کرد اما راشل هنوز هم او را دیوانه وار دوست دارد. راشل زنی افسرده است که با کارهای بیهوده‌ای که در طول روز انجام می‌دهد می‌خواهد از پوچی و ناامیدی فرار کند اما روز به روز شکسته‌تر می‌شود. تام قید خانوادگی ندارد و چندان به خانواده پایبند نیست اما در قطب روبروی آن، اسکات مردی است عاشق و با گم شدن مگان این حس عشق به خشم و عصبانیت تبدیل می‌شود. آنا همسر فعلی تام همواره در برابر راشل احساس ضعف و حسادت می‌کند و همیشه در این اندیشه است که راشل می‌خواهد تام را از چنگ او در بیاورد. از بین ویژگی‌های داستان در یک رمان 350 صفحه‌ای عنصر تعلیق می‌بایست پررنگ و تاثیرگذار باشد. مخاطب باید این کنجکاوی و انگیزه را داشته باشد که رمان را تا آخر بخواند و سرنوشت شخصیت‌ها را بداند؛ واین تعلیق قدرتمند وظیفه‌ی سنگینی است بر دوش نویسنده. ما در این رمان تعلیق قدرتمندی را می‌بینیم. مخاطب می‌خواهد بفهمد که سرانجام چه خواهد شد؟ رابطه‌ی راشل و تام به کجا می‌رسد؟ آیا تام ممکن است به سوی همسر قبلی‌اش بازگردد؟ چه سرنوشتی در انتظار همسر فعلی تام (آنا) است؟ آیا مگان واقعاً گم شده است؟ کشته شده است؟ چه کسی مگان را کشته؟ همسرش یا معشوقه‌اش؟ وقتی همسر مگان بفهمد که او با مرد دیگری رابطه‌ی عشقی داشته چه واکنشی نشان خواهد داد؟ تمام این پرسش‌ها در ذهن مخاطب مرور می‌شود و او برای پاسخ به این پرسش‌ها کنجکاو می‌شود که تا پایان داستان همراه باشد. در ابتدای رمان کشش نسبتاً خوبی در داستان می‌بینیم؛ نصف رمان را که می‌خوانیم توضیحات و تفسیرها و توصیف‌های نویسنده تقریباً زیاد از حد بیان می‌شود و خواننده کمی بی حوصله می‌شود، اما به یک سوم پایانی رمان که می‌رسیم تعلیق و

کشمکش به اوج خودش می‌رسد و خواننده با سرعت بیشتری پیگیر اتفاقات و شخصیت‌های داستان می‌شود. اتفاقات داستانی سریع‌تر به انجام می‌رسند و موقعیت‌ها سریعتر عوض می‌شوند و روند داستانی سرعت بیشتری به خودش می‌گیرد و به سرانجام نزدیک می‌شود. در صفحات پایانی داستان، شخصیت‌ها به حدی مرموز می‌شوند که به راستی خواننده نمی‌داند که آیا اسکات همسر مگان، او را کشته یا معشوقه‌اش کمال؟ و یا حتی یک گزینه‌ی جدید، تام همسر راشل! مگان زنی مرموز و آرمانخواه است که همواره تلاشش بر این بوده که از تنهایی فرار کند. با گم شدنش دلهره‌ای در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود. در نهایت پس از سیصد صفحه کنجکاویِ مخاطب، پرده‌ها کنار می‌رود و تمام پرسش‌هایی که مطرح شده بود برای مخاطب حل و همه چیز روشن می‌شود. شخصیت‌های در این رمان شخصیت‌هایی چند وجهی هستند و ما در هر قسمت از رمان بخشی از شخصیت آنها را مشاهده می‌کنیم. این شخصیت‌ها گاهی به عنوان یک همسر خوب، یک پدر خوب، یک انسان مهربان، دروغگو، خائن و در نهایت به عنوان یک قاتل معرفی می‌شوند.

رمان "دختری در قطار" بخشی از زندگی روزمره انسان امروزی را با جزییاتش به نمایش گذاشته است؛ شخصیت‌هایی که نه قهرمان‌اند و نه سوپراستار. شخصیت‌های این رمان آدم‌هایی معمولی‌اند که دچار مشکلاتی غیرمعمول می‌شوند. این کتاب توسط نشر کوله پشتی و با ترجمه علی قانع به چاپ رسیده است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692