• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • شهریارِ شعر و شعور/مروری بر زندگی ادبی شهریار ؛ از اصالت ادبی تا هویت فرهنگی/ امیرمحمد بامداد ماچیانی

شهریارِ شعر و شعور/مروری بر زندگی ادبی شهریار ؛ از اصالت ادبی تا هویت فرهنگی/ امیرمحمد بامداد ماچیانی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شهریارِ شعر و شعور/مروری بر زندگی ادبی شهریار ؛ از اصالت ادبی تا هویت فرهنگی/ امیرمحمد بامداد ماچیانی

"ادبیات،آینه ی تمام نمای جامعه است"به قطع ادبیات از دل جامعه میروید و به تمامی عواطف بشری واکنش نشان میدهد و رخدادهای سیاسی اجتماعی را از زیر چشم تیزبین خود میگذراند و همگام با جامعه ی خویش به مبارزه میپردازد.جنس این مبارزات و اهداف رزم های ادبی،بر ساختار ادبی دوران تاثیر میگذارد و از این رو ادبیات معاصر ایران با این فرض که مشروطه را مبدا گرفته و تا کنون این خط را امتداد دهیم،یک تاریخ ادبیات سیاسی اجتماعی است که گاه گاهی به رمانتیسم و عواطف جمعی و شخصی جامعه نیز پرداخته است.

اگر تاریخ را سند معتبری بر تحول و بسترسازی تغییر در ادبیات به شمار بیاوریم،میتوان ادعا کرد وجود دو انقلاب یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران با تمام کش و قوس های میانِ این دو رخداد، به قطع روح جامعه ی ادبی ایران را _که از دوره ی غزلسرایی های عاشقانه و عارفانه و متون منثور آغشته به انواع صنایع گذشته بود_ تحت تاثیر خود قرار داد.در اکثر کتبی که به تاریخ ادبیاتِ ایران میپردازند_خصوصا در حوزه ی شعر،که مطلوب ماست_میان شهریور یکهزار و سیصد و بیست تا کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو،نام از جریانی میبرند که سردمدارش نیما یوشیج بوده و اسطوره هایی نیز به دنبال خود و به همان شیوه تربیت و معرفی کرده است.هر چند نیما،سایه و یا نادرپور همگی به جد،ستون های ادبیاتِ عصر رضاشاهی و پس از آن بودند اما این تمرکز غالب بر سیاست باعث شده است که نقش بسیاری از شاعران خوش قریحه ی روزگار آن زمان _ نظیر شهریار و فروغ_نادیده گرفته شود.اما این میان جدای بر وضعیت حاکم بر جامعه،که ادیب خود را نماینده ی قشر ضعیف وگروه مبارز میدانست،باید گفت که عده ای دیگر به بدیهی ترین حالات بشر پرداخته اند.عشق،غم،شادی و حتی روح آزادی طلبی همه و همه حالات گذرای انسانی هستند که در مقام احساس دارای جایگاه رفیعی در ادبیات هستند.شاعران و ادیبانی که به فراخور حال خود از سیاست فاصله گرفته و به زندگی ادیبانه و عاشقانه ی خود رسیده اند،نیز صاحب یک پایگاه ادبی در تاریخ ادبیات معاصر هستند.عنصر احساس را به هیچ طریق نمیتوان مستثنی از ادبیات بشر تصور کرد.بلکه اگر هزاران هزار جریان ادبی خواهان کنارگذاری عواطف در ادبیات باشند باید اعلام کرد و دیواری بلند میان ادبیات و احوالات مخفیه ی ادیب بکشند که آنگاه جوانه های احساس و عواطف بشری از پس روزن های این دیوار سر برون خواهند آورد و زیبایی را به پیکره ی ادبیات هدیه خواهند کرد.

اما بعد،ذکر این مقدمه از آن روی بود که نگاهی دقیق و هر چند نیمه جان به زندگی و خدمات شاعر گرانقدر اما مهجور در تاریخ ادبیات معاصر، بهجت تبریزی متخلص به شهریار بیندازیم.

آنچه که در میان عامه ی مردم از صورت شخصی به نام شهریار نقش بسته است،تصویر شاعری غزل سراست که در پیِ عشقی ناکام،زندگی مشقت باری را پشت سر گذاشته و سبب شهرت وی نیز همین غزلیاتی است که در فراق محبوب خویش سروده است.این تصویر،شمایی صحیح اما ناقص از شهریار است.شهریار پیش از آنکه یک عاشقِ شاعر باشد،برگ ارزنده ای در ادبیات معاصر ایران است.خدمات ارزنده ی وی به شعر و شاعری در ایران بر کمتر کسی پنهان است.اگر مبدا زندگی ادبی شهریار را بجوییم،باید به تبریز و دوران کودکی وی سری بزنیم.شهریار به سبب محیط خانوادگی،هم نشین و همراه سخنِ بزرگان ادبیات کلاسیک ایران نظیر سعدی،حافظ و نظامی بوده است.این آشنایی و موانست دوران کودکی،به یک تسلط بی نظیر در دوران جوانی وهنگام غزلسرایی تبدیل گشت و این امر خود یک نکته ی مثبت در زندگی ادبی شهریار است.شهریار با آگاهی و تسلط بر متون منظوم و منثورِ پیش از خود،علاوه بر استفاده از قالب ادبی سنتی،صورت جدیدی از احساس و تکنیک شاعرانگی به غزل سرایی معاصر افزود.اوج این مقوله در "مرغ بهشتی" وی مشهود است که در آنجا اِلِمان های شعر کلاسیک در کنار تکنیک های نو و بدیع شهریار در کنار هم دست به خلق یک شاهکار ادبی زده اند.جمع کثیری از منتقدانِ شهریار،او را یک مقلد ادبی میدانند اما جریان ساری شعر او دست رد بر این امر زده و نشان از یک الهام پذیری آن هم تنها در قالب و سبک دارد.بعنوان مثال از بدیهیات است که شهریار به شدت تحت تاثیر حافظ بوده است اما ما نقشی از مفاهیم حافظانه در شعر شهریار نمیبینم بلکه وی عبارات و الفاظی منحصر به خویشتن دارد.

امر دیگری که در حوزه ی معنا شهریار را اندکی پیش تر از سایرین قرار میدهد،جهان بینی و نگاه او نسبت به عواطف بشری ست.کانون نگاه او یک عشق زمینی است و برای این عشق زمینی تقدسی والا قائل است و تمام کائنات،آیات،روایات و حکایات را در اختیار همان یکدانه معشوق قرار میدهد.

دیگر تکنیکی که شهریار از آن در سرایش غزل ها استفاده نموده است،انقلاب ابیات با حفظ مفهوم واحد است.بعنوان مثال اگر حافظ را مبدا این تحول در غزلسرایی بدانیم،شاهد آن هستیم که یک غزل مشتمل بر هفت هشت بیت است که هر بیت به تنهایی معنای واحدی را منتقل میکند،اما در شهریار قضیه کمی متفاوت است.وی بعنوان نمونه عشق را نقطه ی پرگار دایره ی غزل قرار میدهد و در هر بیت از غزل هایش نگاه متفاوتی نسبت به همان موضوع اما از جنبه های متفاوت ارائه میدهد.این خود بدعتی بود که شهریار بیش از سایرین به آن دامن زد.دیگر مسئله شهریار و استقبال وی از شیوه های نوین سرایش شعر است.این نابغه ی علم ادبیات نه تنها در غزلسرایی بلکه در سایر قالب های شعری نیز اشعاری فخیم و استوار دارد و رازی که در زیبایی این استقبال ادبی وجود دارد،قاب های شاعرانه ی شهریار است.شهریار خصوصا در اشعار نو خویش به مثابه یک نقاش ماهر و چیره دست به نقاشی شعر میپردازد.شهریار تاب حصار واژگان را نداشت و دیگر خدمتی که به شعر کلاسیک کرد،استفاده از واژگان نو در عین حفظ موسیقی شعر بود.واژگانی که پیش تر در غزل استفاده نمیشدند را شهریار به خدمت گرفت تا در قریب ترین فاصله ی ممکن به احساسات مخاطب نزدیک میشود.

از خدمات شهریار در حوزه ی تغزل هر چه بگوییم باز مراتب بحث بسیار است.اما منظر کلام را از تغزل به شخصیت شهریار تغییر دهیم.شهریار آدمی پر از دغدغه ی اصالت بود.یک عرق ملی نسبت به فرهنگ ایران و یک عرق وطنی نسبت به زادگاهش تبریز،محرک او در جهت سرایش و تحقیقات ادبی بود.منظومه ی "حیدربابایه سلام" به جد نخستین منظومه ی فولکلور ایران است که باعث حجم عظیمی از روابط بین الملل شد.شهریار همانطور که عرض کردم،تبریز را کانون شعر خود قرار داده و تماما هر آنچه پیرامون اوست را صید تاریخ و فرهنگ آن سرزمین کرده است.او نشانه پردازی را مقدمه ای بر گستراندن شناخت در ادبیات قرار داد.هویت فرهنگی او که از دوران نوجوانی شکل گرفته و تبدیل به یک عمارت عظیم شده بود،هر دم او را ندا بر تحقیق و مطالعه و عرضه ی فرهنگ غنی ایران میزد.شهریار برگ های فراموش شده ی تاریخ قومی ایران را دوباره ورق زد و آن را جاودانه کرد.

در آخر،صحبت تنها حول شخص شهریار نیست بلکه شهریار نماد یک اندیشه و ورای شخصیت ادبی خود ظاهر شده است.چون شهریار کم نبوده اند و شناخت این ظرایف ادبی اگر هیچ سودی نداشته باشد،بازنویسی بخشی از تاریخ ادبیات این مرز و بوم است که روزی مورد تحقیق و قضاوت قرار خواهد گرفت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692