• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • معرفی کتاب «سوفیا پتروونا» نویسنده «لیدیا چوکوفسکایا»؛ «طیبه تیموری‌نیا»/ اختصاصی چوک

معرفی کتاب «سوفیا پتروونا» نویسنده «لیدیا چوکوفسکایا»؛ «طیبه تیموری‌نیا»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

معرفی کتاب «سوفیا پتروونا» نویسنده «لیدیا چوکوفسکایا»؛ «طیبه تیموری‌نیا»تراژدی کوتاهی از برهه‌ای از تاریخ شوروی است. به قول نویسنده «این‌که به‌نام آینده از علل و عواقب تراژدی بزرگی که رنج بسیاری برای مردم به‌بار آورده بود پرده برداریم بسیار حیاتی است.»

لیدیا چوکوفسکایا آن را در اواخر دهه‌ی 1930 نوشت. این رمان درباره‌ی تصفیه‌های استالینی است و از جمله معدود آثار باقیمانده در این‌باره است که در همان دوران نوشته شده است.

پس از تغییر شرایط سیاسی، نسخه‌ی ویرایش شده‌ی سوفیا پتروونا، اولین‌بار در 1965 منتشر شد. داستان این رمان درباره‌ی تایپیستی به نام سوفیا پتروونا در اتحاد جماهیر شوروی است. پسر او، نیکالای (کولیا)، عمیقاً به کمونیسم اعتقاد دارد و در ابتدای مسیر نویدبخشی است. طولی نمی‌کشد که تصفیه‌ی بزرگ آغاز می‌شود و همکاران سوفیا، در بازار گرم متهم کردن به خیانت، ناپدید می‌شوند و در همان حال آلیک، بهترین دوست کولیا، هم خبر از بازداشت شدن او می‌دهد. سوفیا می‌کوشد خبر بیشتری از کولیا به‌دست آورد، اما در جریان وسیعی از بوروکراسی فرو می‌رود. رمان اندک اندک بسیار دردناک و صریح می‌شود. دلبستگی شدید سوفیا

به جامعه‌اش و از دست دادن تنها دلخوشی و دارایی زندگی؛ پسرش، که متهم به خیانت شده است، اورا بر سر راه دشواری می‌گذارد که از مسیر ایمان و اعتماد بی‌حدش می‌گذرد.

او بر سر دوراهی دشواری قرار می‌گیرد، این تصمیمی بسیار دشوار است که کمابیش همه ما به روش‌های مختلف با آن روبه‌رو می‌شویم. وقتی مجبوریم روبه‌روی حقیقت سرد و بی‌معنی بایستیم و خالی بودنش را بپذیریم.شاید هم دیوانه شویم. مثل سوفیا.

خواندن این رمان شناخت جالبی از نحوه‌ی زندگی مردم آن روزگار شوروی می‌دهد و قطعاً برای علاقه‌مندان تاریخ و ادبیات تجربه بسیار خوبی خواهد بود. «چه حیف که شغلی نداری. شغل به آدم کلی چیز برای فکر کردن می‌دهد و زندگی آدم را سرشار می‌کند. مخصوصاً وقتی شغل آدم با ادبیات گره خورده باشد.»

«برای لحظه‌ای به هیچ چیز جز همین اشیاء فکر نمی‌کرد.این چیزها را به‌جا می‌آورد: پنجره، صندلی، لباس. اما لحظه‌های بعد، جایی کنار قلبش، یک حس وحشت جان می‌گرفت، چیزی مثل حس درد، و از میان همه آن درد، ناگهان همه چیز را به یاد می‌آورد.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692