فرجام شمس تبریز (6) آرامگاه شمس/ محمد بینش

چاپ تاریخ انتشار:

فرجام شمس تبریز (6) آرامگاه شمس/ محمد بینش

از پژوهندگان نامی معاصر در ایران، فروزانفر و کدکنی و زرین کوب و موحد وتنی چند بر ناپدید شدن شمس تبریزی از قونیه بر اثر احساس خطر جانی از سوی مخالفان اتفاق نظر دارند . همین که آرامگاه علاءالدین برادر سلطان ولد که افلاکی او را همدست قاتلان شمس دانسته است ، هم اکنون در کنار دیگر افراد خانواده در قونیه وجود دارد و تاریخ وفاتش پانزده سال پس از زمان غیبت شمس تبریزی ست، نشان می دهد ماجرای قتلی در کار نبوده است . (1)

 

هر چند نظر مثبت شمس به سلطان ولد، برادر بزرگ تر، علاءالدین جوان را آزرده خاطر کرده بود و ماجرای گذر از برابر ایوان کیمیاخاتون رابطه آنان را تا حدی تیره ساخته بود، ولی چندان شدت نداشت که وی را به همدستی با قاتلان افسانه ای شمس بکشاند.

" مجرد این معنی [واقعۀ قتل] که قصه تا نیم قرنی بعد از مرگ علاءالدین جز شایعه و احتمال محسوب نمی شد، و فقط در مشاجره ای که بعدها بین اخلاف این دو برادر پیداشد، دستاویز طعن در حق  ِ علاءالدین واقع گشت،  مجعول بودنش را قابل تایید نشان می دهد." (2) 

[توضیح آنکه مولویه پس از مولانا قدرت مادی و معنوی فراوانی در جامعه به هم رسانده بودند و رهبران آن همگی به جز یک نفر از اخلاف اولو عارف چلبی فرزند سلطان ولدبشمار می آمدند و راضی به شرکت دادن اخلاف علاءالدین در آن همه ثروت و ملک نبودند. بعید نیست که سوءظن در بارۀ وی را بیشتر دامن می زدند تا بازماندگان او ، کمتر بتوانندحق را جانب خویش بگیرند .]

در بارۀ محل واقعی آرامگاه شمس در شهر خوی بعضی از پژوهندگان چون کدکنی احتمال آن را بعید نمی دانند ؛(3)و تنی چند هم با دلایل تاریخی که ارائه می کنند واقعیت آن را ثابت کرده اند. نخستین بار دکتر محمدامین ریاحی در نوشتاری مستند بر این موضوع تاکید فراوان کرد.

البته انتقال تمام آن مقالۀ بلند به نام " آرامگاه شمس تبریزی کجاست" در حوصلۀ این نوشتارنمی باشد و برای تشویق خوانندگان به مطالعۀ اصل آن تنها چند جملۀ مهم آورده می شود: "قديم ترين جايي که از وجود مدفن شمس در خوي ذکري رفته،در مجمل فصيحي (تأليف شده

در 845) است که در حوادث سال 672 مي گويد: «وفات مولانا شمس الدين تبريزي مدفوناً به خوي که مولانا جلال الدين بلخي المعروف به مولاناي روم اشعار خود به نام او گفته...» در همان کتاب دومين بار در حوادث سال 698 در ذکر وفات شيخ حسن بلغاري آمده: «... خرقه از دست شيخ الکامل المکمل الواصل شيخ شمس الدين التبريزي که به خوي مدفون است، گرفته.» 

هنگام خاکسپاري شمس تبريزي، هنوز مناري در آنجا وجود نداشته، بلکه اين منار بازمانده از کاخي است که آن را شاه اسماعيل که در 907 جلوس کرده ساخته بوده، و يک بازرگان ونيزي آن را ديده و در سفرنامه خود وصف کرده است. مي توان حدس زد  پادشاه صوفي با احترامي که مردم و خود او براي شمس تبريز قائل بوده اند، کاخ خود را در کنار آرامگاه او بنا کرده است."

و سرانجام می بایست به زحمات بی دریغ دکتر محمد علی موحد در شناساندن اندیشۀ بی مانند شمس تبریزی از طریق تصحیح صبورانۀ "مقالات" اشاره کرد که پس از انتشار آن اخیرا در اثری دیگر دلایل خویش را در واقعیت وجود آرامگاه شمس تبریزی در خوی چنین آورده است : "دلایل ما با قید اجمال و فهرست وار :

1. شاهد صادق تالیف میرزا محمد صادق اصفهانی ... که سال وفات جمیع کثیری از مشاهیر علما را از اول هجرت تا سال تالیف آورده، درگذشت شمس تبریزی را در سال 645 قید کرده و آن سالی ست که به روایت افلاکی شمس در آن سال از قونیه ناپدید شده است .

2. مجمل فصیحی تالیف فصیح خوافی ....  [که شرح آن در سطور فوق از قول دکتر ریاحی در مقاله اش  گذشت و  دکتر موحد در صفحات بعدی نشان می دهد شمس تبریزی دو سالک را تربیت می کرده است یکی شیخ حسن بلغاری در تبریز و دیگری مولانا در قونیه]

3. مزار شمس هنوز در خوی موجود و مشهود است ... قدمت ساختمان مزاراز نظر معماری بقول دکتر محمد امین ریاحی از اوایل عهد مغول نشان دارد

4. دکتر ریاحی در کتاب "تاریخ خوی" داستانی از قول هامر اتریشی نقل کرده است .

[سلطان سلیمان عثمانی که در سال 941هجری تبریز را تصرف کرده بود و شاه تهماسب را فراری داده، به نیت زیارت آرامگاه شمس به همین محل در خوی رفته بود] (نقل بمعنی)

5. [پنجاه سال بعد از تاریخ بالا، یعنی در 993 هجری در جریان لشکر کشی عثمان پاشا به تبریز ، وی نیز به خوی آمده و بر سر تربت شمس حاضر شد .] (نقل بمعنی) (4)

بر آیند سخن در خاتمۀ گفتار این است که با توجه به نشانه های موثق تاریخی به احتمال قریب به یقین آرامگاه آن ولی آشکار  ِ مستور، در همان محلی که از دیرباز به نام او مشهور است قرار دارد . (5)

پایان

https://maheshifteh.wordpress.com/

زیر نویس

 1 : نک فروزانفر، زندگی مولانا جلال الدین ، خاندان مولانا ص171

 2 : زرین کوب ، عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا ، ص147

 3 : نک، شفیعی کدکنی، محمدرضا ـ مقدمه غزلیات شمس

 4 : موحد، محمد علی ــ باغ سبز ، صص 132ــ8

 5 : مقالات ، ص 93 .اشاره ای ست به این کلام حضرت شمس به مولانا:

"ما دوکس عجب افتاده ایم .دیر و دور تا چو ما دو کس به هم افتد. سخت آشکار آشکاریم

اولیا آشکار نبوده اند، و سخت نهان نهانیم ...