شناسنامهی فیلم:
نام: بعضیها داغشو دوست دارند (Some Like It Hot)
کارگردان: بیلی وایلدر (Billy Wilder)
بازیگران:Marilyn Monroe, Jack Lemmone Tony Curtis
زبان: انگلیسی، مدت: 121 دقیقه، محصول سال: 1959
- نگاهی اجمالی به تاریخچهی سینمای کمدی جهان: با کمی اغماض میتوان ادعا کرد که سینمای کمدی عمری به قدمت تاریخ سینمای جهان دارد. اولین تلألوهای درخشان و اصوات ناشناختهی سینما که نوید زایش هنر و صنعتی نو و عالم گیر را به چشم و گوش هنردوستان و هنرپروران سراسر گیتی میتاباند فیلمهای کمدی و خنده آوری بود که ورای ظاهر مضحک و شادشان حرفهای بسیاری از رنجها، زشتیها و پلشتیهای جهان به همراه داشت. حقایق جهان و آن چه که تا به آن روز ناگفتنی، نادیدنی و ناشنیدنی مینمود حالا به وسیلهی مردان بزرگ و جسوری که تخیلی متفاوت و افکاری دیگر در ذهن و روحشان شکل گرفته بود در قامتی نوین عرضه میشد.
بعد از آن که مستند سازان اولیهی سینما ابعاد گونه گون عوالم و روحیات انسانی و زندگی مردم را روی پردهی نقرهای نشاندند جهانیان خواهان نگاهی تازه با ساختار و شیوهی روایتی متفاوت بودند که بتواند هم سطح دانش و بینششان را ارتقاء بخشد و هم خستگیها، نارساییها و تألمات زندگی را با لبخندی از سرشانههایشان بردارد. ژانر کمدی بهترین گزینه بود.
در همین زمان چهرههایی جهانی چون ماکس لندر، مک سنت، چارلی چاپلین، به استر کیتون، هری لنگدون و هارولد لوید در قامت خداوندان سینمای کمدی سر بر افراشتند و هنر جدید را همچون خرگوش بازیگوشی که ناگهان از کلاه شعبده باز به بیرون بجهد و همه را غافلگیر سازد به هنردوستان عالم معرفی کردند.
2) خلاصهی فیلم و نوع کمدی حاکم بر آن: جری (جک لمون) و جو (تونی کورتیس) دو نوازندهی بیکار (نوازندهی
سازهای کنترباس و ساکسیفون) از شیکاگو هستند که کاملاً تصادفی در روز ولنتاین (روز عشاق) شاهد درگیری و کشت و کشتار گروهی گانگستری و قاچاقچی به سردستگی اسپاتس کلمبو با یکدیگر میباشند. این دو از آن جا که هم شغلی ندارند و هم میترسند که گانگسترها بالاخره پیدایشان کنند لباس زنانه پوشیده و در یک گروه جاز که همهی نوازندگانش زن هستند و مرلین مونرو با نام شوگرکین نوازندهی ساز یو کو لی لی و خوانندهی آن است، عضو شده و با نامهای مستعار (جوزفین و دفنه) راهی میامی (فلوریدا) میشوند. فیلم سراسر خنده و شوخی است و حتی در آغاز فیلم که با موضوع ممنوعیت استفاده از مشروبات الکلی که در برههای از تاریخ امریکا (سالهای دههی سی) حاکم بوده شروع میشود نیز موقعیتها و حرفهای کمیک و قهقهه آوری بین افراد رد و بدل میگردد. اسم رمز ورود به مجلس پنهانی شبانه "مجلس ختم مادربزرگ" عنوان میشود و بعد از آن گفتگوی بین جری و جو در مورد بدهیهایشان و پولهایی که از دخترهای پیشخدمت کافه و رقاصهها قرض میگیرند و همچنین بحث راجع به شرط بندی بر روی سگ مسابقهی سگ دوانی که اسمش صاعقهی تیزپاست، همگی مملو از دیالوگهای کمیک و طنز آلود است.
اما طنز مسلط در فیلم از چه نوعی است؟ گونهی کمدی در سینما معمولاً به پنج دستهی اسکروبال، اسلپ استیک، فارس، هجو و کمدی سیاه تقسیم میشود. "بعضیها داغشو دوست دارند" را میتوان هم در دسته بندی فیلمهای اسکروبال (Screwball) و هم در دستهی فیلمهای فارس (Farce) جای داد.
اسکروبال به آن دسته از کمدیای که در سالهای دههی 1930 رواج بیشتری داشته و زائیدهی اوضاع نامساعد مالی و بحران اقتصادی امریکا بود اطلاق میشود. این دسته از کمدیها هم دارای شخصیتهای شاد و شنگولی بودند که در عالمی از بی خیالی و بی خبری در دنیایی از ثروت و نعمت و جاه و جلال غوطه میخوردند و هم انتقاد تیز و برّنده ای به حساب میآمدند بر مردم ثروتمند و خوشیهای بی پایانشان. در آن دوران مردم امریکا همین را میخواستند. خندیدن و به سخره گرفتن زندگانی مردم مرفه و یا شاید به نوعی غرق شدن و تجربهای هر چند کوتاه و گذرا از شیوهی زندگانی آنان. از جهاتی کمدی اسکروبال به لحاظ مضمونی و نتیجه گیری حاصل از آن بی شباهت به فیلمفارسی های دوران پیش از انقلاب ما نیست. فیلمهایی با بازی فردین یا ناصر ملک مطیعی که در آنها مرد جوان فقیری عاشق دختر زیباروی ثروتمندی میشد و آن دو در نهایت با پوزخند زدن و پشت کردن به ثروت و مال و منال دنیا، عشق و زندگانی ساده و خالصانه را به هر چیز دیگری ترجیح میدادند و به هم میرسیدند! در آخر فیلم معلوم میشود که شوگر کین (مرلین مونرو) با اینکه پی میبرد جو (تونی کورتیس) مرد مرفه صاحب شرکت بزرگ نفتی نیست و هر چه که گفته دروغی بیش نبوده همچنان عاشق او میماند و به او دل میبندد. فارس اما آن شکل از کمدی است که همه چیز در آن اغراق شده است. پرسوناژها، چالشهای پیش رویشان و حوادث همه بزرگنمایی شده و خنده آفرینند و همچنین موقعیتهای دراماتیک بسیاری را به همراه خود خلق میکنند و تماشاگر را به واکنش وامی دارند. عامل اصلی این کمدی موقعیت در "تضاد" نهفته است. تضادی که در جای جای فیلم به وضوح مشهود است. از نطفهی اولیهی شکل گیری داستان که با جا به جایی جنسیتی و پوشیدن لباس زنانه توسط دو مرد رقم میخورد گرفته تا اسم رمز ورود به مجلس بزم (مجلس ختم مادربزرگ) و پنهان شدن قاتلین در کیک تولد و جا زدن خود به عنوان مدیرعامل شرکت بزرگ نفتی شل توسط تونی کورتیس و همچنین شیفتگی آزگود فیلدینگ سوم، پیرمرد مرفهی که در هتل به سر میبرد نسبت به جری که خود را دفنه جا زده است، همه و همه تضادهایی هستند که موقعیت کمیک مطلوب فیلم را خلق میکنند.
3) نقاط قوت فیلم: دیالوگهای بامزه و شوخیهای کلامی قهقهه برانگیز و در عین حال دارای مفهوم و معنا از نقاط قوت فیلم است. برای نمونه میتوان به یکی از گفتگوهای جالب بین تونی کورتیس و جک لمون زمانی که به هتل وارد میشوند اشاره کرد:
جری (جک لمون): عجب پیر سگی!
جو (تونی کورتیس): چی شده؟
جری: تو آسانسور نیشگونم گرفت!
جو: خب حالا دستگیرت شد نصف دیگهی مردم چه جوری زندگی می کنن؟
جری: نگاه کن! خوشگلم نیست!
جو: اهمیت نمیدن، فقط کافیه دامن پات باشه. مثل تکون دادن پارچهی قرمز جلو گاوه!
جری: آره؟ من از پارچهی قرمز بودن خسته شدم، میخوام دوباره گاو باشم!
دیالوگ پایانی فیلم نیز یکی از بهترین و به یاد ماندنیترین دیالوگهای تاریخ سینما است. جایی که همگی در قایق موتوری نشستهاند و جری خطاب به پیرمرد ثروتمند (اوزگود) فریاد می زند:
جری: تو انگار حالیت نیست! {کلاه گیسش را بر میدارد و با صدای مردانه} من مَردم!
اوزگود: {بی توجه} خب هیچ کس کامل نیست!
و نقطهی قوت مهم دیگر، کارگردانی وسواسانه و بسیار ریزبینانهی بیلی وایلدر است. بیلی وایلدر زادهی 22 ژوئن 1906 است. او علاوه بر کارگردانی، فیلمنامه نویس، تهیه کننده و روزنامه نگار هم بوده و در تمام عمر هنریاش توانسته 6 بار برنده اسکار شود. او از چهرههای شاخص فیلم سازی عصر طلایی هالیوود به حساب میآید و تا قبل از ساخت "بعضیهای داغشو دوست دارند" فیلمهای مطرح و مهمی چون طلوع را متوقف کن، گلولهی آتش، بزرگتر و کوچکتر و غرامت مضاعف، تعطیلات از دست رفته، سانست بلوار و تک خال در حفره را با موفقیت به پردهی سینما رسانده بود. ترکیب درخشان این کارگردان با ستارگان بزرگ و بی همتایی چون مرلین مونرو، جک لمون و تونی کورتیس منجر به خلق اثری گشت که همواره بر تارک سینمای کمدی جهان خواهد درخشید و از شگفتیهای عالم سینما به حساب خواهد آمد. کمدیای ناب و نجیبانه که بر خلاف بسیاری از آثار به اصطلاح کمیک روزگار ما خالی از هر نوع ابتذال و شوخیهای رکیک جنسیتی است. هر چند کار با مرلین مونرو به خاطر مشکلات روحی و روانی عدیدهای که با آن دست و پنجه نرم میکرد برای بیلی وایلدرِ نکته سنج و دقیق بسیار دشوار بود، چرا که مرلین مونرو همواره دیالوگهایش را فراموش میکرد و قادر به حفظ کردنشان نبود، اما نهایتاً با صبر و بردباری تیم پرقدرت بیلی وایلدر زحماتشان نتیجه بخشید و اثری فراتر از یک کمدی صرف را رقم زد. با وجود اینکه در مراسم اسکار تنها جایزهی بهترین طراحی لباس فیلمهای سیاه و سفید را از آن خود کرد و در سایر موارد فقط نامزد شد، اما فیلم با همت بلند عوامل سازندهاش رسالت خود را در جهان هنر ادا کرد و شکی نیست که همواره در ذهن و زبان اهالی هنر و سینمادوستان جاری و ساری خواهد بود.■