«لبخند ژوکوند» تا کی ادامه خواهد داشت؟ «عباس اوجی‌فرد»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

«لبخند ژوکوند» تا کی ادامه خواهد داشت؟ «عباس اوجی‌فرد»

ادبیات و هنر چگونه به وجود می‌آید و چرا به وجود می‌آید؟ ایا ادبیات و هنر نیازهای جوامعه بشری در تمام دوره‌هاست و یا اینکه نه، فقط یک سری نیازهای شخصی پدید آورندگان آثار ادبی و هنری می‌باشد که با حضور خود به رفع این نیازها و نقایصمی‌کوشند؟

چند پدیده و یا چند امور در جهان وجود دارد که قدمت آنها به قدمت خلقت انسان به روی کره زمین می‌رسد و یا بهتر بگوییم با انسان و در انسان همزاد بوده است و ا، ساس زندگی بشر را تشکیل داده است. آن چند پدیده عبارتند از، مذهب، سیاست، ورزش، اقتصادو ادبیات و هنر که در اصل همه زندگی بشر بر پایه این چند عنصر بنا گردیده و هم مایه سرگرمی آنها بوده است.

مذهب و سیاست هر خاستگاهی که داشته باشند; چه از درون چه از بیرون، بیشتر با اغفال و زور به کمک حکومت‌ها و مردم، جایگاه خودشان را در تمام طول تاریخ بشری حفظ کرده‌اند و چه فجایعی که نیافریده‌اند!

سیاست‌مداران، بلند پروازیهای خود را با هواپیماهای جنگی در پرواز که بمبهای خود را بر مناطق مسکونی، آبادی‌هاو شهرها فرو می‌ریزند، به نمایش می‌گذارند. نمونه‌های بارز این وحشیگریها را در جنگ‌های جهانی اول و دوم که جنگ جهانی سوم را احتمالاً در پیش خواهیم داشت و دیگر جنگهای منطقه ایی، می‌توان ثابت کرد.

اقتصاد و ورزش که نقش رفع نیازهای جسمانی و مادی و سلامتی بدن را که در نهایت به تجارت ختم می‌شود ایفا می‌کنند. در اقتصاد و ورزش، پول و نیروی بدنی حرف اول را می زند. همه این پدیده‌ها در طول تاریخ برای بشر گران تمام شده و منابع هنگفتی را انسان‌ها برای رسیدن به این امور متقبل شده‌اند. در این امور و پدیده‌ها غرایز نیمه انسانی و نیمه حیوانی بشر دست داشته است و عذر می‌خواهم; در بعضی از موارد و شاید بیشتر; حیوانات را باید موجوداتی شایسته‌تر از نوع انسان بر روی زمین قلمداد کرد و من چنین قلمداد می‌کنم. دورتر نرویم. تنها امتیازی که انسانها البته نه همه انسان‌ها بر حیوانات دارند در خلق ادبیات و هنر می‌باشد. این ادبیات و هنر است که انسانها را بر دیگر موجودات همسایه خود بر روی کره زمین برتری می‌دهد. شاید اگر این موجودات

و یا این حیوانات زبانی مانند زبان انسان داشتند، به زبان در می امدند، به زبانی ادبی و هنری و سهم خلاقیت خود را به رخ انسان این موجود به اصطلاح بسیار برتر اما دیوانه و وحشی می‌کشیدند.

ادبیات و هنر یک واقعیت برتر هستند که دیگر واقعیت‌ها و پدیده‌ها را در خود به شکل تغییر و تحول استمرار می‌دهند و این واقعیتها هر کدام با ابزارهای ویژه در نقاشی، مجسمه سازی، رقص، شعر، تئاتر، سینما و موسیقی، جلوه‌های مثبت و منفی خود را نشان می‌دهند.

حالا واقعیت‌ها چه هستند و کدام هستند; این به بینش و درک هنرمند بستگی دارد که آنچه را در محیط و اطرافش جریان دارد، از کوچک‌ترین تا بزرگترین اتفاق را با ابزار سبک و سیاق هنر خود به ثبت برساند. جهان پر از اتفاقات کوچک و بزرگ، تلخ و شیرین می‌باشد از هر نوعی که بخواهید. هنرمند در این وادی بیکار نمی‌ماند. هنرمند می‌تواند در متن اتفاقات باشد یا قرار گیرد و یا می‌تواند خارج از متن چشم اندازهای خود را از این اتفاقات به روی صفحه بیاورد. در متن بودن یا خارج از متن بودن بستگی به شرایط هنرمند دارد که با این قبیل رویدادها چگونه می‌خواهد برخورد نماید و یا اعمال نظر نماید. آیا متنها را به نفع خود متن‌ها آب و تاب می‌دهد یا به نفع خودش که هنرمند است؟ آیا واقعیتها را همانگونه که اتفاق افتاده است، گزارش می‌کند، مثل رسانه‌های صوتی، تصویری و نوشتاری یا اینکه نه! واقعیت‌ها را باید دستکاری کرد و در قاب مخصوص هنری خود قرار داد؟ در هر دو صورت این واقعیتها هستند که با شتاب فزاینده‌ایی هنرمند را می‌سازد و این هنرمندان هستند که واقعیتها را کوچک و یا بزرگ جلوه می‌دهند. حالا این کوچک و یا بزرگ کردن واقعیتها یا به شکل عینی کردن یا غیر عینی کردن آنها صورت می‌گیرد که بازبستگی به نوع نگاه و مشاهدات درونی و بیرونی هر هنرمندی نسبت به این قضایا دارد و از همین‌جاست که سبک و سیاق ادبی و هنری هر هنرمندی شکل می‌گیرد.

در کنار این واقعیت‌ها، زیبایی‌های موجود در ادبیات و هنر را نباید فراموش کرد. این زیبایی‌های موجود چه چیزهایی هستند؟ آیا این زیبایی‌ها ادبیات و هنر را خلق می‌کنند یا اینکه ادبیات و هنر خالق این زیبایی‌هایند. اصولاً نقش زیبایی چیست؟ در ادبیات و هنر به چه معنایی به کار برده می‌شود؟

اجزاء یک ساختمان، اجزاء یک گل، اجزاء یک خیابان، اجزاء یک ماشین، اجزاء یک پرنده، اجزاء یک انسان، اجزاء یک نقاشی، اجزاء یک شعر و یا یک متن ادبی و اجزاء یک صدا یا ساز در موسیقی، همه این‌ها وقتی که در تشکیل آن مجموعه خود تابع یک شرایط ذاتی تناسب و اعتدال باشد و هر چیزی در جای خودش بر اساس نظم و هماهنگی قرار گرفته باشد، یک مجموعه ایی کامل و عالی از نوع زیبایی بوجود می‌آورند که با حواس ظاهر و ادراکات درونی متوجه این نوع زیبایی‌ها می‌شویم.

هر پدیده و یا شی زیبایی‌های مخصوص خود را دارد و هر قومی یا جامعه ایی یک نوع زیبایی را که با آن زندگی کرده‌اند و انس گرفته‌اند، به عنوان زیبایی تلقی می‌کنند، مثلاً موسیقی سنتی ایران برای مردم این سرزمین زیبا و جذاب می‌باشد و برای کشورهای دیگر نمی‌تواند شنیدنی و جذاب باشد.

همچنین موسیقی‌های محلی و منطقه ایی هر کشوری برای خود مردم آن ناحیه و منطقه که در آنجا موسیقی هاشان رشد یافته و شکوفا شده، مناسب، دلنواز و زیبا می‌نماید. در زمینه پدیده‌ها و اشیاء طبیعی نیز همین رویکرد به زیبایی را می‌توان متوجه شد. مثلاً درخت سرو و نخل ویا درخت شلیل هر کدام در منطقه آب و هوای خود که رشد می‌کنند و می‌بالند، برای مردم بومی آن ناحیه می‌تواند

سرسبز و طراوت انگیز جلوه نماید و سمبل زیبایی‌ها قرار گیرند.

نوع زیبایی‌ها با هم متفاوتند. یک گل زیبایی‌های خاص خود را دارد. پنجره یک نوع زیبایی دیگر را دارد. یک تابلوی نقاشی با یک مجسمه، نوع زیبایی‌هایشان با هم فرق می‌کند، متفاوت است; یعنی هر پدیده و هر چیز زیبایی مخصوص خود را دارد. همچنین زیبایی‌های محصولات اقتصادی و صنعتی با زیبایی‌های اثار ادبی و هنری فرق دارد، با هم از لحاظ تولید و ساخت و سازشان و هم از لحاظ ارزش و اصالت کاریشان. مثلاً یک اتومبیل و یا یک نوع لباس و یا یک مبل هر چند از لحاظ اقتصادی، خیلی زیبا و عالی تولید شده باشند، در مقایسه با اثار ادبی و هنری از لحاظ کیفیت زیبایی نمی‌تواند اصالت داشته باشند و هم نمی‌توانند مداومت و استمرار خود را حفظ نمایند.

زیبایی‌های ادبی و هنری در خود آثاری که خلق شده‌اند، برای همیشه با آن آثار ادبی و هنری می‌مانند و رنگ کهنگی و فرسودگی بخود نمی‌گیرند و خود این زیباییها رمز جاودانگی آثار هنرمندان می‌شوند، اما یک کالای صنعتی هر چند زیبا باشد، بعد از زمانی جذابیتهایش را با توجه به مصارف زیاد از دست می‌دهد و از هر نوع ارزشی ساقط می‌شود. زیبایی‌های ادبی و هنری این گونه نیستند و از نوع جنس مصرفی نیستند و گرنه تمام شاهکارهای ادبی و هنری با همان یک یا دو بار مصرف، دیگر قابل استفاده نبودند و به بوته فراموشی سپرده می‌شدند. چون زیباییهایشان با یک تکنیک خاص که ریشه در کائنات و ذات بشر دارد، شکل گرفته و تکوین یافته است

و این تکنیک خاص در تمام دوره‌ها و جوامع در خلق زیباییهای ادبی و هنری ادامه خواهد داشت. زیبایی‌های ادبی و هنری درجات مختلف دارند. تکنیک برتر در پدید آوردن زیباییهای آثار ادبی و هنری همان نبوغ می‌باشد. نبوغ در راستای هوش سرشار کائنات و طبیعت در امر کمک رسانی به غرایز زیبایی پسندی بشر وظیفه خود را انجام می‌دهد و امکانات بالقوه طبیعی نژاد بشر را در خلق زیبایی‌ها به بالفعل تبدیل می‌کند و نتیجه ایی که از پدید آمدن این زیبایی‌های ادبی و هنری نصیب انسان می‌شود با همان لذت بردن از این اثار می‌باشد، لذتی که آنی،لحظه‌ای و تمام شدنی نیست. لذت بردن از آثار ادبی و هنری یک لذت فرا چشمی، فراگوشی، فرا حسی، فرا ذهنی، و فرا روحی ست که سراسر روح و جسم را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و از این بابت هیچ مزاحمتی برای ماندن و جاودانه شدن ندارند.

نفس زیبایی در کائنات و در تمام پدیده‌ها به شکل بکر و دست نخورده وجود دارد و در حین خلق آثار ادبی و هنری به رنگها وطیفهای مختلف به کمک هنرمندان می‌آید. زیبایی، فرمول و ژن خاصی ندارد که مثلاً از سلول‌های متعددی به مرحلهٔ حیات رسیده باشد، برای مثال تصویر زنی زیباکه در تابلوی آمده یا بیرون از تابلو به شکل زنده آن را در رفت و آمدمان مشاهده می‌کنیم، زیبایی‌هایش از آن نوع زیبایی نیست. که مثلاً با ارقام و نظم ریاضی و فیزیک بوجود آمده باشد و از دیدن آن لذت ببریم، هر چند ممکن است ارقام ریاضی و فیزیک روی ابعاد این تابلوی نقاشی به طور غیر مستقیم دخالت داشته باشند. ما هیچ وقت از مفاهیم و اعمال ریاضی، ضرب، تقسیم، جمع و تفریق، فرمول‌های ساده و پیچیده آن، دستخوش هیجان نمی‌شویم و لذت نمی‌بریم، اما با دیدن یک تابلوی نقاشی شده زیبا، از خواندن یک متن و شعر زیبا یک نوع لذت وصف ناپذیر روحی و درونی به سراغ ما می‌آید که موجب حیرت و شگفتی‌مان می‌شود که این زیبایی ما چگونه در این تابلوهای ادبی و هنری منعکس شده‌اند و این تصاویر به شکل زنده در حال حرکت و سکون می‌باشند و حتی در قاب ادبی و هنری خود جا نمی‌گیرند؟

عناصر و مواد تشکیل دهنده زیبایی یک نوع رنگ می‌باشد که در اثار ادبی و هنری با اشکال و طرحهای مختلف، جلوه‌های رنگی خودش را نشان می‌دهد و این نوع رنگ از جنس رنگهای نقاشان ساختمان‌ها نیست که با آن ساختمان‌های ویلایی و آپارتمانی را رنگ آمیزی می‌کنند، مثل رنگ‌هایی که آدولف هیتلر قبل از اینکه به قدرت برسد، در رنگ کردن ساختمان‌ها به کار می‌برد و یا نقاشان امروز در ساختمان‌ها و پارکهای شهر. حتی این رنگ از آن نوع رنگهای نقاشان واقعی هم نیست که با قلم مو و قوطی‌های رنگ در کنارشان، تابلوها را با سایه روشنها رنگ می‌زنند. اگر منظور این رنگ مایع بود، موسیقی دانان، شاعران، مجسمه سازان که با قلم مو و قوطی‌های رنگ سر و کار ندارند. پس آن نوع رنگ از نیروی مواج طبیعت بدست آمده و بر درجات مختلف زیبایی در اثار ادبی و هنری تأثیر می‌گذارد. این پدیده رنگ که شواهد و جلوه‌های زیبایی را در ذات خود همراه دارد، به شکل برون مرزی عمل می‌کند و در تمام شکل‌های ادبیات و هنر جهان رایج می‌باشد و به وفور در آن اثار مشاهده می‌شود و تمام کیفیات، فراز و فرودها، نرمی و زبری، روشنی و تاریکی و همه عوامل و عناصر سازنده یک اثر ادبی و هنری را شامل می‌گردد و غیر از رنگ نمی‌توانیم نامی یا چیزی دیگر رویان بگزاریم. شیوه کاری نظام خلقت این است که تمام زیباییها، خلاقی‌ها و قدرتها و چیزهای دیگر را یک جا و در یک دوره به یک زن، به یک هنرمند و به یک زمامدار نمی‌دهد، بلکه تمام این موهبت‌ها را بین همه انسان‌ها به شکل کم و زیاد در تمام دوره‌ها تقسیم می‌نماید که همه جوامع از این موهبت‌ها برای ترقی و پیشرفت بهره ببرند. اگر این طور نبود، بالفرض فقط یک زن زیبا بیشتر در جهان وجود نداشت و یا یک هنرمند و یا یک زمامدار بیشتر روی کرهٔ زمین نبود و بعد با مرگ هر کدام از اینها تمام این موهبت‌ها سر چند روزه به اتمام می‌رسید و جهان خالی از خلاقیتها و زیباییها در همهٔ زمینه‌ها می‌شد. البته شرایط جغرافیایی و اقلیمی را نیز باید در نظر بگیریم که باز از نظر جبر زمانی و مکانی مشاهده می‌شود که مثلاً یک قاره یا چند کشور در زمینه توسعه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و هنری، نسبت به سایر قاره‌ها و ملل دیگر اولویت و برتری دارند و نمی‌توان این نکته مهم را انکار کرد. برای نمونه موسیقی ایران در برابر موسیقی جهان کم می‌آورد و از آن ظرفیت‌های لازم برخوردار نیست. به موسیقی سنتی و اصیل ایرانی نگاه کنید. سال‌هاست یا نزدیک به یک قرن است که موسیقی سنتی از لحاظ انتخاب اشعار فقط به چند شاعر انگشت شمار اکتفا کرده، سعدی، حافظ، بابا طاهر، مولوی، فایز دشتستانی و سه چهار شاعر معاصر و بزرگان موسیقی روی شعر این چند شاعر بزرگ کار می‌کنند و همین امر یکی از عواملی ست که موسیقی سنتی نتوانسته نسبت به دیگر موسیقی‌های دیگر مثل موسیقی پاپ طیف گسترده ایی از جامعه را به طرف خود جذب نماید، مثلاً محمد رضا شجریان که استاد مسلم موسیقی سنتی و اصیل ایرانی ست، چه در بخش اواز خوانی و چه در بخش تصنیف، یک شعر از حافظ یا بابا طاهر را در برنامه‌های گوناگون ضبط استودیویی و یا کنسرت چند بار اجرا نموده است. و دیگر اینکه اجرای کنسرت «معمای هستی» شجریان از لحاظ فضا، نوع آهنگ و لحن آواز دقیقاً اجرای مجدد کنسرت «یاد ایام» می‌باشد، فقط اشعار فرق می‌کند. نمونه‌ها در این زمینه فراوان است. موسیقی سنتی واپس گراست. غلامحسین بنان، انجا که به موسیقی و اشعار ملی می‌پردازد موسیقی‌اش جذاب، گیرا و مدرن است. علیرضا افتخاری شروعش خوب بود، اما بعد گند زد، درجا زد با باز خوانی‌های تقلیدی و بی روح از خوانندگان بزرگ و سرقت آهنگ آنها. ایرج بسطامی را زلزله بم بزرگ کرد و گر نه حنجره ایشان آن وسعت و سرعت لازم را در برابر انعطاف‌های زمانه نداشت و یکی مثل محمود محمودی خوانساری با ان تحریر و لحن جانسوزش باید بدون تجلیل و در گمنامی با هنر موسیقی و جهان خداحافظی نماید. این است سرنوشت موسیقی سنتی ما در واپس گرایی.

از سویی دیگر در این سه چهار قرن اخیر میلادی در عصر حاکمیت پیانو در اروپا، آهنگ سازان و نوازندگان بزرگ، با در دست داشتن چوب رهبری ارکسترها و حرکات دستها و انگشت‌های اسرار آمیزشان، ریتم کائنات را از اعماق پیانوهای عصر خود بیرون کشیدند و شیوه‌ای نوین و جاودانه با پدال‌ها و کلیدهای پیانو در دنیای موسیقی خلق نمودند، حتماً با این بزرگان موسیقی اشنا هستید، ولفگانگ امادیوس موزار، لودیگ وان بتهوون، ریچارد واگنر، جاکوموپوچینی و دیگران که همگی کار موسیقی را با اپرا و در تماشاخانه‌ها شروع کردند. بدین ترتیب پدیده زیبایی و رنگ در حجم گسترده ایی از صدا و ساز خودش را در تولید انواع موسیقی نشان می‌دهد.

کار یک نقاش، رنگ کردن نقاشی نیست و گرنه بچه‌های خردسال نیز دفتر نقاشی خود را می‌توانند رنگ کنند، بلکه نقاش آن رنگ اسرار آمیز را که از اشعه خورشید و فضای متغیر آب و هوا به شکل بالقوه به اشیاء منتقل شده، به کمک قلم موی خود روی بوم نقاشی منعکس و پخش می‌نماید و از این طریق ایده‌های رنگی خود را با سایه روشن‌ها و حالت‌ها و حاشیه‌ها برای بیننده اثار خود مجسم می‌کند.

همه نقاشان از چند ابزار بیشتر استفاده نمی‌کنند، قلم مو، جعبه رنگ، بوم و یا احیاناً کاردک و با همین چند ابزار ساده، تصاویر ذهنی و درونی خود را که از طبیعت و جامعه گرفته، با شکل واضح و یا پیچیده تبدیل به جلوه‌های هنری می‌کند. کمال الدین بهزاد نقاش و نگارگر ایرانی با خلق تصاویر واقعی و زنده از زندگی مردم دوران خود ترکیب بندیهای مناسب، هماهنگی رنگها و همخوانی شکل‌ها، دچار ابهام و پیچیدگی روی تابلوها نشد. از آن طرف پابلو پیکاسوی اسپانیایی با خلق “پرده گر نیکا “ و تابلوی “گاو باز“ ظرافت و پیچیدگی را در هم آمیخت و ذهن بیننده را از درک مفاهیم هنری خود دور کرد. اما در “ طبیعت بی جان با پارچه “ اثر پل سزان فرانسوی همه چیز شفاف، روشن و اماده است، انگار که بیننده یا تماشاگر را به نشستن بر سر میز و خوردن میوه‌ها دعوت می‌نماید. ببینید هنر چگونه و تا کجا جذابیت دارد!

“لبخند ژوکوند” تا کی ادامه خواهد داشت؟ یا همان لبخند مونالیزا! ایا با گذشت زمان و یا تغییرات جوی، این “لبخند ژوکوند” دستخوش دگرگونی و فرسایش نخواهد شد؟ هیچ چیزی نمی‌تواند به آثار و شاهکارهای بزرگ آسیب برساند و این “لبخند ژوکوند” بدون هیچ مزاحمتی تا همیشه ادامه خواهد داشت و در این تابلو به روی تاریخ مدام لبخند می زند چرا از این پرتره مونالیزا تنها لبخندش مورد توجه قرار گرفته و جهانی شده است و مدلی شده است برای ستارگان زن سینما و عکاسان که با این مدل لبخند از مشتریان خود عکس می‌گیرند؟ لئوناردو داوینچی با دربار ایتالیا کار می‌کرد مثل تمام هنرمندان دیگر. بانوان متشخص و زیبا روی دربار را به درخواست دربار و درباریان از درباریه تابلو انتقال می‌داد، چرا که داوینچی به خوبی می‌دانست که مقام، شأن و عظمت این بانوان درخور دربار نیست و بیشتر از این حرفهاست و به این علت برای بانوان زیباروی جایی در تابلوی هنری خود ردیف یا رزرو می‌کرد و با اینکار بانوان دل داوینچی را به دست می‌آوردند و در عوض، داوینچی آنها را در تابلوی خود به تصویر می‌کشید و به طور آزاد در دید بازدیدکنندگان می‌گذاشت.

هنرمندان بزرگ سه ویژگی خطرناک در کنار نبوغشان دارند

و تا این سه ویژگی را به همراه نداشته باشند، انگار که نبوغشان به تعالی و تکامل نمی‌رسد و به مرحله عمل و اجرا در نمی‌آید، یکی اعتیادشان به مواد مخدر، دوم دنبال کردن ماجراهای عاشقانه و این دو خصلت وقتی که در درون هنرمند جا باز کرد، عمیق شد و گسترش پیدا کرد، نهایتاً به ویژگی سوم که همان خودکشی است، منتهی می‌شود و این سه خصلت خطرناک بیشتر از همین سه چهار قرن اخیر در هنرمندان مد و باب شده است و همین سه عامل نیز بر افکار و آثار ادبی و هنری‌شان تأثیر گذار بوده است، صادق هدایت با باز کردن شیر گاز در غربت و ارنست همینگوی با صدای تفنگ شکاری خود که همسرش را ناگهان از خواب صبح سراسیمه بلند کرد، به زندگی خود پایان دادند. از این حوادث در زندگی هنرمندان فراوان می‌توان سراغ گرفت. این سخن را از من به یاد داشته باشید، که یک آدم معمولی حالا چه یک بازاری باشد و چه یک استاد دانشگاه و یا هر کس دیگر، راه زندگی کردن را نسبت به همه هنرمندان و فیلسوفان بهتر می‌شناسند و زندگی قابل قبول و درخور ستایشی از خود به جا می‌گذارند. تمام هنرمندان و فیلسوفان جهان بیمارند و این بیماری مزمن در خون و خمیره آنهاست و باید از آن‌ها دوری کرد.

در پایان یک سئوال، این یک سئوال چهار گزینه‌ای و کنکوری نیست، کدامیک پیروز تاریخ‌اند یا پیروز میدان، سیاستمداران یا هنرمندان؟ هم سیاستمداران و هم هنرمندان همیشه عده ایی یا همه مردم را به عنوان نیروی پشتیبانی در طول حیات و تاریخ با خود همراه داشته‌اند، اما پیروزی هر کدام با شرایط متفاوت تاریخی رقم خورده است. اگر پیروزی با سیاستمداران باشد و حاکمان وقت، وضعیت هنرمندان از دو حال خارج نیست، یا محافظه کار می‌شوند و مهم‌تر از آن دست به سینه که این گروه در اکثریت قرار دارند و یا زندان را ترجیح می‌دهند که انگشت شمارند اینگونه هنرمندان، تازه شاید هم بعداً یا آخر عمری پشیمان شوند که چرا به زندان رفته‌اند، اخه آبت نبود، نانت نبود، این بلاها را به جان خود خریدی و از اینگونه زمزمه‌ها گه با خود می‌کنند. اگر پیروزی با هنرمندان باشد، خود تاریخ سالنها را برای انها با هزینه خود اجاره می‌کند تا روی سن و یا صحنه بیایند و در کف زدنها و سوت زدنهای تماشاگران و مخاطبان برای خود دم و دود و دستگاهی فراهم نمایند.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692