• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نقدی بر مجموعه شعر «چشم که بچرخانی غازهای وحشی، خوشبخت می‌شوند.» سرودهٔ «فخرالدین سعیدی»؛ «وسعت‌اله کاظمیان دهکردی»/ اختصاصی چوک

نقدی بر مجموعه شعر «چشم که بچرخانی غازهای وحشی، خوشبخت می‌شوند.» سرودهٔ «فخرالدین سعیدی»؛ «وسعت‌اله کاظمیان دهکردی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نقدی بر مجموعه شعر «چشم که بچرخانی غازهای وحشی، خوشبخت می‌شوند.» سرودهٔ «فخرالدین سعیدی»؛ «وسعت‌اله کاظمیان دهکردی»

ای آیندگان/ در واژه نامه‌های آب آورده/ مانده بر کرانه‌های رودبار فراموشی/ بجویید/ معنای واژه‌های شگفت و کهنهٔ/ فحشا/ سل/ و محاصره را/ برای شما که چنین

سرخوش و چالاکید/ شاعری / تف سل آلود را/ با زبان خشن پلاکاردها، لیسید... (مایاکوفسکی)

زبان ستیهندهٔ فخرالدین سعیدی مرا به شباهت صدای مایاکوفسکی، پرتاب می‌کند که می‌گوید:

"این دنیا، پیر و فرطوت است و به درد موزه‌ها برای تقدس می‌خورد، او طغیان گر ای جهان پیر است.

انگار، پسامد درد مشترک شاعر در مواجه با سکوت‌هایی که در حوضی تمامن محصور، قرار گرفته باشد، طنین می‌افکند و البته. راه به جهان شنوا، پیدا می‌کند.

از مجموعه شعرهای فخرالدین سعیدی مجموعهٔ"چشم که بچرخانی، غازها، خوشبخت می‌شوند" برای من، دارندهٔ هیجان آن عصیان گر کلمه است که می‌خواهد فقط صداهای خفهدر هزار توی ذهن تاریخی‌اش را بتکاند.

هوا سرداست

من با پالتوی مارک

و شوری که به سر

و تمنایی که به دل دارم

آمده‌ام تا اجتماعی، راه بروم

شیک بخندم

و مرگ را در امامزاده طاهر زندگی کنم....

عصبیت رفتاری ی کلمات به لحن خوانی ی شاعر برای تهیج صداهای درونهٔ تاریخی ی خود، بازخورد داردو آن ذهنیت ساختگرایان را، بروز می‌دهدکه مخاطب را از شعورمتعارف تخطی داده و به این ترتیب امنیت ایدولوژیک کسانی که قصد تملک جهان را دارند، به مخاطره بیندازد.

یا در شعر 2 که می‌گوید:

" من سرم درد می‌کند

سرم درد می‌کند

برای افتادن روی شانه‌های تو

برای رفتن به کوچه علی چپ‌ها

برای ایستاده، حرف زدن

ایستاده شکستن

خرد شدن

همه از افتادن می‌ترسند

من از بار دیگر، بلند شدن...."

درک یک شعر، به مفهوم جهت یافتهٔ مواضع شخص است که گاه می‌تواند توالی ی چند صدایی در شعر باشد در این شعر، مواضع شخص، سویه‌ای متکثر دارد که از من شعر به

صداهای جهان پیرامون، تسری پیدا می‌کند که سر دردها، عصیان‌های خاموش زبانی ست که خاصیت فوران دارند. چیزهایی که فرایند کشف‌های درون زبانی هستند و این گونه

ستیهندگی ی وقار مند در شعر فخرالدین، وجه ای بارز دارد.

گاهی در شناخت حس‌های درونهٔ شعر فخرالدین، رگه‌های ناقص اما شیرینی از عاشقانه نویسی را، در می‌یابم که برایم جالب است اما هرگز به غایت مندی ی خود نمی‌رسد

میانهٔ صداهای آرام و دل نشین عاشقانه، من عصیان گر، بر می‌خیزد و می‌گوید: من آمدم.....!!

نگاه کنید به شعر 3:

"به بلوط‌های تشنهٔ ناشلیل قسم

که جهان، زیبا می‌شود

وقتی تو می‌رقصی

وقتی که خط‌های مورب دامن ات، می‌رقصند

وقتی ماه برهنه می‌شود تا در حاشیه سوسن در کارون شنا کند

دست‌هایت را شیروانی کن تا درد از من بچکد بهار!

وقتی استبداد ریشه تا قوزک پایم دارد

وقتی زخم مثل یک پیاله شیری نشیند بر تن

چگونه توقع داری حرفی نزنم...."

شعر فخرالدین سعیدی در عصبیتی درونی به سمت بیرون، در حال نشت کردن است او نمی‌تواند شاعری رمانتیک یا اروتیک سرا باشد که جهانش، منقلب است از همین منظر، پرسشی که یک اثر، مطرح می‌کند دقیقتن رهیافتی تاریخی دارد که پدیدارشناسان با آن، هم سو هستند و به قول " گادامر" هر درکی زایا است، نیز درکی دیگر گونه نیز هست که

به بازشناسی ی ظرفیتی جدید در متن می‌انجامد و با درک پیشین و در واقع پیشامتنی ی در زمانی ی خود، تفاوت‌های ریشه‌ای دارد.

اگر چه این نوشتار، وضعیتی خوانشی و تفسیر و تبین کلمه در شعر را دارد اما زیاده نویسی های نا ثواب در شعرهای فخرالدین را به حساب لحن تند او در شیب تیز کلمات

صدا دار، می‌گذارم..

فخرالدین سعیدی، گاه به صمیمیت سیالی می‌رسد که حاصل توقف فوران‌های درونهٔ او در مواجه با آفتاب برازنده و جهان مهربان است و من این قسم آوازهای او را

نوشیده‌ام. هر چند در آن‌ها ناآرامی، موج می زند:

"گاه تکیه می‌دهی به درخت

گاهی به سنگ

گاهی فقط تکیه می‌دهی

یعنی که، زندگی این است

آرام بخواب

من با خیال تو مدرسه می‌روم

عکس می‌گیرم

و بر می‌گردم

بی آن که در خیابان‌های شهرکرد، اتفاقی بیفتد

و کسی به کسی شلیک کند

این تنگ کوچک بلور

و این ماهٔ قرمز کوچک می‌گوید

روز، رز خوبی ست ...."

(شعر 9)

از کارهای خوب فخرالدین سعیدی که رفتارهای آشنایی زدایی دارد شعر 10 این مجموعه است. بنگرید:

".... باور مندی در من چمباتمه زده

دست می‌برم احساس را بیدار می‌کنم

تا سرما نخورد

من آ

من زا

من دی

می‌جویم کلمه را تا گیر نکند در گلویم

دشنه‌ای هستم که

دندان‌هایش را، مسواک می‌زنند...."

یا در شعر 19 که بسامد نام‌های غیر انسانی ، مشهود است، در واقع، شیوهٔ تشخص بخشی اورا می‌بینیم:

من شناسنامهٔ سگی هستم

که ذهن اش هم چنان یورتمه می‌رود

با اسب پادشاه

مرا ببخش که دست‌هایم، فاحشگی می‌کنند

و از تو می‌نویسند

ای الاغ بی پالان

ای اسب بی یال

اسب بی دم

آزادی!

در تفکر فخرالدین سعیدی، شیوهٔ تفهم را شاید در تفکر هایدگر و نه در آرا اشلایر ماخر و دیگران، بیابیم که تفهم در شعر این شاعر، بر سازه‌ای هستی شناسانه و اگزیستانس

انسانی، متقدم است و به آینده به عنوان وجه ای گشاینده برای وضعیت موجود این زمانی، استوار است که جهان او را به سمت وضعیت ایده آلیستی، سوق خواهد داد.

من شعر و اندیشهٔ فخرالدین سعیدی را ، جریانی هدف مند و غایت مند برای جهانی آسوده ومحترم، می‌ستایم و معتقدم این شاعر، قله نشین است.


نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692