واژهٔ مُعرَّف به معنی نشانه و یا دال است. مُعَرَّف به کسی یا چیز و یا نشانهای گفته میشود که نیاز به معرفی دارد و این معرفی میتواند ویژگیهای مثبت فرد و یا آن چیز باشد و یا این که ویژگی منفی آن فرد و یا آن چیز. مُعَرَّف تا زمانی که از جانب کسی معرفی نشود ناشناخته است و به محض این که در دایرهٔ معرفی قرار گرفت شناخته میشود و این شناخت میتواند شناختی از کیستی و چیستی مثبت فرد ویا چیزی باشد و یا این که کیستی و چیستی منفی آن فرد و یا آن چیز. معنی لغوی مُعَرِّف به معنی تعریف کرده شده است.
یعنی کسی و یا چیزی که شناخته میشود مُعَرِّف میگویند. علاوه بر این مُعَرِّف میتواند تعریف کنندهای باشد که کسی و یا چیزی را به جامعه معرفی میکند. کار مُعَرِّف معرفی کسی و یا چیزی است که ناشناخته است و او این ناشناختگی را به دایرهٔ شناخت میآورد و کیستی و چیستی آن را مبرهن و آشکار میکند. پس نتیجه میگیریم که کار مُعَرِّف معرفی کسی و یا چیزی است و البته فرد مُعَرِّف بایستی ابتدا آگاهی و شناخت لازمی را از مُعَرَّف داشته باشد و در ثانی عدالت را نسبت به مفاهیم و مصادیق ذاتی و عرضی مُعَرَّف در جهت معرفی آن رعایت نماید.
در جامعه میتوان به دو نوع مُعَرِّف اشاره نمود: نخست: مُعَرِّفی که در معرفی خود دروغ و اغراق را چاشنی کار میکند در ثانی مُعَرِّفی که صداقت و واقعیّت های مرتبط با مُعَرَّف را مد نظر دارد واز حاشیه و اغراق تحت هر شرایط و موقعیتی احتراز و اجتناب میکند.
معنی لغوی تعریف به معنای شناساندن صفات خوب و یا
احیاناً" بد کسی و یا چیزی است. اما معنی مفهومی آن به شناساندن صفات خوب و یا بد کسی اطلاق میشود که این شناساندن توسط مُعَرَّف و مُعَرِّف صورت میگیرد به مانند عبارات ذیل: «انسان حیوان متفکر است». در این عبارت انسان به وسیلهٔ «حیوان متفکر» تعریف شده است و تفکر از صفات خوب یک انسان است که از جانب مُعَرِّف تعریف شده است. از این رو «انسان» را «مُعَرَّف» یعنی تعریف شده و «حیوان متفکر را «مُعَرِّف» یعنی تعریف کننده مینامند و به کاری هم که انجام گرفته است، «تعریف» می گویند. یا به نمونه ی ذیل:
مثلث شکلی است سه ضلعی و یا مربع شکلی است چهار ضلعی که مثلث و مربع به عنوان مُعَرَّف و اضلاع ِ این دو به عنوان مُعَرِّف تعریف شده و به کاری هم که انجام گرفته و یا به اصطلاح به مفاهیمی که برای مُعَرَّف و مُعَرِّف آمده است را تعریف میگویند. بنابراین از حاصل مُعَرَّف و مُعَرِّف تعریف بدست میآید. بیان کردن ویژگیها و رفتارهای یک فرد و یا یک شیء را که کار ِ مُعَرِّف میباشد تعریف میگویند. تعریف میتواند لفظی و یا ساختاری باشد و یا معنوی و محتوایی. به صفاتی لفظی که مُعَرِّف از مُعَرَّف میکند تعریف لفظی میگویند و به صفاتی محتوایی که مُعرِّف از مُعرَّف میکند تعریف معنوی و یا محتوایی می گویند به مانند مثال: وقتی از چشم و ابرو و خال و دیگر ظواهر یک فرد و یا یکشی ء تعریف میکنیم این تعریف را تعریف لفظی یا بیرونی می گویند اما وقتی از رفتار و شخصیت و ویژگیهای باطنی و یا تفکر و اندیشهٔ یک فرد تعریف میشود این تعریف را تعریف محتوایی و یا درونی میگویند.
با این تفاسیر که از مُعرَّف و مُعرِّف و تعریف شد میتوان به موضوع و مفهوم بحث نزدیکتر شد و به نتایجی بایسته و شایسته چه از حیث ساختار و چه از لحاظ محتوا دست یافت. شعر و شاعری به عنوان دو مقوله به شمار میآیند که لازم و ملزوم یکدیگرند و شاعر را میتوان فاعل برشمرد و البته شعر را مفعول. شاعر میتواند به عنوان مُعرَف باشد و شعر او به عنوان مُعرِف و همه چیز شعر شاعر بستگی به مُعرِف دارد زیرا که اگر مُعرِف نتواند به خوبی شعر شاعر را که مُعرَف است به جامعه معرفی نماید هرگز تعریفی حاصل نمیآید. معرفی درون مایهٔ یک شعر را در زوایای مختلف توسط مُعرِف تعریف آن شعر می گویند. میتوان گفت شاعر تنها در مُعرَف شعر خود سهیم است. به بیانی تنها تولد شعر را که میتواند یک دال باشد بر عهده دارد ولی در معرفی آن درجهت ارائهٔ تعریفی سازنده آنچنان صلاحیتی ندارد. و یا این که احیاناً" شرایط سیاسی و اجتماعی و جبر اجتماعی و فرهنگی درجامعه این اختیار را از آن سلب میکند. بنابراین در کشورهای جهان سوم خیلی از شعرا در معرفی اشعار خود قدرت انتخاب و اختیار ندارند و تنها انتخاب آنها این است که شعر را میسرایند و به چاپ میرسانند. چاپ شعر میتواند همان مُعرَفی باشد که شاعر به انجام میرساند ولی در انتخاب و تصمیم مبنی بر ارائهٔ مُعرِف و تعریف شعر خودصلاحیتی آنچنانی ندارد. نقطهٔ مقابل همین مبحث که دربالا ذکر آن رفت این که در کشورهای متمدن ِ سنتی مقولهٔ تعریف جایگاه و منزلت متداولی را در بین اذهان عموم به خود اختصاص داده است اما این جایگاه و منزلت به معنی رشد و تعالی فرهنگ و ادب نیست زیرا که اغلب تعاریفی که از آثار ارائه میشود پوشالی و فرمیکال است و هرگز اسانس و جوهرهٔ تعریف به دایرهٔ مُعرِف کشانده نمی شودزیرا که مُعرِف در تعریف مُعرَف خود همیشه به دنبال این است که صفات و خصوصیات شخصی را به صفات و خصیصههای اجتماعی و درونی یک اثر ترجیح دهد.
در این نوع کشورها چرخش و چربش تعریف توسط مُعرِف از مُعرَف و اغلب حول و محور مباحثِ فرمیکال و به اصطلاح پوچ و پوشالی است و البته در زوایایی هم شاخصههای شخصیت فردی و اجتماعی فرد را برتر از کارکترهای هنری و ادبی وی قلمداد میکنند. بنابراین تعریف شعر و شاعر در کشورهای متمدنِ ِسنتی و کشورهای جهان سوم در ابعادی بر محور دانش و تجربه و بینش و آگاهی نیست بلکه قطار تعریف در این کشورها اغلب بر ریل عادتها، باورداشت هاو آدابها و سنن مرسوم است که در باور مردم ترسیم، تعمیم و تداعی شده است.
از جانبی دیگر اگر شعر را به عنوان یک مُعرِف و شاعر را به مثابهٔ کسی که این مُعرَف را بوجود آورده است فرض کنیم باز در مییابیم که مُعرِف بایستی کسی باشد تا که بتواند تعریف درست و حساب شدهای را از این مُعرَف که شعر است برداشت و ارائه نماید. در زوایایی میتوان گفت کشورهای مدرن و توسعه یافته از شعر و هنر تعریف درستی دارند چرا که پارامترهایی معین و مفاهیمی مدون را برای هنر خویش تعریف نمودهاند و بر اساس همین پارامترها و تعاریف شعر و هنر خود رادر جامعه هدایت ورهنمون میکنند. در ابعادی دیگر فرهنگ و عرف کشورهای متمدن میتواند بیانگر این باشد که چون این کشورها دارای ویژگیهای بارز تمدنی هستند و این ویژگیها در تاریخ این کشورها لحاظوتعریف شدهاند لذا بایستی در این نوع کشورها ما با نوعی فرهنگِ تعریف و مقوله مُعرِف، درست و حساب شدهای تصادم داشته باشیم اما همیشه این جور نیست بلکه به دلایل متفاوتی که بیشتر ریشه در نوع فرآیند و عملکرد حکومتها و رویکردهای سیاسی و امنیتی دارد با چنین تعاریفی سازنده و کارآمد روبر نیستیم و همین رویکرد مهجور و شکننده باعث شده تا که تعاریفی را در جامعه برجسته نمائیم که این تعاریف نه قابل هستند و نه این که از قابلیتهای مفیدی بهره مند شدهاند. تعریف از یک شعر و یا هنر به منزلهٔ تعریف از یک ملت و سرزمین است و این تعریف اگر قابل نباشد و از قابلیتهایی کارآمد بهره مند نباشد به مانند ساختمانی کهنه میماند که از درون پوسیده است و هر لحظه امکان ریزش آن با کوچکترین باد و بوران ممکن میشود.
تعریف از هر چیز و یا کسی باید دارای دو لایه باشد. نخست: لایهٔ بیرونی آن است که این لایه به چه اندازه جامعه پذیر است و این جامعه پذیری دارای چه نوع جغرافیای فکری و اندیشهای میباشد و دیگر لایهٔ درونی آن کس و یا چیز میباشد که به چه اندازه و وسعت با بافتار و ساختار روحی و روانی و رفتاری مردم کلاف خورده است و قدرت تعمیم پذیری آن در روح و روان مردم در ازمنههای تاریخ تا چه گستره و جغرافیایی برگ و بار و برد دارد.
دیگر مهم قابل بودن مقولهٔ تعریف است. قابل بر وزن فاعل است و این قابل و یا کنندهٔ کار به کسی می گویند که دارای فابلیت هایی سازنده و مفید درراستای مطالبات و منویات جامعه در جنب و جوش است و کار آن دارای حسن فاعلی است نه حسن فعلی. بنابراین یک شاعر ابتدا بایستی فردی قابل از حیث شعر و هنر باشد و در ثانی این قابل بودن دارای قابلیتهایی چشم گیر هم باشد. تا شاعری در دایرهٔ شعر قابل نباشد و شعرش از قابلیتهای مختلفی که نیاز جامعه هستند، یهره مند نشده باشد آن شاعر را نمیتوان شاعری برشمرد که دارای قابلیتهای مُعرِف و تعریف است. نکتهٔ دیگر خود مُعرِف است که یک اثر را به جامعه میشناساند و ما باید بدانیم که مُعرِف وقتی ازیک اثر تعریف میکند این تعریف به منزله این نیست که آن اثر، اثری کامل و بی عیب است بلکه به معنی آن است که این اثر توانسته تنها مراحلی را از جادهٔ طویل خود طی نماید و هنوز مراحل دیگری را هم یکی پس از دیگری در این جاده درپیش و روی خود دارد. دیگر مهم تأثیر مقولهٔ توهم در تعریف یک اثر است که این مهم میتواند در زوایایی اثر را با مشکلات و اختلالات روحی و روانی و شخصیتی مواجه سازد.
تجربه نشان داده است که هر چه قدر دانش و تجربه یک هنرمند به هم نزدیکتر باشند و یا حداقل با هم زیست بیشتری را کرده باشند آن هنرمند کمتر دچار توهم شده است و البته هر چه قدر دانش و تجربهٔ یک هنرمند از هم دور بودهاند و یا زیست کمتری را با هم داشتهاند آن هنرمند بیشتر دچار توهم شده است. بنابراین پختگی مهمترین ابزاری است که یک هنرمند در هنر خود لازم دارد و به عنوان عنصری فرآرونده محسوب میشود که هنرمند را در جادهٔ هنر کمک میکند و خامگی بدترین مؤلفهای است که یک هنرمند را در هنر خود با توهم مواجه میسازد. با این حال، تعریف کردن از یک فرد تازه کار هر چند هم هنرش خوب باشد بایستی با طُمأنینه و حساب شده باشد و فرد مُعرِف نیز بایستی کاملاً" با آگاهی و پختگی لازم با اثر آن برخورد نماید تا که فرد ِ مُعرَف دچار توهم نشود. با این تعابیر، میتوان سه نوع تعریف را برای افراد هنرمند و حتا افراد عامه برشمرد. نخست: افرادی که ذاتاً" تعریف پذیرند و به بیانی ظرفیت تعریف را دارند به گونهای که این نوع افراد حتا اگر از تجارب کمی هم برخوردار باشند هرگز خود را گم نمیکنند که تعداد این نوع از افراد هم در جامعه قلیل است. دوم افرادی که تعریف درروند زندگی ی خانوادگی آنها موروثی است و این گونه افراد نیز تحت هر شرایطی از ژن و اسلاف خویش این تعریف را به ارث بردهاند و در هر محافلی دوست دارند از آنها تعریف به عمل آید و اگر چنانچه کسی هم از آنها تعریف نکند ناراحت میشوند و مُبلغ و متکلم وحده همیشه خودشان هستند. این تیپ افراد نیز دو گونهاند: نخست افرادی که دارای هنر و قابلیتهای اجتماعی و منحصر به فردیاند و موروثی بودن قضیه نیز به آنها کمک میکند و از این گونه افراد نیز باید به خوبی یاد کرد.
در ثانی افرادی که از هیچ گونه هنر و قابلیتی بر خوردار نیستند و تنها توهم همان موروثی بودن کاررا به ارث بردهاند و همین خصیصه را در جامعه هم یدک میکشند و این گونه افراد نیز قابل ستایش و تعریف در خیلی از ابعاد نیستند و پر و بال دادن به این گونه افراد درابعادی غیر مرتبط باعث رکود و ایستایی جامعه در همان ابعاد خواهد شد. ثالثاً" افرادی که تعریف در بین آنها حالتی اکتسابی دارد. به بیانی تعریف را از جامعه کسب نمودهاند. تعریف اکتسابی شامل افرادی میشود که یا چیزی را از خود سراغ دارند و از دیگران نیز برای پر و بال دادن هر چه بیشتر به آن چیز استفاده مینمایند که در چنین حالتی آین نوع تعریف سازنده و مفیداست و یا این که از خود چیزی را سراغ ندارند و یا کاری را در جامعه به منصهٔ ظهور نرساندهاند که این گونه افراد تنها به جای نیل به شهود و عینیت کار، تقلید از دیگران را برای خود بر گزیدهاند و درچنین حالتی این افراد نمیتوانند مُعرِف خوبی برای جامعه درابعاد لازم و حیاتی باشند. حاصل این که مُعَرَّف، مُعَرِّف و تعریف سه شاخصهٔ اصلی در شعر و شاعری و حتا مقولههای اجتماعی به شمار میآیند که در رشد و بالندگی و یا احیاناً" ضعف و ایستایی جامعه تأثیر فراوانی را از خود بر جا میگذارند و نیاز است که ما بدانیم مُعَرَّف چه کسی یا چه چیزی است و مُعَرِّف نیز از چه ویژگیهایی برای معرفی مُعَرَّف بر خوردار است و چه اندازه مُعَرَّف را میشناسد و در آنجاست که مفهوم تعریف را میتوان به سهولت و خوبی از این دو استخراج کرد و به تعبیر و تعلیم درستی در جامعه در جهت آموزشی صحیح تبدیل نمود. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک