خوانش شعری از «قاسم آهنین‌جان» «فرزاد میراحمدی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

خوانش شعری از «قاسم آهنین‌جان» «فرزاد میراحمدی»

روزی قدیمی

چه در میانه باشد و

               چه نه این آتش

  تو خود گُلی باش

                              کودکم!

میان زخم اَطهَر و

رودخانهٔ خفته در چشم ببر و

اَرغَنونی که باد در آن می‌نالد

و سپاس بر توای ماه

که می‌روی

به گریبان ستاره جوی مَجوس و

پهنه‌ای از مُرغان

گاه سایه

گاه اَشَهب

سوی تو می‌آیند و

تو مرده‌ای در فراز

چونان که قایقی بگذرد

بر آبهای ویران.

علی ربانی اینگونه می‌نویسد:

1.ماهیت توصیفی: هدف پدیدارشناسی همواره این بوده است که یک دانش، رشته یا رهیافت توصیفی دقیق باشد. شعار پدیدار شناسی «به سوی ذات خود اشیا»، بیانگر عزم اعراض

از نظریه‌ها و مفاهیم فلسفی و روی آوردن به شهود و توصیف مستقیم پدیدارهاست؛ آن چنان که در تجربهٔ بی واسطه آشکار می‌شوند. پدیدار شناسی، در صدد توصیف دقیقمظاهر پدیداری در تجربهٔ انسانی است.

2.مخالفت با فرو کاهش مفرط: پدیدار شناسی می‌کوشد از اصالت تحویل یا فروکاهش مفرطپرهیز کند و در صدد آن است که تنوّع، پیچیدگی، و غنای تجربه را بیان کند. مخالفت با فروکاهش مفرط ما را از قید سبق ذهن‌های غیر انتقادی که مانع آگهی از خصوصیت و تنوع پدیدارهاست، آزاد می‌کند و به ما اجازه می‌دهد که تجربهٔ بی‌واسطهرا وسیع‌تر و عمیق‌تر کنیم، و در نتیجه توصیف‌های دقیق‌تر از این تجربه را ممکن می‌سازد. فی‌المثل، هوسرل به صور مختلف به اصالت تحویل یا فروکاهش مفرط نظیر اصالت روانشناسی که می‌کوشید همهٔ

پدیدارها را به حدّ پدیدارهای روانی و روانشناختی فرو کاهد، حمله می‌کرد. پدیدار شناسان با مخالفت با اصالت تحویل یا فروکاهشمفرط، در صدد آنند که هر چه امین‌تر با پدیدارها به عنوان پدیدار سروکار داشته باشند.

3. التفات: یک ذهن دانند، همواره به یک موضوع یا متعلق التفات دارد؛ و التفات، ویژگی همهٔ آگاهی‌ها را به عنوان آگاهی از چیزی تعریف می‌کند. همهٔ اعمال آگاهی، معطوف به تجربهٔ چیزی است، یعنی موضع و متعلق التفات.

روزی قدیمی

بی‌واسطه به سراغ داده‌های خویش از واژگان روز و قدیم به کنکاش می‌پردازیم. بدون شک مابه ازای روز و قدیم را در دنیای واقع می‌شناسیم، اما همینکه روز قدیمی شکل می‌گیرد ظرف مصداق تغییر می‌کند و ناچار به مدل‌سازی دست می‌زنیم به شباهت‌های دو واژه در فهم قراردادی ما در خارج نوشتار دست می‌زنیم. روز قدیمی عنصر تفاوت را بیشتر متجلی می‌سازد تا مولفهٔ شباهت! تفاوت این ترکیب باهمهٔ ترکیب‌هایی که پیشتر خوانده‌ایم ودر این تفاوت به سایه می‌رسیم سایه آنچه که هست یا نوعیشبه واقع که من مخاطب نوعی از حقیقت دیدار می پندارمش. روز قدیمی را استعارهٔ عمر می‌نامم بدون تعریف معیار استعاره عمر!/چه در میانه باشد /چه در میان زندگی

(تقویم فیزیکی زمان)/چه نه / این چه نهٔ دوم نگاه مفروض ماـرا بهم می زند، یا که نه اساساً مهم نیست روز قدیمی کی باشد. زمان نه گذشته است نه حال ممکن هرچنددال (روزی قدیمی) در ذات معنا ذهن را به ماضی ناراضی هدایت می‌کند، اما زمان بوی حال استمراری می‌دهد حالی در خلسگی اشیا./چه نه این آتش / این ارجاع در زبان به ابهام متن در زبان ترکیب را به چالش تصمیم رهنمون می‌سازد (شعر کلاسیک حقیقت والا را رصد می‌کند، شعر مدرن با

ایجاد ابهام، حقیقت و واقعیت را به کشف مخاطب می‌سپارد)

«تو خود گلی باش کودکم!»

کودکم کودک من است من مؤلف منی که مخاطب را با علامت سجاوندی به تشریک همذات پنداری من سهیم می‌کند.

«میان زخم اطهر»

اینکه اطهر که پاک است و بسیار را هم بدنبال می‌کشد کنار زخم امدنش شبیه واژهٔ تازی نیست. چرا؟ چون اطهر خارج از معنای تحت‌اللفظی منظور گسترده‌ای را در ذهن ما هدف قرار می‌دهد که بین خون و شهادت و هدف (عشق و خلوت دل و آبی) می‌نشیند «رودخانه‌ای خفته در چشم ببر»

اشک ببر رودخانهٔ جاری جریان باشد.

یا جاری خواب که سکون را با جهش به یک ترکیب دیداری فراخوانده است (تصاویر را سور ریال بنامیم یا یک هیجان سرشار از جهش و پرش که تنها در ابعاد واژه متجلی می‌شود، یک سواری گرفتن از بار دراماتیک واژه را بالذات به تماشا نشسته‌ایم)

«ارغنونی که باد در آن می‌نالد»

چه سازی که تودرتوی واژگان را با باد حیرت به حیز حیات می‌رساند.متن دنبال ارتباط معیار بندها باهم در راستای چینش‌های افقی و عمودی برای دست یافتن مخاطب به یک پیام معین نیست. متن زمهریر نگاه سیال و تداعی‌های بصری پدیدار است که بین طلوع و غروب رنگـ را با نوای دیدار رصد می‌کند تنیدگی واژگان برای معانی حسی، که برجسته می‌شوند. گریبان ستاره جوی مجوس و اگر جوی را جویبار یا ستاره جو بنامیم یک بازی تبلور ابعاد است. چه اولی باشد چه دیگری./پهنه‌ای از مرغان... مساحتی از پرواز همان پهنه‌ای از مرغان است اما اینجا نشانه‌ای از پرواز و پرنده نیست مگر ارجاع به ماه و ستاره و مجوس (مجوس کلمه‌ای فارسی است و به وسیله آرامی‌ها با تغییر صورتی و حرفی مختصر وارد زبان عربی شده است. پور داوود که تا اندازه‌ای با برخی زبانهای باستانی آشنا بود، نوشته است «نظر به این که این کلمه به کلدانیها نیز اطلاق شده برخی از مستشرقین پنداشته‌اند که این لغت اصلاً از آشور و بابل باشد ولی امروزه شکی نداریم. که این کلمه ایرانی است و از ایران به خاک بابل و آشور رسیده است» (یسنا، 1/6 ـ 75).

وی مجوس را از جمله واژه‌هایی می‌داند که با نشان «ش» باستانی به ما رسیده و در اینجا «ش» به «س» برگشته است (همان، 2/125). مگوش با همان نشان «ش» فاعلی از پارسی باستان به زبان آرامی درآمد و پس از آن به هیأت مجوس به زبان عربی وارد شد و منظور از آن پیروان دین مزدیسنا یا زرتشتیان می‌باشد (2/126).

ریشه مجوس را بیشتر نویسندگان از کلمه مغ دانسته‌اند که در پارسی باستان مگوش Maguch و مگو Magu و در یونانی Magos گفته می‌شد. کلمه موبد که به پیشوای دین زرتشتی اطلاق می‌شود از همین ریشه است. (دهخدا، 479).

برخی دیگر کلمه مجوس را معرب منج‌گوش دانسته‌اند که به معنی مردی خردگوش می‌باشد (الزبیدی، 4/345).

یا معرب موی‌گوش یا سیخگوش که نام کسی بوده که در آیین زرتشت بدعت‌ها گذاشت (صفی‌پور، 3 و 4/1171.)

نیبرگ Nyberg مگه Maga را جایگاه محصوری ذکر کرده که مناسک مقدس در آن جا برگزار می‌شده و اصطلاحاً برای سماع جادویی و گروهی که آوازهای جادویی می‌خواندند به کار می‌رفته است. (هنینگ، 39.)

پیشینه کلمه

اگر مجوس را تغییر شکل یافته کلمه مغ بدانیم، این کلمه سابقه بسیار طولانی دارد. در اوستا این کلمه یکبار به صورت موغو Moghu که همان مغ فارسی است آمده اما کلمات دیگری که از این ریشه است مکرراً در خود گات‌ها به کار رفته است از جمله کلمه مگ که در یسنای 29، قطعه 11 و 16 و یسنای 53، قطعه 53 آمده است (پورداود،1/75).)

لفظ موغو در یسنای 65 قطعه 7 در جزو کلمه موغوتبیش Maghu – Tbish به معنی مغ آزار آمده است (اورنگ، 165)

اما ستارهٔ مجوسی و تولد مسیح و ستاره جوی مجوسی و اینهمه ارجاع مخاطب به بیرون متن در اتفاق بزرگ بینامتنیت

«گاه اشهب» سایه حاصل جسمی است در قبال نور و اشهب چیره شدن سفید بر سیاهی بماند اشهب و تاریخ آن ...

شعر با بهره جستن دقیق و ظریف از واژگان علیه روایت به پا خواسته و روایت متن را به راوی مخاطب می‌سپارد به عبارتی روایت شعر زندگی و دیدار پدیده‌هاست با نگاه تأمل و تفأل و هنری.


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك

www.chouk.ir/download-mahnameh.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

دانلود نمایش‌های رادیویی داستان چوک

www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

www.chouk.ir/honarmandan.html

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک

www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

دانلود فصلنامه‌های پژوهشی شعر چوک

www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692